| مسعود (افتیاچ) |
اینجا، یک دفترچه یادداشت است. لینک ناشناس: https://t.me/BiChatBot?start=sc-839996-3CDx61B شناس: @masoud_fth
Show more579Subscribers
No data24 hours
-97 days
-1030 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 تنها چیزی که مطمئنم نتیجه میده صبره. با صبر یا آنچه که میخواهیم فراهم میشه یا میفهمیم آنچه که میخواستیم صلاح و مناسب نبوده.
پس؛ تنها چیزی که مطمئنم نتیجه میده صبره. | 141 | 9 | Loading... |
02 امروز هم داشتم به این فکر میکردم که آدمها معمولا دو دستهن. دستهای که همواره راه براشون روشن بوده. مسیر یکی بوده. با درست و غلطش هم کاری نداریم ولی از کودکی اتفاقات طوری براش رقم خورده که تردید خاصی رو تجربه نکرده. همیشه گزینهها براش ۷۰_۳۰ یا اصلا ۹۰_۱۰ بوده. عموما هم موفق بوده. حالا موفق در راه درست یا غلط.
دسته دوم اما زندگی پر از تصمیم داشته. تصمیمهای سخت و بزنگاههای حیاتی که همیشه گلوگیرش بوده. لحظات سخت تردید بین ۵۰_۵۰. شدن یا نشدن. چپ یا راست؟ همیشه احساس کرده که مرز بین خوشبختی و بدبختی یه انتخابه. همینطور هم بوده شاید. مدام باید در آمپاس شدید باشه و تحقیق کنه برای گزینههاش. مدام باید دنبال مشعل و چراغ باشه. مدام کلافگی و خستگی و سرگردانی از انتخاب.
ما جزو کدوم دستهایم؟! | 173 | 7 | Loading... |
03 دوستش زنگ زده تکلیف ریاضی رو میخواد. محیا میگه: «به یه شرط میفرستم برات که فردا تو کلاس بیام بهت توضیح بدم که اگه یهوقت خانم پرسید و ندونستی داستان نشه برامون».
داستان😁 | 181 | 0 | Loading... |
04 البته اوحدی مراغهای یکجایی یه تعبیر برعکس و جذابی داشته؛ ماهی که مهر رو فروزان میکنه:
باز کی بینم رخ آن ماه مهرافروز را؟
گل رخِ سیمینبرِ دلدزدِ عاشقسوز را؟ | 196 | 2 | Loading... |
05 مهرویان ❌
مهرو ✅ | 195 | 0 | Loading... |
06
حالا برای اینکه با مهرتون به صلح برسید حافظ ایده خوبی داشته:
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرد... | 196 | 0 | Loading... |
07 من هم اتفاقا کیف میکنم با اشعار و تمثیلهایی که معشوق به ماه تشبیه شده. ماه زیباست حقیقتا. ماه چشمنواز است.
اما معشوق، یار، محبوب در نظر من خورشید است. ماه نورش را از مهر میگیرید و مهر بر ماه ارجحیت دارد. پس محبوب مهر است. خورشید فروزان است که حتی ماه هم زیباییاش را از وجود او دارد و بی نور آن چیزی نیست جز خاک. خاک سیاه. | 196 | 3 | Loading... |
08 میترسم نیاد و چشمام تا ابد اشکی بمونه. | 244 | 4 | Loading... |
09 بو قالا داشلی قالا، جینقیلّی داشلی قالا
گورخارام یار گَلمَئیه گوزلریم یاشلی قالا | 241 | 3 | Loading... |
10 روحوم بَدَندَن اوینار، یادیما سَن دوشَندَ | 257 | 9 | Loading... |
11 به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
•سعدی | 352 | 3 | Loading... |
12
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
استاد سخن ، شیخ اجل (سعدی) | 357 | 4 | Loading... |
13
عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری | 345 | 3 | Loading... |
14
از منت دانم حجابی نيست جز بيم رقيب
کاش پنهان از رقيبان در حجابت ديدمی
افصحالمتکلمین #سعدی | 352 | 3 | Loading... |
15
جفا و هر چه توانی بکن که سعدی را
که ترک خویش گرفت از جفا چه غم دارد | 338 | 5 | Loading... |
16
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم | 326 | 9 | Loading... |
17
این مصرع یه روش زندگیه
گر هزارت غم بُوَد با کس نگویی زینهار | 321 | 9 | Loading... |
18 گفتم: «ببینمش مگرم دردِ اشتیاق
ساکن شود»، بدیدم و مشتاقتر شدم...
#سعدی | 297 | 10 | Loading... |
19
پیش از این گویند سعدی دوست میدارد تو را
بیش از آنت دوست میدارم که ایشان گفتهاند | 311 | 10 | Loading... |
20
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
سعدی | 271 | 9 | Loading... |
21
قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود | 276 | 8 | Loading... |
22
هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد.
•سعدی | 263 | 11 | Loading... |
23 یک بیت از سعدی بگید. بیتی که نقش بسته بر خاطرتون. | 261 | 0 | Loading... |
24 البته با این بیت سعدی همچین هم موافق نیستم. یعنی چی آدمی بسیار؟ یار یک نفر است و فقط اوست. جز او، برای من نیست. حال دو نفر در دنیا باقی مانده باشد یا هشت میلیارد آدم. | 285 | 2 | Loading... |
25 به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار
•سعدی | 289 | 11 | Loading... |
26 Media files | 258 | 1 | Loading... |
27 انقدر موجهی که «در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم». | 442 | 20 | Loading... |
28 در بهار باید متاهل بود و در آخرین ساعات کار به همسر زنگ زد تا فلاسک چای و مقداری آجیل و میوه را آماده کند تا کل بعدازظهر را در جادههایی با منظره سرسبز گذراند. | 427 | 9 | Loading... |
29 از مولفههای شهر خوب اینه که کوه از خیابونهاش قابل مشاهده باشه. | 427 | 7 | Loading... |
30 لازم نیست به من توجه کنی. من بخوام خودم توجهت رو جلب میکنم طوری که خودت هم نفهمی. | 390 | 8 | Loading... |
31 Media files | 378 | 8 | Loading... |
32 باب المراد. | 364 | 1 | Loading... |
33 باب المراد. | 1 | 0 | Loading... |
34
اگه کسی ازت خوشش بیاد ترجیح میدی از چه بابی وارد بشه؟ یا کلا وارد نشه؟ | 365 | 1 | Loading... |
35 هرآنچه که میخواستم باز از مرگ بنویسم و به خود گوشزد کنم، خیام گفت. | 384 | 0 | Loading... |
36 ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
•خیام | 406 | 5 | Loading... |
37 به عزم سیر با اغیار چون در بوستان گردی
چو بینی سنبلی را یاد این خاطرپریشان کن
•صائب تبریزی | 367 | 7 | Loading... |
38 دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد… | 364 | 17 | Loading... |
39 در واقع آدمها به گوش احتیاج ندارن. به عقل و احساس نیاز دارن. به درک شدن نیاز دارن. به همدردی نیاز دارن. به فهمیده شدن نیاز دارن. به کسی که شعور گوش دادن و توانایی تحلیل کردن رو داشته باشه. نه به کسی که تشنه حرف زدن و اظهار نظره. | 466 | 5 | Loading... |
40 یه تزی هم اخیرا اومده که بعضیها میگن: «من فقط یه نفری رو میخوام که فقط منو بشنوه. فقط براش حرفمو بگم و اون چیزی نگه».
یا مثلا دیدید وقتی ناراحتیم بعضیها میان کولبازی دربیارن میگن:«مطمئن باش من سرآپا گوش میشم. فقط میشنوم. خودتو خالی کن».
اینا یه عده فضول تشریف دارن که به هیچ دردی هم نمیخورن. آدم چرا باید یه گوش پیدا کنه براش حرف بزنه؟ خب میره با دیوار حرف میزنه اینطوری. | 359 | 2 | Loading... |
تنها چیزی که مطمئنم نتیجه میده صبره. با صبر یا آنچه که میخواهیم فراهم میشه یا میفهمیم آنچه که میخواستیم صلاح و مناسب نبوده.
پس؛ تنها چیزی که مطمئنم نتیجه میده صبره.
امروز هم داشتم به این فکر میکردم که آدمها معمولا دو دستهن. دستهای که همواره راه براشون روشن بوده. مسیر یکی بوده. با درست و غلطش هم کاری نداریم ولی از کودکی اتفاقات طوری براش رقم خورده که تردید خاصی رو تجربه نکرده. همیشه گزینهها براش ۷۰_۳۰ یا اصلا ۹۰_۱۰ بوده. عموما هم موفق بوده. حالا موفق در راه درست یا غلط.
دسته دوم اما زندگی پر از تصمیم داشته. تصمیمهای سخت و بزنگاههای حیاتی که همیشه گلوگیرش بوده. لحظات سخت تردید بین ۵۰_۵۰. شدن یا نشدن. چپ یا راست؟ همیشه احساس کرده که مرز بین خوشبختی و بدبختی یه انتخابه. همینطور هم بوده شاید. مدام باید در آمپاس شدید باشه و تحقیق کنه برای گزینههاش. مدام باید دنبال مشعل و چراغ باشه. مدام کلافگی و خستگی و سرگردانی از انتخاب.
ما جزو کدوم دستهایم؟!
دوستش زنگ زده تکلیف ریاضی رو میخواد. محیا میگه: «به یه شرط میفرستم برات که فردا تو کلاس بیام بهت توضیح بدم که اگه یهوقت خانم پرسید و ندونستی داستان نشه برامون».
داستان😁
البته اوحدی مراغهای یکجایی یه تعبیر برعکس و جذابی داشته؛ ماهی که مهر رو فروزان میکنه:
باز کی بینم رخ آن ماه مهرافروز را؟
گل رخِ سیمینبرِ دلدزدِ عاشقسوز را؟
حالا برای اینکه با مهرتون به صلح برسید حافظ ایده خوبی داشته:
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرد...
من هم اتفاقا کیف میکنم با اشعار و تمثیلهایی که معشوق به ماه تشبیه شده. ماه زیباست حقیقتا. ماه چشمنواز است.
اما معشوق، یار، محبوب در نظر من خورشید است. ماه نورش را از مهر میگیرید و مهر بر ماه ارجحیت دارد. پس محبوب مهر است. خورشید فروزان است که حتی ماه هم زیباییاش را از وجود او دارد و بی نور آن چیزی نیست جز خاک. خاک سیاه.
بو قالا داشلی قالا، جینقیلّی داشلی قالا
گورخارام یار گَلمَئیه گوزلریم یاشلی قالا