cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

خاطرات دانشجویی دخترانه

خاطرات دانشجویی‌تون رو از دانشگاه و خوابگاه‌های دخترانه رو برای ادمین بفرستید. یه حس خوب با کانال خاطرات دانشجویی دخترانه Admin: @mahsa_nkj لینک «پیام ناشناس» در پست پین‌شده قرار دارد.

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
288
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

سلام عزیزان😍 این مدت بخاطر مجازی بودن تعداد خاطره ها کم شده بود، بخاطر حضوری شدن دانشگاه ها ممنون میشیم از خاطراتتون برامون بفرستین تا توی کانال بذاریم 🤝❤️
Show all...
موافق فعالیت مجدد کانال هستین؟Anonymous voting
  • بله
  • خیر
0 votes
سلام این خاطره که تعریف میکنم اصلا خوشحال کننده نیست اگه دوست نداشتین تو گروه نذارین نزدیک‌ترین دوستم تو مدرسه، نازنین بود. بعد از امتحانات خرداد سال آخر دبیرستان با هم قرار گذاشتیم که سر تاریخی که مدرسه اعلام کرده بود کارنامه‌ها رو میدن، سر ساعت ده صبح ۲۱ تیرماه مدرسه باشیم که هم همدیگه رو ببینیم و هم مسیر برگشت رو تا جایی که راهمون یکی بود با هم بیایم. من اونروز بخاطر سرماخوردگی شدید، تب کردم و نتونستم سر قرارمون برم ولی نازنین رفته بود و کارنامه‌ی قبولیش رو هم گرفته بود ولی متاسفانه حین برگشتن به خونه، تو همون مسیر همیشگیمون، یه کامیون که ترمز بریده بود میزنه بهش و پرتش میکنه کنار خیابون و چون سرش به جدول برخورد میکنه، جابجا فوت میشه... هیچوقت نتونستم این واقعیت رو قبول کنم که نازنین دیگه نیست. حتی وقتی برای تشییع پیکرش به بهشت‌زهرا رفتیم. اگه اون‌روز سرما نخورده بودم الان منم تبدیل به یه خاطره تو ذهن خانواده و دوستام شده بودم. گاهی فکر میکنم چقدر زندگی ما آدما چقدر میتونه پر ریسک باشه و درست زمانی که انتظارشو نداریم، تموم بشه. همیشه به یادت هستم نازنین قشنگم. امیدوارم هرجا هستی در آرامش باشی عزیزم. 🆔@alzahra_memories
Show all...
سلام این خاطره که تعریف میکنم اصلا خوشحال کننده نیست اگه دوست نداشتین تو گروه نذارین نزدیک‌ترین دوستم تو مدرسه، نازنین بود. بعد از امتحانات خرداد سال آخر دبیرستان با هم قرار گذاشتیم که سر تاریخی که مدرسه اعلام کرده بود کارنامه‌ها رو میدن، سر ساعت ده صبح ۲۱ تیرماه مدرسه باشیم که هم همدیگه رو ببینیم و هم مسیر برگشت رو تا جایی که راهمون یکی بود با هم بیایم. من اونروز بخاطر سرماخوردگی شدید، تب کردم و نتونستم سر قرارمون برم ولی نازنین رفته بود و کارنامه‌ی قبولیش رو هم گرفته بود ولی متاسفانه حین برگشتن به خونه، تو همون مسیر همیشگیمون، یه کامیون که ترمز بریده بود میزنه بهش و پرتش میکنه کنار خیابون و چون سرش به جدول برخورد میکنه، جابجا فوت میشه... هیچوقت نتونستم این واقعیت رو قبول کنم که نازنین دیگه نیست. حتی وقتی برای تشییع پیکرش به بهشت‌زهرا رفتیم. اگه اون‌روز سرما نخورده بودم الان منم تبدیل به یه خاطره تو ذهن خانواده و دوستام شده بودم. گاهی فکر میکنم چقدر زندگی ما آدما چقدر میتونه پر ریسک باشه و درست زمانی که انتظارشو نداریم، تموم بشه. همیشه به یادت هستم نازنین قشنگم. امیدوارم هرجا هستی در آرامش باشی عزیزم. 🆔@alzahra_memories
Show all...
#ایرانی #موسیقی_تلفیقی 🆔@alzahra_memories
Show all...
Be Eshghe To - Aidin Joodi.mp33.42 MB
#Alternative #indie 🆔@alzahra_memories
Show all...
Lola Marsh - She's A Rainbow.mp38.61 MB
راستی بچه‌ها میتونین از این به بعد به پیوی من خاطره هاتونو بفرستین...❤️ @Pine_green پ. ن: چون کلا دوساله دانشگاه نرفتیم ، هر نوع خاطره ای قبوله😂❤️ 🆔@alzahra_memories
Show all...
خب شما دوستان که خاطره نمیگین بذارین من براتون خاطره بگم😂 تو دوران دبیرستان فلش بردن تو مدرسه ریسک بود، ممکن بود ببینن هیچی نگن، ممکن بود ببینن بگیرن فلشو و ببرن محتواش رو چک کنن و وای به حال دانش آموز بود اگه به جز فایل درسی چیز دیگه ای تو فلش میبود! ولی با همین محدودیت ها و ترس و لرزا بچه‌ها تا میتونستن از کامپیوتر و پروژکتورای سر کلاسا به نحو احسن در جهت منافع غیر درسی بهره میبردن😂 مثلا ما کلاسامون طبقه دوم بود، زنگ تفریحا که صدای بچه‌ها زیاد بود و به دفتر صدای آهنگ نمیرسید، از چند طرف نگهبان میذاشتیم، که اگه کسی اومد علامت بده😂 بعد آهنگ میذاشتن و بزن و برقص بود🤣 حدودا صد نفر جمع می‌شدیم تو کلاس بزرگه مدرسه و یه وضعی بود خلاصه😁 البته دردسر هم شد، یه بار یه آدم فوضول علاف از بالای پل هوایی فیلم گرفت آورد پیش مدیر مدرسه، جو متشنج شد و جلوی پنجره های مدرسه ازین فلزای بی ریخت زدن که دیگه دید نداشته باشه، ولی خب دوباره به حالت عادی برگشت اوضاع😄 خب آهان داشتم از فلش میگفتم، یه بار من بدبخت اومدم برای ارائه درس دینی پاور بذارم، فلشمو زدم به کامپیوتر کلاس، تو فلشم سه تا آهنگ مجاز ایرانی نه چندان شاد بود، یه از خدا بی خبری اومد و پلی کرد آهنگو😂 حالا همیشه آهنگ و رقص به راه بود و کسی کاری نداشت همین که یکی اومد آهنگو پلی کرد ناظم اومد تو.... 😫🥲 (شانسو میبینین خدایی، تازه آهنگه هم ازین غمگین دلشکسته ها بود🤧) ناظممون اولش اصلا عصبی و اینا نبود(حتی خندید😂)، بعد انگار یهو یادش اومد ناظمه و باید یه کاری بکنه😂 اومد فلشو کند و داد زد که این فلش مال کیهههههه.... منم گوشه کلاس خشک و لال شده بودم، چند بار پرسید این فلش کیه کسی جواب نداد، اون دختری که آهنگ پلی کرده بود اومد پادرمیونی کنه گفت خانم آهنگش مجاز بود، ناظمم گوش نداد و فلشو برد... خلاصه که هیچی دیگه دو سه روز اشک ریختم و استرس کشیدم که وای بدبخت شدم رفت (من واقعا بچه خوبی بودم و این خیلی وضعیت بغرنجی برام به حساب میرفت 😂) آخرش بابامو بردم مدرسه ناظم فلشمو پس داد و کلی "من از تو توقع نداشتم طور" سرزنشم کرد (بابامم همراهیش میکرد😂) الان که بهش نگاه میکنم، میبینم چقدر سر چیزای الکی استرس کشیدیم! نه فقط من ها، خیلی از بچه ها... مثلا تو راهنمایی یادمه یه بنده خدایی بود ناظم پرورشیمون باهاش میونه خوبی نداشت، یه بار جلوی این ناظمه طفلک مقنعه شو برداشت، رنگ موهاش خاص بود و بین موهاش تیره و روشن داشت، ماها همه میدونستیم این رنگ موهای طبیعی خودشه ولی ناظم پرورشی مصر بود که بگه این رنگ شده و یه هفته اخراجش کرد!! و ازین دست داستانا که خیلیامون داریم🚶‍♀ هعی🚶‍♀🚶‍♀🚶‍♀ #نه_چندان_کمدی #تراژیک🤧 #ادمین_سبز 🆔@alzahra_memories
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.