🕸🕷 [•𝐷𝐸𝐽𝐴 𝑉𝑈•]🕷🕸
🖤|فراموش میشوی گویی که هرگز نبودهای. خلاصه ک مواظب رگِ خوابتون باشید. - - - - - - - - - - - - - - - ناشناس: https://t.me/BiChatBot?start=sc-461461 - ♥️
Show moreThe country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
635
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
دختره خجالت میکشه بگه عادت ماهانهشه
تازه باهم عروسی کردن
تا این که دختره دلش درد میگیره و
پسره میفهمه و میره تو اتاق میبینه دختره از دل درد رو زمین افتاده و....
برین جوین بشین ادامه شو بخونید 🥺🥲😍♨️
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
خب بچها چنلو پاک میکنم معذرت میخام ک رمانمو نصفع نیمه ول میکنم و اره...
شرمنده فعلا
دختره حاملس دردش میگیره که پسره...🤣😂⁉️
با دردی که زیر دلم پیچید جیغ بلندی کشیدم
-حسین!
حسین با ترس از خواب پرید که از تخت افتاد پایین تو اون وضعیت هم خندم گرفته بود هم دردِ شدیدی داشتم
-جانم خانومم چی شده زلزله اومده چی شده؟!
-بچه بچه داره میاد!
اومد وسط پام دو زانو نشست با حرفی که زد از خنده از درد از حرص میخواستم بکشم خودمو
-زور بده در بیاد فقط شرتتو در بیار!
- حسین داره میـــــــــــــــــاد احمق!
دستش رفت سمت شرتم که با پام کوبیدم تو صورتش که رفت تو خشتکم خدایاااااا
-عجب منظره ایی!
- حسین گمشو منو ببر از اون تو بیا بیرون!
-اومدم اومدم فقط حیف حیف(خاک توسر این نیاز کنم که تو این موقعیت هم ول نمیکنه🤣)
دردم هی زیادتر میشد حسین هول کرده بود که یهو...😂😂😂😂
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
عررررررررررررررر پسره ببین به چی فکر میکنه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣⁉️
رفت وسط خشتک دختره🤣🤣🤣😂😂❌
تو پارت بعدیش ترکوند😂😂😂😂😂😜
#طنز_ترین_رمان_مجازی
#بکوب_رو_لینک_دلبر
دختره حاملس دردش میگیره که پسره...🤣😂⁉️
با دردی که زیر دلم پیچید جیغ بلندی کشیدم
-حسین!
حسین با ترس از خواب پرید که از تخت افتاد پایین تو اون وضعیت هم خندم گرفته بود هم دردِ شدیدی داشتم
-جانم خانومم چی شده زلزله اومده چی شده؟!
-بچه بچه داره میاد!
اومد وسط پام دو زانو نشست با حرفی که زد از خنده از درد از حرص میخواستم بکشم خودمو
-زور بده در بیاد فقط شرتتو در بیار!
- حسین داره میـــــــــــــــــاد احمق!
دستش رفت سمت شرتم که با پام کوبیدم تو صورتش که رفت تو خشتکم خدایاااااا
-عجب منظره ایی!
- حسین گمشو منو ببر از اون تو بیا بیرون!
-اومدم اومدم فقط حیف حیف(خاک توسر این نیاز کنم که تو این موقعیت هم ول نمیکنه🤣)
دردم هی زیادتر میشد حسین هول کرده بود که یهو...😂😂😂😂
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
عررررررررررررررر پسره ببین به چی فکر میکنه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣⁉️
رفت وسط خشتک دختره🤣🤣🤣😂😂❌
تو پارت بعدیش ترکوند😂😂😂😂😂😜
#طنز_ترین_رمان_مجازی
#بکوب_رو_لینک_دلبر
دختره خجالت میکشه بگه عادت ماهانهشه
تازه باهم عروسی کردن
تا این که دختره دلش درد میگیره و
پسره میفهمه و میره تو اتاق میبینه دختره از دل درد رو زمین افتاده و....
برین جوین بشین ادامه شو بخونید 🥺🥲😍♨️
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
هدیه روزانه😍
ورود 10نفر مجاز.
شروع شد.
به 6 اول نفر شارژ میده
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
هدیه امروزکانال
لینک vip درخواستیتون. ( هات ترین رمان تلگرام)
ورود 8 نفر مجاز
شروع شد😍
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
این رمان فوق العاده هات و غیره خواهشا سریع جوین بشین چون قراره لینک باطل بشه🔞♨️
یک نفر اخر
پسره تو پارکينگ دختره رو خفتش کرده که حاج آقا از راه میرسه و...😂🙄
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
کوبوندمش به بدنه ی ماشین و گازی از لباش گرفتم که با حرص تف کرد تو دهنم:
- مرتیکه عین آدم گاز بگیر چرا مثل وحشی ها افتادی به جونم؟!
خندیدم و دستمو روی باسنش گذاشتم که با پاش کوبید وسط پام، خنده ی محوی زدم و با درد خم شدم:
- می...گم...خوب بلدی...عقیمم کنی...عزیزم...
چشمکی بهم زد و خواست بره که بهش زیر پایی انداختم و تالاپی افتاد رو زمین، زدم زیر خنده و همونجور که روی آسفالت بود خم شدم رو بدنش و با خنده گفتم:
- خانومم یکم مراعات کن!
من عقیم بشم تو دیگه این سالارِ بنده رو درونت حس نمیکنی
چشم غره ای بهم رفت و خواست هولم بده که سفت چسبیدمش...
- محمد پاشو الان یکی میاد میگه دارن تو پارکینگ چیز تو چیز میکنن
- منه غیر از اینه؟!
- محمدددددددد مسخره بازی در نیار
سرمو وسط سینه هاش گذاشتم و ریلکس گفتم:
- چه نرمن!
ببین اینا بر اثر ماساژ های من اینجوری شدنااااا
مواظبشون باش فاطمه جان
عصبی خندید و خواست بزنه تو سرم که حاج آقا اومد:
- از اون دور دورا دارم میبینم دو جوانِ مستهجن روی آسفالت رابطه برقرار میکنن!
خندیدم و بی خیال لبای فاطمه رو بوسیدم که این دفعه گفت:
- جوان نیستند که! دو عدد کفتار هستند در پارکینگ
- حاجی بیا پایین سرمون درد گرفت، انقدر چص در نکن
عینکشو داد بالا و با بهت به من خیره شد که ادامه دادم:
- انگار خودتون هیچ وقت از این کارا نکردین و تو خونه حجاب گرفتید
فاطمه در تلاش بود منو کنار بزنه که با اعصبانیت گفتم:
- حاجی میری بزاری کارمونو بکنیم؟!
من باید خالی کنم تا آرامش بگیرم...
- استغفرالله استغفرالله خدایا به جوونای مملکتم کمک کن
- انشاالله😂👍
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
https://t.me/+k7Vv8U8ep9xhY2Fk
چی بگم؟😂😂😂
دیگه خودتون خوندید😂
پسره به قدری پرو هست که من چیزی نمی تونم بگم😂😂
حاج آقا جلوش کم اورد ای خدااااااا😂😂😂
#طنز_عاشقانه....
چیزی تا باطل شدن لینک نمونده بدو بیا جوووین بده🙈🙊
اگه دوسش داری بهش بگو، بگو که واست از هرچیز دیگه ای تو این دنیا قشنگتره و اینکه وقتی میخنده دنیای خاکستریت رنگی رنگی میشه، بگو بهش وقتی که صدات میزنه قند تو دلت آب میشه و عاشق اسمت میشی، اینکه کارت شده شبانه روز بهش فکر کردن، کاش بهش بگی چقد بغلشو میخوای، نکنه یوقت به خودت بیای و دیر شده باشه؟..
پس،دوست دارم دلبر:)..
دختره زیر شلواری پدرشوهرش که تاجر معروفیه میدزده و...🤣🤣🤣🤣🤦♀❌
https://t.me/+o3crNTnxeAthOTc0
زیر شلواریو حاجی رو تو شرکت میچرخوندم و با خنده گفتم:
-حاجی حراجی زده به زیر شلوارش بیااااااااا که ارزونه🤣🤦♀
با دیدن حاجی که از اون بالا داد میزد
-عروس اون بی صاحابو بیار حاج خانوم حساسه رو اون!
با خنده زبونی در اوردم براش و گفتم:
-کمرت شول نشه حاجی جون😂😂
که با دیدن مهراد که با خشم طرفم میومد بدوبدو رفتم دشویی خواستم درو ببندم که...
-واسا بینم! زیر شلواری بابامو میچرخونی تو شرکت؟!
با خنده گفتم:
-میخوای سوتین خودمم بدم تو بچرخونی؟!🤣🤦♀
که با صدای حاج خانوم...
-ورپریده زیر شلواری شوهرمو بده!
https://t.me/+o3crNTnxeAthOTc0
آی نفسسسسسس کششششششش🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خانواده ایی که خنده رو، رو لبات میارن😂😂😂😂😂🤦♀❌
بیا تا از خنده منفجر بشی😂😂😂😂🤣🤦♀🔥