دغدغههای رسول
یادداشتهای روزانه رئیس سابق دانشگاه شریف غیرواقعی و غیرقابل استناد تمرین نویسندگی طنز
Show more2 036
Subscribers
-324 hours
-57 days
+4230 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailableShow in Telegram
#دغدغههای_رسول
یکشنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
هفته سختی را پشت سر گذاشتیم. خدا [درگذشتگان حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهور را] رحمتشان کند. خداراشکر مراسم [تشییع] خوبی برگزار شد. نظام آبروداری کرد.
امروز شنیدم [دکتر سید محمد] مقیمی [رئیس دانشگاه تهران] گفته قصد دارد در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کند. افراد دیگری هم برای انتخابات اعلام آمادگی کردهاند. پویشهای مجازی و حقیقی مختلفی هم با هدف دعوت از افراد [برای ثبتنام در انتخابات] شکل گرفته است. با خودم گفتم بد نیست من هم در انتخابات ثبتنام کنم. به نظر صلاحیت لازم را دارم. دانشگاهداری هم کم از مملکتداری نیست. اما چند مشکل هم به نظرم آمد.
اولین مشکل این بود که به نظرم زشت آمد بعد از درگذشت [شهادتگونه] رئیسجمهور، جای ایشان را بگیرم. اما بعد یادم آمد که خود حضرت آقا هم قبلا چنین کاری را [در سال ۱۳۶۰] کردهاند. پس اشکالی ندارد. بعد هم به هر حال مملکت باید اداره شود. درست است که حضرت آقا گفتند هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید. اما باید کسی باشد که مسئولیتها را به گردن او انداخت. اختیارها که تکلیفشان مشخص است.
مشکل دوم این است که کسی از من برای [ثبتنام در] انتخابات دعوت نکرده. مثلا گروهی از مردم جلوی خانه [دکتر محمود] احمدینژاد رفتهاند و خواستهاند که نامزد شود. اما خانه ما خبری نبوده است. یا در صفحه پویشهای فارس من، برای [دعوت از] خیلیها پویش گذاشتهاند. اما هرچه گشتم اسم خودم را پیدا نکردم. باید بسپارم یک نفر چنین پویشی راه بیندازد. بعد لینکش را در همین کانال میگذارم. فقط اعضای کانال [پویش را] امضا کنند، کار تمام است. حجت کافی برای انتخابات پیدا میکنم.
اگرچه [فقط] من باب وظیفه میخواهم در انتخابات ثبتنام میکنم، اما [از شما چه پنهان] نیمنگاهی هم به نتیجه دارم. شنیدهام [دکتر] سعید [جلیلی] هم برای انتخابات اعلام آمادگی کرده است. حضور او خیلی به نفع من است. هر تبلیغات [دکتر] سعید [جلیلی] به پای من هم نوشته میشود. کسانی که میخواهند به [دکتر] سعید [جلیلی] رأی بدهند، حتما حواس و حافظه درستوحسابی ندارند. ممکن است اشتباهی نام من را روی برگه رأی بنویسند. صداوسیما هم که دست وحید [جلیلی] است. کار را درمیآورد.
همین امروز برنامههای زیادی برای انتخابات به ذهنم رسید. اما امشب خستهام. باقیاش را شبهای بعد میگویم.
@Rasool_Concerns
🤣 97👍 9👎 6👏 3❤ 1🕊 1
#دغدغههای_رسول
سهشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
جمعهای که گذشت، گردهمایی سالیانه اساتید [با خانوادههایشان] در منظریه بود. از چند روز قبلش با خودم کلنجار رفتم که بروم یا نه. حوصله دیدن این همه از اعضای کانالم را [کنار هم] نداشتم. به هر جمعی در آنجا وارد میشدم، بحث کانال پیش میآمد. از شهرت واقعا فراری هستم.
اما یک انگیزه برای رفتن داشتم. گفتم شاید در این جمع خودمانی و صمیمی [استادان]، تصمیم بگیرند برای من مراسم تودیع و تقدیری برگزار کنند. اما جدول سین برنامه را که دیدم، فهمیدم اینجا هم خبری [از تودیع و تقدیر] نیست. [از رفتن به گردهمایی اساتید در منظریه] پشیمان شدم.
جمعه بود. گفتم به نماز [جمعه] بروم. امام جمعه هم حاجآقا [کاظم] صدیقی بود. پای کارهای نظام باید میرفتند. اما بعدش یادم آمد انتخابات [دور دوم مجلس] هم هست. با خودم فکر کردم نظام از من اینقدر دیگر نباید توقع داشته باشد. تراپیستم هم گفته که سعی کنم در روابطم تعادل را نگه دارم. بین نماز [جمعه] حاجآقا [کاظم] صدیقی و انتخابات [دور دوم مجلس]، دومی را انتخاب کردم. خداراشکر جزء ۸ درصد پای کار نظام بودم. به یک شریفی [زینب قیصری] هم رأی دادم که خداراشکر رأی آورد. امیدوارم جای سیدمحسن [دهنوی] را پر کند و باعث سربلندی شریف در مجلس شود. خوشحال شدم که به [گردهمایی اساتید در] منظریه نرفتهام. آنجا معلوم نبود فرصت رأی دادن فراهم شود یا نه. برای استادان حزباللهی زشت است.
مردد بودم که به کدام شعبه [رأیگیری] بروم که یادم آمد نمایشگاه [کتاب] هم هست. به مصلی [تهران] رفتم. گفتم اینطور درصدی از ثواب نماز [جمعه] را هم به ما میدهند. هرچه باشد اگر همه چیز سر جایش بود، نماز اینجا برگزار میشد. با یک تیر دو نشان و نیم را تقریبا زدم. پوسترهای جالبی در محوطه نمایشگاه [کتاب] نصب کرده بودند. کار فرهنگی تمیز مدنظر [حضرت] آقا هم به نظرم چنین چیزی است. از تولستوی و چند نفر دیگر جملاتی درباره حجاب نوشته بودند. با خودم گفتم من هم برای خودم الآن دیگر نویسندهای هستم. حداقلش این کانال را دارم که این همه مخاطب [فرهیخته] دارد. در راستای حجاب هم کارهای فرهنگی زیادی کردهام. مثلا نمیگذاشتم دختر و پسر در پروژههای درسی همگروه شوند. در دانشگاه تذکر [حجاب] هم زیاد دادهام. ای کاش سالهای بعد جملاتی از من هم به همراهم عکسم نصب کنند.
شنبه عکسهای دورهمی [اساتید در منظریه] را مرور کردم. یک عکس جالب از [دکتر] نوبهاری بود. دیدم با انگشتانش عدد دو را نشان میدهد. نفهمیدم دقیق منظورش چیست. اول فکر کردم شاید به دو پستی که در حال حاضر در دانشگاه دارد [مدیر حوزه ریاست و سرپرست مرکز فاوا] اشاره میکند. اما بعدش فکر کردم شاید منظورش دو هزار نفر مخاطبی هستند که در این کانال جمع شدهاند. هرچه باشد [دکتر] نوبهاری این کانال را میگرداند.
کمی که گذشت، از سوالی که برایم پیش آمده بود تعجب کردم. اگر خود [دکتر] نوبهاری این چیزها را [در این کانال] مینویسد، پس چرا نمیداند که منظورش از دو چیست؟ کمی در مسئله عمیق شدم. چیزی دستگیرم نشد. حقیقتا موضوع پیچیدهای است.
@Rasool_Concerns
دغدغههای رسول
#دغدغههای_رسول سهشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ جمعهای که گذشت، گردهمایی سالیانه اساتید [با خانوادههایشان] در منظریه بود. از چند روز قبلش با خودم کلنجار رفتم که بروم یا نه. حوصله دیدن این همه از اعضای کانالم را [کنار هم] نداشتم. به هر جمعی در آنجا وارد میشدم، بحث کانال پیش میآمد. از شهرت واقعا فراری هستم. ادامه در پست بعد @Rasool_Concerns
🤣 78👍 8👎 2❤ 1😁 1
#دغدغههای_رسول
سهشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
جمعهای که گذشت، گردهمایی سالیانه اساتید [با خانوادههایشان] در منظریه بود. از چند روز قبلش با خودم کلنجار رفتم که بروم یا نه. حوصله دیدن این همه از اعضای کانالم را [کنار هم] نداشتم. به هر جمعی در آنجا وارد میشدم، بحث کانال پیش میآمد. از شهرت واقعا فراری هستم.
ادامه در پست بعد
@Rasool_Concerns
🤣 29👎 1
#دغدغههای_رسول
سهشنبه، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
جمعهای که گذشت، گردهمایی سالیانه اساتید [با خانوادههایشان] در منظریه بود. از چند روز قبلش با خودم کلنجار رفتم که بروم یا نه. حوصله دیدن این همه از اعضای کانالم را [کنار هم] نداشتم. به هر جمعی در آنجا وارد میشدم، بحث کانال پیش میآمد. از شهرت واقعا فراری هستم.
ادامه در پست بعد
@Rasool_Concerns
Photo unavailableShow in Telegram
#دغدغههای_رسول
دوشنبه، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
صبح [مهندس رضا] روحورزی زنگ زده بود. حیران بود. میگفت خفتگیری [از دانشجوها در اطراف دانشگاه] زیاده شده است. دانشجوها معترض هستند. میگویند چرا [به عنوان حراست دانشگاه] کاری نمیکنید؟ نمیدانم جوابشان را چه بدهم.
گفتم مشکل اصلیات این است که کانال [دغدغههای رسول] را نمیخوانی. جواب همه سوالهایت آنجا پیدا می شود. چند وقت پیش [در کانال] به فایده وجود در و دیوار در دانشگاه اشاره کردم. هر اتفاقی پشت در و دیوار دانشگاه رخ بدهد، خارج دانشگاه است. پس میتوانی بگویی مسئولیتی نسبت به آن نداری.
کمی فکر کرد. گفتم خب بعدش [دانشجوها] میگویند پس چرا به توییتر و اینها گیر میدهید؟ آنها هم که خارج دانشگاه است.
گفتم باید برایشان از فرق بین اختیار و مسئولیت بگویی. حراست اختیارش را دارد که به هر بهانهای دانشجوها را احضار [و تهدید و کمیتهای] کند. اما مسئولیتی در قبال خطراتی که دانشجوها را تهدید میکند ندارد. مدل سقف اختیار و کف مسئولیت جواب خودش را [خیلی خوب] پس داده. در بالاترین سطوح نظام هم استفاده میشود. حراست دانشگاه هم با همین مدل کار میکند.
دوباره کمی فکر کرد. به نظر میرسید قانع شده است. پیشنهاد کردم از این به بعد کانال [دغدغههای رسول] را بیشتر بخواند. به دیگر همکاران حراست هم بگوید بخوانند. صبحها هم که [به دانشگاه] میآیند، کمی درباره مطالبش مباحثه کنند. حلقههای دغدغهخوانی راه بیندازند. برای کارشان به درد میخورد. جواب خیلی از سوالات و ابهاماتشان اینجا پیدا میشود.
@Rasool_Concerns
🤣 100👍 20👎 9👏 4❤ 1😁 1
#دغدغههای_رسول
شنبه، ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
صبح [دکتر] علیاکبر [ابوالحسنی] زنگ زد. تعجب کردم. فکر میکردم از وقتی [از معاونت دانشجویی] استعفا داده، اینقدر مشغول کار علمی شده که دیگر فرصت سر خاراندن هم ندارد. در این مدت هم به کل مرا فراموش کرده بود. هرچه باشد سوگلی ما [در هیئترئیسه] بود. توقع بیشتری از او داشتم. حداقل سر یکی از کلاسهایش از من تقدیر میکرد [و تودیعی برایم میگرفت]. در هر زمینهای هم که در توییتر اظهار نظر میکند، حداقل یک توییت هم برای من میزد.
[تلفن] چند زنگ که خورد، جواب دادم. سریع سراغ اصل مطلب رفت. موضوع صحبتش درباره تهاتر یک چیزی [از شریف] با خوابگاه [دانشگاه شهید رجایی] کنار بستنی طرشت بود. پرسیدم تو مگر تماموقت مشغول [کار علمی] نیستی، این موضوع را چرا پیگیری میکنی؟ گفت دانشگاه نمیداند چه چیزی را برای تهاتر باید بدهد. [دکتر] سیدعباس [موسوی] از من خواست دست به دامن شما بشوم تا راهنمایی کنید.
عجب. پس [دکتر] سیدعباس [موسوی] هم میداند [دکتر] علیاکبر [ابوالحسنی] سوگلی من است. کمی فکر کردم. چیز خاصی به ذهنم نرسید که بدهیم برود. اما ناگهان فکر بکری به سرم زد. البته این فکر بکر نیاز به ازخودگذشتگی زیادی داشت که من دارم.
گفتم چرا چیزی نداریم؟ همین کانال ما. نفهمید. پرسید کدام کانال؟ گفتم همین دغدغههای رسول را با همه دو هزار و خردهای اعضایش بدهیم به [دانشگاه شهید] رجایی. کلی استاد و دانشجوی نخبه مملکت در این کانال حضور دارند. ارزش معنوی زیادی دارد.
از پشت تلفن حس کردم سرخ شد. پرسیدم چیزی شده؟ با من و من گفت اخیرا در توییتر درباره این کانال مطلبی [سخیف] نوشته. تلفن را نگه داشتم و توییترش را چک کردم. واقعا از دستش ناراحت شدم. اولا که به من گفته بود بیمزه. ثانیا به این همه استاد و دانشجوی نخبه توهین کرده بود که یک کانال سخیف را دنبال میکنند. «استغفرالله»ی [زیر لب] گفتم و خداحافظی کردم. البته قبلش گفتم اگر دانشگاه خواست، کانال را برای تهاتر میدهم. مشکلی ندارم. اما بعدش با خودم گفتم کاش استعفایش را قبول نمیکردم تا روی دست [دکتر] سیدعباس [موسوی] بماند.
@Rasool_Concerns
🤣 145👍 6👎 6🔥 5❤ 1😁 1
#دغدغههای_رسول
جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
عصر، غم غروب [جمعه] خیلی دلم را گرفته بود. حیران بودم که چه کنم؟ یاد بازی پریشب [رئال] افتادم. به قول این جوانها، هوا، هوای ریواچ [مشاهده مجدد] این بازی بود.
متأسفانه پریشب وسط بازی کار پیش آمد و نتوانستم کامل ببینم. حوالی دقیقه هشتاد بود که کارم تمام شد و دوباره سراغ تلویزیون آمدم. دیدم متأسفانه رئال یک بر صفر عقب است و دارد حذف میشود. خسته بودم و خیلی خوابم میآمد. اما با خودم گفتم رئال در بازی نیمهنهایی [لیگ قهرمانان اروپا] در زمین خودش یک هیچ عقب است و فقط ده دقیقه باقی مانده، هوا، هوای معجزه و کامبک [برگشت] است. اینجاست که آدم باید انتظار معجزه بکشد و از یک توپ به توپ دیگر فرج است.
میدانستم اگر بخوابم تا سالها حسرت ندیدن [زنده] این معجزه را خواهم خورد. خداراشکر هم توانستم بیدار بمانم و هم معجزه هم رخ داد. رئال دو گل زد و به فینال رفت. خوشبختانه بازیکن مسلمان [رودیگر] پاس گل دوم را داد تا اسم اسلام هم سرافزار شود. دوست دارم یک تحقیق تاریخی بکنم ببینم تیم رئال به دوران سلطنت مسلمین در آندلس و اسپانیا ربطی دارد یا نه؟ اگر ربطی داشته باشد، خیلی باعث عزت اسلام میشود. به نظرم حتما ربطی دارد که اینقدر خدا با آنهاست.
البته آخر بازی شانس آوردیم. آن صحنه آخر آفساید نبود و شاید رئال گل میخورد. کمکداور اشتباه کرد و زود پرچم زد و دیگر نمیشد داور از VAR کمک بگیرد. یاد تکیهکلام [دکتر] هرمزینژاد افتادم که میگوید «عجله کردی مهندس!». در نگاه داور به کمکش هم «عجله کردی مهندس» زیادی به چشم میخورد.
پینوشت: [دکتر] جعفری در کانالش دوباره VPN خواسته. چون برای خودش نمیخواهد و گفته برای همسایه میخواهد، اگر داشتید بدهید. اشکالی ندارد. در اسلام هم سفارش شده که الجار ثم الدار.
@Rasool_Concerns
Mahdi Jafari (Loud Thinking)
اگر دکتر جلیلی انقلت نمیآورند (!)، میخواستم ببینم کلاینت v2ray, xray برای iOS چه پیشنهاد میدهید؟ برای همسایهمان میخواهم، از من پرسیده، خوبیت نداره پاسخش را ندهم!
🤣 58👎 5😁 5👍 4❤ 2
Photo unavailableShow in Telegram
#دغدغههای_رسول
سهشنبه، ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیروز به رسم همیشگی داشتم کانال [تلگرام] دانشگاه را مرور میکردم که خبر عجیبی به چشمم خورد. [دکتر] سیدعباس [موسوی]، [دکتر] ادیبنظری را به سمت رئیس [مرکز] [برنامهریزی] راهبردی [و توسعه منابع] دانشگاه منصوب کرده است.
اول فکر کردم شماره عینکم [دوباره] بالا رفته و اشتباه دیدهام. دوباره خواندم و دیدم همان است. خدا از سر تقصیراتم بگذرد، اما خیلی از ته دلم خوشحال شدم. [دکتر] سیدعباس [موسوی] اگر با همین فرمان برود، خیلی زود همه آرزوی زمان من را میکنند.
من اگر [دکتر علی] ملکی را [در این سمت] گذاشتم، لااقل دکترای مدیریت داشت. درست است در مدیریت میدان توفیق نداشت، ولی حداقل اصول مدیریت را خوانده بود. الآن هم که به بانک جهانی رفته و شنیدهام برای مدیریت میدان در اعتراضات دانشگاههای آمریکا [به روسای دانشگاهها] مشورت میدهد. اما [دکتر] ادیبنظری استاد هوافضا است و احتمالا از لیسانس تا پایان دکترا، سه واحد هم مدیریت نخوانده است.
البته از یک طرف هم خوشحال شدم. در دوره خودم خیلی سعی کردم همه مدیران را از دانشکده هوافضا بگذارم، اما نشد. در این دوره [دکتر] سیدعباس [موسوی] دارد آرزوهای مرا زندگی میکند. راستش در مملکت [و دانشگاهی] که همه چیزش روی هواست، باید هم مدیران تخصص هوافضا داشته باشند. از طرف دیگر هم انشاءالله با عملکرد [دکتر] سیدعباس [موسوی] به زودی به ریاست دانشگاه برمیگردم. واقعا کارهای خدا حکمت دارد. الآن میفهمم چرا برای من تودیع نگرفتند. الکی اسراف میشد.
پینوشت: فرداشب رئال بازی دارد. بعید است اینجا چیزی بنویسم. نگران نشوید.
@Rasool_Concerns
🤣 112👎 5👍 4❤ 3😁 2
#دغدغههای_رسول
شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
[دکتر] سیدعباس [موسوی] صبح زود زنگ زد. اول فکر کردم خواب ماندهام و کلاس دانشگاه را نرفتهام و [دکتر] سیدعباس [موسوی] مثل [دکتر] مجتهدی میخواهد اساتید را حضور و غیاب کند. یادم آمد امروز تعطیل است و خیالم راحت شد. گفت چندتا از دانشگاهها اعلام کردهاند دانشجوها و استادان اخراجی از دانشگاههای آمریکا را میخواهند به صورت رایگان پذیرش و بورسیه کنند. ما چه کنیم؟
اول برایم سوال شد چرا از من میپرسد؟ بعدش یادم آمد مشاور رئیس دانشگاه هستم. خیلی وقت بود سراغم نیامده بود. لابد [دکتر] نوبهاری خواب بوده و مجبور شده به من زنگ بزند.
گفتم ایده خوبی است. خودم هم میخواستم در یکی دو شب آینده آن را [در کانال] مطرح کنم. اما [دانشگاههای دیگر] پیشدستی کردهاند. خوشبختانه شاهد تکثیر [تأسفبرانگیز ] دغدغههای رسول در دیگر دانشگاهها هستیم. آدم یاد آن طنزپرداز غربزده [امیرمهدی ژوله] میافتد که میگفت قرار بود از روی مملکتداری آقایان طنز بسازیم، اما آنها از روی طنز ما مملکتداری کردند.
به [دکتر] سیدعباس [موسوی] گفتم نگران نباشد. اینقدر در دوره قبلی اخراج و تعلیق داشتهایم که جا برای گرفتن دانشجوی جدید زیاد داریم. خیلی راحت میتوانیم جذبشان کنیم. پرسید با پوشش و برخی گرایشات خاصشان چه کنیم؟ حراست و کمیته [انضباطی] خیلی شلوغ خواهد شد.
باز هم گفتم نگران نباشد. اینها پایشان که به اینجا باز شود پشیمان میشوند و میخواهند برگردند. همین حکم کمیته [انضباطی] کمکشان میکند دوباره از دانشگاههای آمریکا پذیرش بگیرند. البته ممکن است با توجه به تغییر قوانین مملکت، ممنوعالخروج شوند. اما باز هم مشکلی نیست. ایران پول بلوکهشده زیادی در کشورهای آنها دارد. آنها هم دنبال بهانه هستند که این پولها را به ایران بازگردانند. چون نقدینگی خودشان زیاد شده و باعث تورم شده. چندتا دانشجو را آزاد میکنیم و چند میلیون دلار پس میگیرم.
[دکتر] سیدعباس [موسوی] میخواست تلفن را قطع کند که سریع گفتم Lفقط یادت باشد قبل از اعلام پذیرش دانشجوی خارجی، سایت دانشگاه را از حالت ایراناکسس خارج کنی که بندگان خدا بتوانند بفهمند کجا دارند میآیند؟»
@Rasool_Concerns
🤣 114👎 10👍 6👌 6❤ 4