cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مرد روزای سخت کیاستم ❤️😗

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
241
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

سلام علیکم بچه قراره من دیگه فعالیت نکنم و داداشم از این به بعد رمان بنویسه و بزاره چنل رمانای اون بهتره پس لفت ندید باشید خیلی ام ممنون ازتون🧡🥲
Show all...
به وقت 00:00 اگه شهر ها یا حتی کشور ها ازت دور باشم قلبم بت نزدیک ترینه!:)
Show all...
به وقت 00:00 تا الان همه چی بخاطر تو بود ولی از این به بعد دیگه نه!:)
Show all...
به وقت 00:00 اگه دل تو مثل آهن شده من میشم آهن پرست!:)
Show all...
به وقت 00:00 خبر‌ داری‌ چقد‌ دلم‌ برات‌ تنگ شده؟!:)
Show all...
سلام🙋🏻‍♀رفقای ماکانی💖 _فیلم و عکسای جدید و قدیمی از ماکان😍❤️✨ _خبرای ماکانی🥰 _فیلم و عکسای کنسرت😍✨ و..... خیلی چیزای دیگه از رهامیر توی کانال میزارم😉 پس بدو بدو بیا عضو شو ببین چه خبره. 💜🥺❤️ دوست داشتید جوین شین🥰 لینک چنل👇 My Chanel telegram: ↓ @fanmananbandrohamir پیج فنم👇 My Page Instagram: ↓ _bahar.fan.rohamir | سابق
Show all...
به وقت 00:00 فقط اونجا که هادیان میگه»:نمیخواستم ببینیم تو این حال بد.» میدونی یعنی چی یعنی حالت از دستش بده ولی نمیخوای حال بدتو ببینه! و این یعنی عشق!:)
Show all...
باح باح رمان جدید شروع شد برید حال کنید 🗿🧡
Show all...
#شیرینیِ‌تلخ #پارت‌1 سـ‌تـ‌اره رحـ‌مـ‌انـ‌ی خسته شده بودم از دستش آرامش نداشتم هر سری که حرف پدرمو میزدم سرم داد میزد همینجوری که داشتم گریه میکردم بلند شدم و رفتم سمتش و با مشت زدم وسط سینه اش -چته تو؟گفتی بیا بام ازدواج کن باباتو از زندان در میارم چیشد؟چرا بابام هنوز اون توعه؟میدونی مامان و سیما چی میکشن؟ منو ازشون گرفتی،بابارو بهشون برگردون در حالی که خیلی استرسی تو چشمام نگاه میکرد و لبشو تکون میداد نمیدونست چی بگه دور خونه یه چرخی زد و نشست رو مبل با حالت خیلی کلافه ای گفت -لعنتی من عاشقتم چرا نمیخوای بفهمی؟من دوست دارم ستاره زندگی به این خوبی برات ساختم عاشقانه دوست داشتم ولی تو باز از من خوشت نمیاد چیکار کنم عاشقم بشی چیکار کنم؟ دلم براش سوخت ولی...ولی اون به من رکب زد با لحن نا امیدی گفتم -بابام!بابامو به خانواده ام برگردون تروخدا برگردونش،تو نمیدونی ولی من میدونم بابام هر روز داره اون تو آب میشه یه احساس پشیمونی تو چشماش می‌دیدم اون واقعا عاشقم بود پاشد رفت سمت آشپزخونه در یخچالو باز کرد بطری آب رو ور داشت و رفت سمت سینک که لیوان برداره همون جوری که داشت برای خودش آب می ریخت گفت -باشه!پس بابا تو میخوای؟ باشه میارمش بیرون ولی تو باید قول بدی دوسم داشته باشی،بم بگی که دوسم داری. رفتم سمت اتاق و داد زدم، -باشه بهت میگم باشه باشه باشه. با یه سرعت خیلی تندی اومد سمتم بغلم کرد درگوشم گفت: -منو ببخش. زدم زیر گریه و رفتم تو اتاق
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.