دلتنگی های من
2 661
Subscribers
+624 hours
+237 days
+18430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
ابوالقاسم فردوسی طوسی (۳۲۹ هجری قمری – ۴۱۶ هجری قمری)، شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران، است. فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن و حکیم طوس گویند.
ابا داور پاک گفتم به راز که ای چاره خلق و خود بی نیاز رسیده به هر جای برهان تو نگردد فلک جز به فرمان تو یکی بنده ام با دلی پر گناه به نزد خداوند خورشید و ماه امیدم به بخشایش تست و بس به چیزی دگر نیستم دسترس به بد مهری من روانم مسوز به من بازبخش و دلم برفروز
۲۵ اردیبهشت #روز_فردوسی است.
🔺حکیم ابوالقاسم #فردوسی شاعر و حماسهسرای ایرانی و سراینده #شاهنامه است. او را یکی از بزرگترین شاعران پارسیگو میدانند/روزها
.
آدم وقتی درد دارد خیلی مستعد این است که بیرحم شود.
آدمها اغلب نمیخواهند در بدبختی و دردمندی تنها باشند. و آنچه درد و جراحتشان را تحملپذیرتر میکند این است که ببینند دیگرانی نیز همتای او در درد و جراحتند.
وقتی جراحتی داری پرسش نمکپاشی هم در کنارش داری. پرسشت این است که چرا من؟ چرا فقط من؟
آنوقت اگر بفهمی که خیلیهای دیگر هم مثل تو هستند از گزندِ این پرسش خلاص میشوی.
اما دلهای بزرگ و صفا دیده وقتی خودشان درد را تجربه میکنند همزمان آرزو میکنند که ای کاش کس دیگری به چنین دردی مبتلا نشود.
قلب بزرگ میخواهد که در وسط رنجوری آرزو کنی کاش کس دیگری چون من نباشد و نشود. اینها را گفتم تا به زیبایی حیرتآور این بیت مولانا برسم:
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان من است
❤️
#محمد_حسین_مظفریان
@deltanagi
.
👍 3❤ 3🔥 2💔 2
این روزها به هر چه گذشتم کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد، دود بود
این روزها ادامهی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شدهی صبح زود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من چقدر جهان بی وجود بود
ما همچنان به سایهای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگیاش تار و پود بود
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست؟ یا من و تو کم گذاشتیم؟
با من بگو قرار من اینها نبود! بود؟!
#عبدالجبار_کاکایی
دکلمه: #عبدالجبار_کاکایی
@deltanagi
.
❤ 3👍 2
اندوه که از حد بگذرد، جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن. دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا نداشتن.
آنچه اهمیت دارد یک کشداری رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمیکشاند و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه میکنی و نگاه میکنی.
#صادق_هدایت
👍 1
رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست؟
خواستم مثل کبوتر بپرم یادت هست؟
توی این عکس بجا مانده عصا دستم نیست
پیش ازآن حادثه پای دگرم یادت هست؟
رنگ ورو رفته ترین تاقچه خانه مان
مهر وتسبیح وکتاب پدرم یادت هست؟
خانه کوچکمان کاهگلی بود ...جنون
در همان خانه شبی زد بسرم یادت هست؟
قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را
و جگرگاه ستم را بدرم یادت هست؟
خواهر کوچک من تند قدم بر میداشت
گریه میکرد که او را ببرم یادت هست؟
گریه میکرد در آن لحظه عروسک میخواست
قول دادم که برایش بخرم یادت هست؟
راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود ..
اسم او رفته چه حیف از نظرم ...یادت هست؟
شعرهایش همه از جنس کبوتر ... باران
دیرگاهیست ازو بی خبرم یادت هست ...؟
توی اروند در آن نیمه شب با قایق
چارده ساله علی همسفرم یادت هست ...؟
ناله ای کرد وبه یکباره به اروند افتاد
بعد از آن واقعه خم شد کمرم یادت هست؟
سرخ شد چهره اروند وتلاطم میکرد
جست وجوهای غم انگیز ترم یادت هست؟
مادرش تا کمر کوچه بدنبالم بود
بسته ای داد برایش ببرم یادت هست؟
بعد یکماه همان کوچه همان مادر بود ..
ضجه های پسرم هی پسرم یادت هست؟
چارده سال از آن حادثه ها میگذرد
چارده سال چه آمد بسرم یادت هست؟
توی این صفحه به این عکس کمی دقت کن
توی صف از همه دنبال ترم یادت هست؟
لحظه ای بود که از دسته جدا افتادم
لحظه ای بعد که بی بال و پرم یادت هست؟
اتفاقی که مرا خانه نشین کرد افتاد
ونشد مثل کبوتر بپرم ...یادت هست
#خدابخش_صفادل
@deltanagi
❤ 2🔥 2🐳 1
زنی در روسیه تزارها را به جان هم انداخت .
زنی در آمریکا سرخپوست ها را بی سرزمین کرد .
زنی در اروپا رونسانسی در عشق به وجود آورد.
زن ها ، زن ها ، زن ها
حکمرانان پشت پرده اند
که حاکمان اصلی قلب ها هستند .
و تو زنی هستی که با دست هایت قلبم را لمس کرده ای .
تو که موهایت
باد را به حرکت در می آورد
و چشم هایت
خورشید زندگی ام است .
با زبان انگشتان که حرف میزنی
گندمزاری روی پوستم سبز می شود
که هیچ بهاری مانندش را ندیده است
#مجتبی_رمضانی
@deltanagi
❤ 3❤🔥 2💯 2👍 1🔥 1🤩 1🐳 1
دوستت دارم و از حال دلت بیخبرم
چه کنم کز غم عشق تو در آمد پدرم
از همان روز که دیدم خم ابروی تو را
تو چه دانی که از آن روز چه آمد به سرم
به هوای رخ زیبای تو در کنج قفس
همچو آن مرغک سرکنده ی بی بال و پرم
بی تو هر ثانیه اندازه ی یک سال گذشت
من به دنبال همه عقربه ها در گذرم
چشم می بندم و هر بار تو را می بینم
از همه خاطره های تو دگر خون جگرم
بی تو طوفان زده ی دشت جنونم آری
غرق سیلاب غم تو شده اين چشم ترم
زیر باران که بشوید تن بی جان مرا
مثل آن زورق بشکسته به سوی سفرم
از غم دوری تو یوسف گمگشته ی من
سینه ام چاک و دلم خون و زلیخا بصرم
منم آن شاپرک سوخته ی محفل غم
ز جفای تو و سودای تو شمع سحرم
تو بیا جسم مرا با لب خود جانی بخش
تا که دل از غم دوری تو بیرون ببرم
#آنجلا_راد
@deltanagi
👍 3😢 3❤ 1🔥 1🤔 1
آمدی جانم به قربانت"بمان دیگر نرو
جان به لب آورده هجرانت بمان دیگر نرو
منتظر بودم بیایی یار زیبا روی من
تا گذارم سر به دامانت بمان دیگر نرو
وقت دلتنگی نگاهم کن، تمنا میکنم
دل شده حیران چشمانت بمان دیگر نرو
دوستت دارم ،بدان رویای من بوسیدن است
از همان لبهای خندانت بمان دیگر نرو
حکم رانی کن، درون قلب من سلطان تویی
تا ابد هستم به فرمانت بمان دیگر نرو
نازنینم ناز کن هر قدر میخواهی ولی
رحم کن گاهی به خواهانت بمان دیگر نرو
تو شبیه ابر باران زا و من هم چون کویر
تشنه ام ،محتاج بارانت بمان دیگر نرو
پشت هر لبخند من صد غصه ی پنهانی است
جان من، جان عزیزانت بمان دیگر نرو
#حسن_محمودی
@deltanagi
.
❤ 3😭 3🥰 2😢 1🐳 1
صبح ها برایم غزلی دم کن
از ترنج دست هایت!
و ترانه ای بخوان از گندمِ سبزِ چشم هایت!
در افق نگاهم بنشین،
تا به وقت طلوع عاشقانه ای دیگر
در برکه یِ زلالِ لب هایت
روی بامداد سپیده و بهار
در امتداد بوسه هایم
شرح دوست داشتنت را بنویسم ...
#عرفان_یزدانی
#صبحتون_دلبرانه
@deltanagi
.
❤ 3👍 2🐳 1