𝚝𝚎𝚡𝚝| ﮼غزل🕊

تنگ ميشه دلم واست دم صبح منه خُل:)

اين نفسا از تنگم تنگ تره..!

يك زمان هايى هم هست كه براى بهتر شدن حالت زمان ميخواهى دلت ميخواهد بى هيچ توضيحى گوشه اى بنشينى بدون دخالت ادم ها با خودت خلوت كنى،دستى به قفسه ى خاك گرفته افكارت بكشى تا شايد بتوانى با خودت كنار بياى و ارامش را به روز هايت برگردانى دقيقا نميدانى چرا اما حالت خوب نيست و اگر تمام دنيا جمع شوند نميتوانند براى تو كارى كند كه هركارى كنند تو خوب نميشوى… گاهى همچى دست به دست هم ميدهد تا تو يه اين نتيجه برسى كه يك حرف هايى را نمى توان زد و يك بغض هايى را نمى توان شكست گاهى جايى از زندگى قرار ميگيرى كه بعد از ان به تمام ادم هاى كلافه اى كه ميخواهند تنها باشند حق ميدهى همانجايى كه خودت هم دقيقا نميدانى مشكلت با خودت و با دنيا چيست.. فقط كمى زمان ميخواهى و سكوت… همين!

اصلا تا صبح تو حرف بزن..!

من جلد تو هستم..♥️

بعضى وقتا با همه اوكيى جز خودت!

گاهى وقتا اونايى كه قايم ميشن بيشتر از همه دلشون ميخواد يكى پيداشون كنه:)

ظُلمه! همينكه نيستى مثل قبلا!