رکسانا و کتاب‌ها

آخرش خوب تموم شد :)

راننده ناشنوا بود زنگ زدم اسنپ گفتن جواب نمی‌ده

ایرپادمو تو اسنپ جا گذاشتم عالی شد

می‌دونید قشنگی این ماجرا چیه؟ من حتی اگر کتابی رو نقد هم بکنم، مخاطبم برام کامنت می‌ذاره که دوست دارم بخونمش. و واقعا گاهی وقتی از زندگی کردن خسته می‌شم، به این دوستی و اعتماد فکر می‌کنم‌. دوستتون دارم بچه‌ها🫂🍭

https://www.instagram.com/reel/C64LGrOKvFL/?igsh=MWE5eDZiNGdqNHBwNg== نظر من درباره کتاب هارلی

از این دوتا پیام بیش از یک ماه گذشته و دوباره می‌نویسم که من فراموشت می‌کنم

خیلی وقت‌ها که آفتاب رو می‌بینم بهت فکر می‌کنم. انگار حضوری در من همیشه، سنگین‌تر از من، با من جابه‌جا می‌شه. زندگی می‌کنه، غذا می‌خوره، می‌خنده و وسط خندیدن بغض می‌کنه. و خیلی وقت‌ها می‌پرسم: به من فکر می‌کنه؟ و یادم می‌آد گاهی! و اکثرا نه. که زندگی از دست‌‌دادن‌های مداوم، شادی‌های کوتاه و رنج‌های جا مانده از همین شادی‌هاست.... @roxana_abasian

دارم فراموشت می‌کنم، خودت رو، چشم‌هات رو، چشم‌هات رو، بوی تنت رو. اما دیشب عصبانی شدم که بوی تنت از تختم رفته. دارم فراموشت می‌کنم و بدون تو زندگی می‌کنم. هر روز به خودم می‌گم خب نخواست، و انگار که همه جهان نخواستن. آره همه جهان نخواستن، تو همه جهانی. مگر چیزی غیر از اینه که آدم کسی رو ببینه، که وطن رو در آغوشش پیدا کرده و بتونه تمومش کنه؟ مگر می‌شه کسی که تا صبح تو بغلش گریه کرده بودی و بهت گفت: می‌فهمم... گریه کن. من کنارتم رو تموم کنی؟ آره خب، تمومش می‌کنم. می‌دونم قراره بخش‌هایی از من هم تموم بشه. ولی چاره‌ای نیست... خیلی وقت‌ها چاره‌ای نیست.. من فراموشت می‌کنم @roxana_abasian

دلم می‌خواد برم کالیفرنیا و رانندگی کنم بعد تصادف کنم و بمیرم😭😂