cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

اغوا و عشق

تو تمام خواسته ام بودی اما رفتی ، خواسته هایم بیشتر نشد تو در تمام وجودم رخنه کرده بودی ولی درگیر اغوا بودم و ذره ذره دور شدنت را ندیدم 💔 پارت گذاری همه روز به جز پنجشنبه و جمعه و تعطیلات رسمی📑

Show more
Advertising posts
919
Subscribers
-224 hours
-267 days
-6630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
-ببین دیانا عزیزم من داییتم میدونی که چقدر دوست دارم .،! بین یه عالم گرگ دارم کار میکنم از هر نوعش..حسم به این پسر خوب نیست ..! دوستش داری اوکی..اما نباید تا این اندازه توی تشکیلات باشه نباید همه چی رو بدونه..! -دایی من به اراد اعتماد دارم .. -که اعتماد داری.. سرم را به نشانه ی تایید تکان میدهم ..! -باشه ..حالا که مثل کبک سرت و کردی تو برف این و ببین ..! دایی گوشی را دستم میدهد .. مردی را میبینم که بیش از اندازه شبیه اراد. من است اما در این تصویر گیلاسی از نوشیدنی سرخ در دستش و دست دیگرش روی شانه ی زنی که پشت به تصویر است اما سرش در گردن زن است .. -امکان نداره ..شاید شبیه آن ..دایی آراد از خانواده ی سنتی با تعصبات خاصه حتی منی که نامزد شم هم تا حالا نبوسیده.. -مشکلت همینه ..گفتنی و من گفتم ..! https://t.me/+E5g1D1uA2dEwM2M8 https://t.me/+E5g1D1uA2dEwM2M8 از آن روز. ذهنم بهم ریخته ..این روزها اوضاع روحیم داغان است ..! -دیان عزیزم چی میخوری!؟ -هوم..هر چی سفارش بدی باران جان ..! باران دختر مهربانی که چند ماهی است با دایی وارد رابطه شده .. و البته دوست جدید من ..! با کمی درد دل میکنم و بعد از آن با آراد تماس میگیرم ..! از او میخواهم اگر نزدیک کافه است دنبالم بیایید اما مثل همیشه دستش بند است ..! باران نگاهی به گوشی اش میکند لبخند دارد حتما دایی پیام داده چقدر حسرت میخورم ..! -بریم دیگه دیان جان من عجله دارم با یکی دیگه از دوستام قرار دارم .. بلند میشوم و باران دستانش را باز میکند و مرا به آغوش میکشد و من همانجا نمیدانم چرا زمان برایم می ایستد و چیزی در من فرو میریزد وقتی عطری آشنا روی لباس او به مشامم می‌رسد .. احمقانه است اما بعد از اینکه او تعارفم را رد کرد سوار ماشین شدم ،اما نرفتم ..پی اش رفتم و در کوچه ی پشتی وقتی او سوار بر خودروی آشنا شد و من از شیشه ی عقب بوسه ی مردی که از جانم بیشتر دوستش داشتم و از چشمانم بیشتر اعتماد، بر لبان باران نشست مردم .، همانجا دنیا تیره و تار شد .. اما میخواستم بیشتر ببینم تا فراموش نکنم .. وقتی در را باز کردم و باران را در آغوش آراد ! -چرا.. اشک ریختم. چند قدم عقب رفتم ..نمیدانم چطور سوار ماشین شدم من از آن مهلکه ی کشنده فرار کردم گویی او که خیانت کرده من بودم ..! https://t.me/+E5g1D1uA2dEwM2M8
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
#پارت_۳۳۲ ••••••••••••••••••••••••••••••••••• -بخور دردت بجونم درست میشه همه چی..! راست میگوید شاید درست شود اما بعضی زخم‌ها خوب هم شوند جایشان می ماند..! مثلا مامان بر میگردد؟! بی مادریهایم!؟روزهای اول مدرسه ام؟!شبای که کابوس میدیدم یا که در شبهای بارانی و رعد و برق آغوش مادر را میخواستم درست می شود یا اولین بار ترس از شروع ماهیانه ام جبران ؟! نمی شود هرگز..!هیچ وقت هر خرابی هر اشتباهی هر ضرری فرصت درست شدن پیدا نمیکند ..! به عمه میگویم دلم قدم زدن میخواهد اصرار دارد تنها نباشم اما دلم تنهایی میخواهد ! حالا روبروی آپارتمانشم کلید دارم ..اما همراهم نیست ..! سر ظهر شده که به اینجا رسیده ام دستانم یخ زده بویژه سر انگشتانم و نوک بینی ام قرمز..! نگاهی به زنگ میکنم..احساس میکنم غریبه ام !همیشه با شور وارد این خانه میشدم ..! گفته بود آپارتمانمان..! دو دلی را کنار میگذارم با همان انگشتان یخ زده ی دردمند میفشارم و کمرم را به دیوار میچسبانم توانایی بیش از این ایستادن ندارم .. طول میکشد باز زنگ میزنم ..! باز نمی شود ..قدمی به عقب بر میدارم که صدای باز شدن در باعث می شود بر گردم ..او را با قیافه ای در هم میبینم با دیدن من لحظه ای چهره اش متعجب بعد در هم فرو می‌رود ..شلوارکی کوتاه و پیراهنی مردانه که مشخص است سریع پوشیده شده چون یقه ی آن هنوز رو به داخل است و تمامی دکمه هایش باز ..! دهان باز میکنم تا سلام‌کنم که صدای زنانه جهت نگاهم را عوض میکند..! -کیه سردار جان!؟ چه خودمانی ..شبیه صاحب خانه ها..! هنگامه..همان همکار معروف..! با شلواری چرم مشکی که بوتی جیر تا روی زانویش را پوشانده و نیمتنه ای چرم از همان جنس و رژ قرمزی که بر لب کشیده !حقا که تندیسی زیبا و دلفریبیست..! بر میگردم او را نگاه میکنم دقیق شاید پی چیزی هستم ..یافتمش.. رد لبی سرخ بر گونه نزدیک به لبهایش..! نمیدانم حالم چیست..لحظه ای حس میکنم چیزی از سر روی من ریخته شده و تا نوک انگشت ادامه دارد ..اما نمیدانم سرد است و من از سرمایش سوخته ام یا داغ است ! هر چه هست هم جانم هم جسمم را می سوزاند..! https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk
Show all...
🦋چیدا🦋

زمان و تاریخ:نه دقیقه مانده به ۱۸/۶/۱۴۰۲ تقدیم با مهر…!

Repost from N/a
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️🖤 چیدا https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk ❤️ جامانده https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎀 بی گناه https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🕊 روایت های عاشقانه https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk 🧊 کافه دارچین https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 ☕️ قاب سوخته https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🔮 منشورعشق https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎼 فودوشین https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎾 کلبه رمان های عاشقانه https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0 📚 سونای https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🍷 آشوب https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk 💝 وصله ناجور دل https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk ☕️ سایه ی سرخ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🌰 پناهگاه طوفان https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🍕 لوتی اماجذاب https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk 🎷 منتهی به خیابان عشق https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎲 سنجاقک آبی https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8 🧩 یک روز به شیدایی https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk 💔 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk 🎭 روزهای سفید https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 🦋 شب های پاریس ماه نداشت https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0 🌜 ماهرو https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0 🍒 شاهزاده یخ زده https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0 🧀 ازطهران‌تاتهران https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 🍍 گود من https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8 🧛 عاشق بی گناه https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk 💄 جاری خواهم ماند https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 🐙 بیا عشق را معنا کنیم https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk 🐠 جدال دو عین https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk 🤡 ماه عمارت https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg 🍀 لیرا https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 🦊 ویرانه های سکوت https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX 🥝 سبوی شکسته https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8 👀 طعمه‌ هوس https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 ☂ سرنوشت ما https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk 🥃 مضطر https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f ☃️ فراموشی دریا https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk 🌊 لمس تنهایی ماه https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs 🌙 تاب رخ‌ او https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0 🌒 سی سالگی https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0 🎯 قرار نبود عاشق شیم https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk 💝 خواب https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0 💀 جوخه‌ ی‌تقلا https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk 🧶 چشم های آهیل https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0 👀 برزخ عشق https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0 🐦‍🔥 شهربند گرگ سیاه https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk ☠ آرامش یک طوفان https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk 🐝 امیر سپهبد https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk 🐦‍🔥 اسپار https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🪐 رمانسرای ایرانی https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 ✨ رمان های آنلاین https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🧶 جال https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 👓 طلا https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0 💄 منفصل https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0 🌈 به تودچارگشته ام https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk 🌻 به جهنم خواهم رفت https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk 🐾 وکیل تسخیری https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 🌸 دلیبال https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk 🐚 فگار https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 👽 کوارا https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🪵 دیافراگم https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0 🌹 عروسک آرزو https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 💝 شبی در پروجا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🌵 گلاویژ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🍂 دل بی‌جان https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 🐝 راز مبهم https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk ⭕️ اختران https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0
Show all...
Repost from N/a
بعد از آن حقایق..! بعد از آنچه گوشم شنیده بود و قلبم دوست نداشت بپذیرد التماس میکرد آن تکه ی مفلوک به مغزم .. که حقیقت نباشد اما امان از روزگار و آدم‌هایش ..! ٫امان از دردهایشان ..! هر روز با چشم میبینم و دلم خون می شود و هیچ حق اعتراضی ندارم ..! مگر من به او فرصت دادم ..!؟ -حواست کجاست !؟ -بله؟ با صدای بهرخ به طرفش بر میگردم ..! -میدونستی جمعه نامزدی سردار با ساغر !؟ چرا دست از سرم بر نمیدارن ..!؟ از دانستن که میدانم اما چرا مدام به یادم می آورند که دیگر هیچ شانسی ندارم ..! آن روز که با ناباوری به من نگاه کرد آن روز که زانو زد و التماس کرد اعتراف کنم آنچه میبیند دروغ است و .. و آه از این سرنوشت شوم که هم گریبان مادرم را گرفت هم مرا ..! نتوانستم انکار کنم ..و او با شانه های افتاده و دلی شکسته رفته بود اما پیش از آن گفت که .. جوری می‌رود که تا ابد در حسرتش بمانم و رفته بود ..با حسرتی که در دلم ماند ..! **** او حتی دیگر نیم نگاهی هم به من نمی کند ..! روزگاری برایم جان میداد ..! اما بعد از آن جفای که در حقش کردم دیگر حتی نگاهم نکرد .،! پسم زد .. با نامزد جدیدش جلوی چشمانم هر روز دست در دست و لبخند بر لب به شرکت می آیند و بعد هم می روند ..! ساغر باقری..شریک جدیدش..دختری طناز و افسونگر ..! وقتی کنارش است وقتی آنگونه در گوشش پچ میزند وقتی او آنطور با مهر و عشق نگاهش میکند هزاران بار میمیرم و حق اعتراض ندارم ..! روزی این نگاه شیفته این نگاه پر مهر از آن من بود و حالا خود جز نفرت چیزی در آن چشم‌ها نکاشته ام .. گفته بود جوری آتشم میزند که تا ابد بسوزم .. و زده بود ..آتشم زد …من هر روز با دیدن آن زن کنارش در آغوشش در حال سوختنم ..! ***^من چیدا ماندگار ..دختری که دل در گرو پسر عمویم داشتم نامزدش بودم عاشقانه. هم را میخواستیم ،میپرستیدیم ..! اما مکر و حیله ی دیگران راهمان را سالها جدا کرد ..در حق هم جفا کردیم .. بخشیدمش اما او مرا پس زد با شریکش نامزد کرد و مرا برای همیشه رها کرد ..سالهاست در عشقش میسوزم و حق دم زدن ندارم ..! https://t.me/+wyTMk4PwIJlmMDNk
Show all...
Repost from N/a
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️🖤 چیدا https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk ❤️ جامانده https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎀 بی گناه https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🕊 روایت های عاشقانه https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk 🧊 کافه دارچین https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 ☕️ قاب سوخته https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🔮 منشورعشق https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎼 فودوشین https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎾 کلبه رمان های عاشقانه https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0 📚 سونای https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🍷 آشوب https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk 💝 وصله ناجور دل https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk ☕️ سایه ی سرخ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🌰 پناهگاه طوفان https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🍕 لوتی اماجذاب https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk 🎷 منتهی به خیابان عشق https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎲 سنجاقک آبی https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8 🧩 یک روز به شیدایی https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk 💔 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk 🎭 روزهای سفید https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 🦋 شب های پاریس ماه نداشت https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0 🌜 ماهرو https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0 🍒 شاهزاده یخ زده https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0 🧀 ازطهران‌تاتهران https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 🍍 گود من https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8 🧛 عاشق بی گناه https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk 💄 جاری خواهم ماند https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 🐙 بیا عشق را معنا کنیم https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk 🐠 جدال دو عین https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk 🤡 ماه عمارت https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg 🍀 لیرا https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 🦊 ویرانه های سکوت https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX 🥝 سبوی شکسته https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8 👀 طعمه‌ هوس https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 ☂ سرنوشت ما https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk 🥃 مضطر https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f ☃️ فراموشی دریا https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk 🌊 لمس تنهایی ماه https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs 🌙 تاب رخ‌ او https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0 🌒 سی سالگی https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0 🎯 قرار نبود عاشق شیم https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk 💝 خواب https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0 💀 جوخه‌ ی‌تقلا https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk 🧶 چشم های آهیل https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0 👀 برزخ عشق https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0 🐦‍🔥 شهربند گرگ سیاه https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk ☠ آرامش یک طوفان https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk 🐝 امیر سپهبد https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk 🐦‍🔥 اسپار https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🪐 رمانسرای ایرانی https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 ✨ رمان های آنلاین https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🧶 جال https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 👓 طلا https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0 💄 منفصل https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0 🌈 به تودچارگشته ام https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk 🌻 به جهنم خواهم رفت https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk 🐾 وکیل تسخیری https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 🌸 دلیبال https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk 🐚 فگار https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 👽 کوارا https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🪵 دیافراگم https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0 🌹 عروسک آرزو https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 💝 شبی در پروجا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🌵 گلاویژ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🍂 دل بی‌جان https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 🐝 راز مبهم https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk ⭕️ اختران https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0
Show all...
(پارت چهاردهم) (برسام) خاطراتش ذره ذره توی ذهنم می اومد و نقش می‌بست ، همه دیونه بازی هامون ، منی که چند سال با این حس عذاب وجدان ترک کردنش ذره ذره سوختم و هر وقت یادش افتادم خودمو زدم به اون راه ، منی که فقط سعی کردم با الکل فراموشش کنم ، یعنی دردهامو فراموش کنم و آروم بتونم بخوابم ، منی که از لحظه رفتنش یه روز خوش ندیدم ، آخ ماهسان کاش می‌فهمیدی چقدر دلم میسوزه ، کاش می‌فهمیدی چه آتیشی تو دلم راه انداختی ، دستمو محکم تر به فرمون گرفتم و تا جایی که راه داشت گاز میدادم همین طور خیابون ها رو رد میکردم تا به یه جا خلوت برسم ، اون قدر رفتم و رفتم که نفهمیدم کجام فقط فهمیدم از شهر دور شدم ، تموم شدن بنزین اجازه بیشتر رفتن رو نداد ، نگاهی به باک انداختم و داد زدم لعنتی!! مثل مرغ پر کنده بین زمین و هوا معلق بودم ، نمی‌فهمیدم کجام و دارم کجا میرم ، نگاهی به صفحه گوشیم انداختم ، بیست تا میس کال از طرف مامان ، سه تا از طرف بهار و ده تا از ارش بین همه ، شماره ارش رو گرفتم و چند تا بوق خورد و سریع جواب داد:الو برسام خوبی از اون طرف صدای مامان رو شنیدم که می‌گفت _بچم بالاخره جواب داد ؟! _بله مادر شما نگران نباشید ؟! _کجایی برسام ؟! _نمیدونم از شهر خارج شدم ، نمیدونم اصلا کجام بنزینم هم تموم شده _باشه نگران نباش یه لوکیشن بفرست برام ، الان میام دنبالت! _حله .. تا اومدن آرش یا هی دور خودم قدم میزدم ، یا توی ماشین میشستم و سرم رو بین دستام می‌گرفتم ، نمی‌فهمیدم چرا اومدم ، چرا سر گذاشتم به بیابون ، چرا مثل دیونه ها شده بود ، چرا با خودم حرف میزدم احساس عذاب وجدان داشت خفم میکرد ، مثل نمک پاشیدن رو زخمی که هیچ وقت کهنه نشد همه خاطرات متل رعد و برق تو ذهنم جرقه میزدن و حالم رو دگرگون میکردند _ماهسان ، کسی بهت گفته بود چقدر اسمت قشنگه ؟!. _فقط اسمم ؟! _نه،چشمات ، لبخندت، موهات ، همه حرف هات _یه قولی بهم میدی ؟! _با همه جونم ؟! _هیچ وقت تنهام نذار _با کاری که با دلم کردی مگه میتونم ، شک نکن هر جا دنیا که باشی هر جا دنیا که باشم ، هر چقدر هم که از من دور باشی ، تنها کسی که می‌تونه منو به هم بریزه تویی ، تنها کسی که می‌تونه کاری کنه دیونه شم تویی ، می‌دونی چرا ؟! _ن _چون مثل دیونه ها عاشقتم ، لعنتی . . ‌. با صدای ماشین به خودم اومدم ، ارش اومد دنبالم و گفت _چیکار کردی با خودت پسر ، این وقت شب اینجا چیکار می‌کنی ؟! _نمیدونم ، حالم خوب نبود ، نفهمیدم چی شد ، کی رسیدم اینجا ، چقدر سرده اینجا داری میلرزی بیا بریم ، پس ماشینم چی ، _ نمی خواد نگران باشی ، درش رو قفل کن ، فردا یکی رو می‌فرستم بیارتش شرکت ! دستش رو رو شونم گذاشت و پالتوش رو کشید روم _برو صندلی عقب دراز بکش ، وقتی رسیدیم بیدارت میکنم _باشه با تکون خوردن ماشین و سردرد عجیبی که داشتم چشمام رو بستم و به خواب رفتم
Show all...
👍 1
(پارت سیزدهم) (ماهسان) _نمیخوای چیزی بگی یه ساعته خیره شدی به ناکجا آباد ؟! _از چی بگم از کجا بگم آخه! _پس قضیه از اون چیزی که فکر میکردم بالاتره؟! _نه تا اون حد! _ای بابا حوصلم رو سر بردی بگو چته دیگه! _برسام دیشب اومده بود تو شرکت ! _کدوم برسام؟! _برسام بلوری ، میشناسیش ک؟! _چیییی!؟ _اره همونی که اومد تو ذهنت ! _عوضی بعد این همه مدت برگشته که چی؟!. _بیخودی قضاوت نکن ، اون طوری که میگه و از رفتارش فهمیدم اون اصلا نمیدونسته من کیم به پیشنهاد معینی اومده ؟! _هه ، چه جالب ، اون گفت و تو هم باور کردی؟! _نه نگفت ، معینی گفت یه اقوام مون هست برای لباس های کارکناش دنبال یه طراح خوب میگرده ، راهنمایی اش کرده بود بیاد این جا ، وقتی اومد اندازه من جا خورده بود! _حالا میخوای چیکار کنی ؟! _چیکار کنم ، چند دست لباسی که سفارش داده رو آماده میکنیم بهش میدم بعدش اون رو به خیر و ما رو به سلامت! _به همین سادگی ؟!!!! _منظورت چیه؟! _یعنی نمی‌خوای سوالی که چند ساله تو ذهنته رو ازش بپرسی ؟!نمی‌خوای ازش بپرسی که چرا درست روز عقد تو رو ... _نه نمیخوام دیگه همه چیز تموم شده.. _مطمعن باشم این حرف، حرف دلته؟! از جام بلند شدم و بدون گفتن خداحافظی از در کافه بیرون زدم ! امشب جاده ها یه جور دیگه بود. ، انگار نمیخواست به آخر برسه خیلی حس پوچی میکردم انگار شدم همون آدم بیست و دو ساله که برای اولین بار عاشق شد ، قلبش شکست و دیگه اون آدم سابق نشد ، ازدواج کرد ، خوشبخت شد ،لحضات خیلی خوبی داشت ولی عاشق نشد ، درد کشید هر لحظه و اینو با گوشت و خونش احساس کرد ،یاد حقارتی افتاد که بهش تحمیل شده .... باز هم یه بسته قرص و آب ، باز هم سردرد همیشگی، اشکامو پاک کردم و صدای ضبط رو زیاد کردم نمیدونم چی شد که اینطوری شد ، نمیدونم چند روزه نیستی پیشم ، اینها رو میگم که فقط بدونی دارم یواش یواش دیونه میشم، تا کی به عشق دیدن دوباره ات، تو کوچه ها خسته بشم بشینم ، تا کی باید دنبال تو بگردم ، از کی باید سراغت رو بگیرم ، از کی باید سراغت رو بگیرم قرار نبود چشمای من خیس بشه ، قرار نبود هر چی قرار نیست بشه ، قرار نبود دیدنت آرزوم شه، قرار نبود که اینطوری تموم شه رسیدم خونه و در رو باز کردم ، مروارید خانم دم در منتظر نشسته بود و صلوات می‌فرستاد! _سلام مروارید خانم ؟! _سلام مادر خوبی؟! _خوبم ، شما منتظر من بودید ! _دیر وقته دورت بگردم ، بچم هایکا اونقدر منتظرت بود که خوابش برد! _ببخشید مروارید خانم ، شرمنده ام ، شمام زندگی ات به هم ریخت ! _این چه حرفیه مادر ، تو این یه ماه که نبودم اینقدر دلم هواتو کرده بود که خدا می‌دونه ، رفتم حرم این قدر برات دعا کردم که نگو ... _من فداتون بشم که جز خوبی هیچی ندیدم و جز زحمت هیچی نداشتم ! _خدا نکنه مادر این چه حرفیه ؟! _شما خیلی خسته شدید برید بخوابید! _به شرطی که تو هم دیگه بخوابی ! چشمممم!
Show all...
Repost from N/a
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️🖤 چیدا https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk ❤️ جامانده https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎀 بی گناه https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🕊 روایت های عاشقانه https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk 🧊 کافه دارچین https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 ☕️ قاب سوخته https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🔮 منشورعشق https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎼 فودوشین https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎾 کلبه رمان های عاشقانه https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0 📚 سونای https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🍷 آشوب https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk 💝 وصله ناجور دل https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk ☕️ سایه ی سرخ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🌰 پناهگاه طوفان https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🍕 لوتی اماجذاب https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk 🎷 منتهی به خیابان عشق https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎲 سنجاقک آبی https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8 🧩 یک روز به شیدایی https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk 💔 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk 🎭 روزهای سفید https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 🦋 شب های پاریس ماه نداشت https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0 🌜 ماهرو https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0 🍒 شاهزاده یخ زده https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0 🧀 ازطهران‌تاتهران https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 🍍 گود من https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8 🧛 عاشق بی گناه https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk 💄 جاری خواهم ماند https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 🐙 بیا عشق را معنا کنیم https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk 🐠 جدال دو عین https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk 🤡 ماه عمارت https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg 🍀 لیرا https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 🦊 ویرانه های سکوت https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX 🥝 سبوی شکسته https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8 👀 طعمه‌ هوس https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 ☂ سرنوشت ما https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk 🥃 مضطر https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f ☃️ فراموشی دریا https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk 🌊 لمس تنهایی ماه https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs 🌙 تاب رخ‌ او https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0 🌒 سی سالگی https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0 🎯 قرار نبود عاشق شیم https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk 💝 خواب https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0 💀 جوخه‌ ی‌تقلا https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk 🧶 چشم های آهیل https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0 👀 برزخ عشق https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0 🐦‍🔥 شهربند گرگ سیاه https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk ☠ آرامش یک طوفان https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk 🐝 امیر سپهبد https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk 🐦‍🔥 اسپار https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🪐 رمانسرای ایرانی https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 ✨ رمان های آنلاین https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🧶 جال https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 👓 طلا https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0 💄 منفصل https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0 🌈 به تودچارگشته ام https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk 🌻 به جهنم خواهم رفت https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk 🐾 وکیل تسخیری https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 🌸 دلیبال https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk 🐚 فگار https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 👽 کوارا https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🪵 دیافراگم https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0 🌹 عروسک آرزو https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 💝 شبی در پروجا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🌵 گلاویژ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🍂 دل بی‌جان https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 🐝 راز مبهم https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk ⭕️ اختران https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0
Show all...
Repost from N/a
#پارت_۳۳۲ ••••••••••••••••••••••••••••••••••• -بخور دردت بجونم درست میشه همه چی..! راست میگوید شاید درست شود اما بعضی زخم‌ها خوب هم شوند جایشان می ماند..! مثلا مامان بر میگردد؟! بی مادریهایم!؟روزهای اول مدرسه ام؟!شبای که کابوس میدیدم یا که در شبهای بارانی و رعد و برق آغوش مادر را میخواستم درست می شود یا اولین بار ترس از شروع ماهیانه ام جبران ؟! نمی شود هرگز..!هیچ وقت هر خرابی هر اشتباهی هر ضرری فرصت درست شدن پیدا نمیکند ..! به عمه میگویم دلم قدم زدن میخواهد اصرار دارد تنها نباشم اما دلم تنهایی میخواهد ! حالا روبروی آپارتمانشم کلید دارم ..اما همراهم نیست ..! سر ظهر شده که به اینجا رسیده ام دستانم یخ زده بویژه سر انگشتانم و نوک بینی ام قرمز..! نگاهی به زنگ میکنم..احساس میکنم غریبه ام !همیشه با شور وارد این خانه میشدم ..! گفته بود آپارتمانمان..! دو دلی را کنار میگذارم با همان انگشتان یخ زده ی دردمند میفشارم و کمرم را به دیوار میچسبانم توانایی بیش از این ایستادن ندارم .. طول میکشد باز زنگ میزنم ..! باز نمی شود ..قدمی به عقب بر میدارم که صدای باز شدن در باعث می شود بر گردم ..او را با قیافه ای در هم میبینم با دیدن من لحظه ای چهره اش متعجب بعد در هم فرو می‌رود ..شلوارکی کوتاه و پیراهنی مردانه که مشخص است سریع پوشیده شده چون یقه ی آن هنوز رو به داخل است و تمامی دکمه هایش باز ..! دهان باز میکنم تا سلام‌کنم که صدای زنانه جهت نگاهم را عوض میکند..! -کیه سردار جان!؟ چه خودمانی ..شبیه صاحب خانه ها..! هنگامه..همان همکار معروف..! با شلواری چرم مشکی که بوتی جیر تا روی زانویش را پوشانده و نیمتنه ای چرم از همان جنس و رژ قرمزی که بر لب کشیده !حقا که تندیسی زیبا و دلفریبیست..! بر میگردم او را نگاه میکنم دقیق شاید پی چیزی هستم ..یافتمش.. رد لبی سرخ بر گونه نزدیک به لبهایش..! نمیدانم حالم چیست..لحظه ای حس میکنم چیزی از سر روی من ریخته شده و تا نوک انگشت ادامه دارد ..اما نمیدانم سرد است و من از سرمایش سوخته ام یا داغ است ! هر چه هست هم جانم هم جسمم را می سوزاند..! https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk
Show all...
🦋چیدا🦋

زمان و تاریخ:نه دقیقه مانده به ۱۸/۶/۱۴۰۲ تقدیم با مهر…!