رمانکده💕

#خدمتکار_کره‌ای_هرشب_بعد_تموم_شدن_کارش_به_رئیسش_میده❤️‍🔥💦 گی♨️ مافیایی⚠️ _ آخخخ ارباب... #اسلپی به باسن یوری زد. #حجم_بزرگ آلتش رو به #سوراخ_صورتی پسر چسبوند و دهن یوری رو گرفت. _ هیسسس #تحمل کن #کلاهک آلتش رو به سختی داخل پسر #فرو کرد که #فریادش رو بلند کرد. الکس درحالی که سعی میکرد #دیکش رو کامل وارد سوراخش کنه #نالید _ میخوای همه بفهمن داری به ارباب کون میدی؟ https://t.me/+Md5bnQ8zyD01MjBk https://t.me/+Md5bnQ8zyD01MjBk ۱۱ شب پاک شه 🌞

پارت 1 _برو سراغ سوراخ اصلیه ... اون #تنگ تره 🍑 _آقا جفتشم فابریکه ... عجب چیزیه دختره ...🤤 از درد #تلمبه هاش تو ک.ونم جیغی کشیدم و ناخونامو تو بدن یکیشون فرو بردم ... دهن باز کردم و با اشک ،بلند نعره کشیدم : _ولم کنین عوضیا .. رئیس باندشون چکی به باسنم زد و در حالی که توم تلمبه میزد زیر گوشم پچ زد : _بدنت واسه گروپ جون میده .... سوراخ دهنشم پر کنین ... عضو #کلفت و ش.ق شده ی رفیقش تو دهنم جا گرفت . دهنم به خاطر #تلمبه هاش سر شده بود و سو.راخام میسوختن. هیچ راه نجاتی نداشتم تا اینکه در باز شد و با دیدن ... https://t.me/+7JqRgTuGhXgwYjVk https://t.me/+7JqRgTuGhXgwYjVk کی میاد نجاتش میده ؟ 😱🔞 22پاک

💦#باشگاه_سک‌.سی🔥 دختر هات شیطون مربی باشگاه رو اذیت میکنه و مربی بعد ورزش جوری سوارش میشه که.. _آیییی آوش خان ،دارم جر میخورم 🤤👅💧 _با دو تا دستت چاکتو از هم باز کن ... صدای برخورد ت.خماش به بهشتم کل حموم باشگاهو گذاشته بود رو سرش . تلمبه هاشو تو ک.ونم به اوج رسوند و با دستای ورزشکاریش سینه هامو میمالوند . _آییییی تندتر ... داره آبم میاد آوش خان .. کلفتتو تو ک.صم می‌خوام ... عضله سفتشو از ک.ونم بیرون کشید و با چند تا حرکت دورانی روی بهشتم...💦 https://t.me/+2PAlDqBHwSdjZWY0 https://t.me/+2PAlDqBHwSdjZWY0 به درخواست ممبرا ،نویسنده هر روز دوتا پارت میزاره که با هر پارتش خیس می‌کنی ...🔞👅🔥

#sexy_family #پارت_واقعی_رمان♨️⛔ داگی استایل شده بودم و مرصاد داشت با اون کی*ر قطور و درازش سوراخ ک*صمو می‌گایید. موهامو دور مچش پیچیده بود و تند تند از پشت کی*رشو تو کصم عقب جلو می‌کرد. بدنم زیر ضربه های محکم و قدرتمندش، تکون می‌خورد و مرصاد هرچند دقیقه یک بار، کونمو اسپنک میکرد. - جون! کونت داره بهم چشمک می‌زنه ملیسا! کی*رشو از ک*صم بیرون کشید و کلشو یهو تو سوراخ کونم جا کرد که جیغ بلندی کشیدم.... https://t.me/+KGtMH_JMhSw0ZGM0 https://t.me/+KGtMH_JMhSw0ZGM0 https://t.me/+KGtMH_JMhSw0ZGM0 21 پاک

#سرخدمتکار_توی_اتاق_ارباب_داره_سخت_به_فا*ک_میره_که...🔥🔞 گی💦 انتقامی🏳‍🌈 پوزخندی زد و همونطور که #انگشت‌های کشیده‌اش رو توی سوراخ #تنگ پسر حرکت میداد، #زیر گوشش زمزمه کرد: _ اونقدرام که وانمود میکردی #استریت نیستی! یوری با #ناله مشتش رو به دیوار کوبید. این #پوزیشن و حرفای الکس بدجوری #تحریکش کرده بود. _ رئیس خدمتکارها مثل #فاحشه‌ها توی اتاق ارباب #ناله میکنه یوری همونطور که #کف دستاشو به میز تکیه داده بود و ارباب #انگشتش_میکرد، به #آینه‌ی روبه رو خیره شد و... https://t.me/+Md5bnQ8zyD01MjBk https://t.me/+Md5bnQ8zyD01MjBk ۹ شب پاک شه 🌞

🔞پسری که عاشق زن داداشش میشه و یه روز بیهوشش میکنه و اسپرمای خودشو وارد بدنش میکنه تا باردار بشه و وقتی کارش تموم میشه منتظر میمونه تا بیدار بشه و .....🔞 با گریه گفتم _لعنتی چیکار کردی؟!من من مثل خواهرت... عربده ای کشید. _بسههه _نمیخوامممم نمیخوام من‌این بچه رو #سقط.... با سیلی که‌خوردم بینیم‌خون اومد که دانیار چونم‌رو گرفت و محکم توی صورتم‌فریاد زد. _بخوای بلایی سر بچم‌بیاری،تمام خانوات رو #میسوزونم جلوی خانوادت پس من رو با خودت یا بچموت‌تهدید نکن. از ترس نفسم بند اومد،ازاین مرد هیچ کاری #بعید نبود. _تو دیگه مال منی و از دستم نمیده نورا،تو #نورای منی.لبشو روی لبم #کوبید.💦😱 https://t.me/+JGCt26vs_1s3ZTNk https://t.me/+JGCt26vs_1s3ZTNk