cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

LITTLEWORLDتقاصِ شَه💦وَت

شروع رمان جذاب ( تلاطم، آرتی کوچولو) 🙈💋 حین اسپنک زدناش انگشتشُ تو دهنت عقب و جلو کنه🍓🌸

Show more
Advertising posts
6 312
Subscribers
-2524 hours
-937 days
-48730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

خیره به دوستای ک...ی..ر کلفت بابام بلند ناله کردم و حینی که یکیشون داشت #ک....ص تنگ و ابدارمو میبلعید ک...ی..ر بزرگ کنار صورتمو تو دست گرفتم عمو تارخ #ک...یرشو تو دستم تکون داد و عمو یزدان داشت ک...صمو لیس میزد و ک....یر کلفتشو تو دهنم فرو کردم و خیره تو چشاش با #ملوچ ملوچ واسش شروع به سا...ک زدن کردم _جوون....دختر منوچ چه ک...صیه! عمو یزدان #کو.ن تپلمو رو تخت قمبل کرد و زبونشو رو جفت #سوراخام لرزوند و با لذت جیغ زدم: _اووخ...ک...صمو بخور عموییی....دوست داری ک...یرتو بزاری توش؟ https://t.me/+c_btvWOCSCUzMzlk زیر ک..یر دوستای باباش گایی.ده میشه😈🔞🔞
Show all...
👍 1
🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼🎨🍼 🍼🎨🍼🎨 🍼🎨🍼 🍼🎨 🍼 #پارت_۲۵۱ آرࡅ߳ߺܨ ܭࡐܟֶࡐܠࡐ باشه ای گفتم... این دختری که دو روز بود دیده بودمش شدیدا باهاش احساس راحتی میکردم. اصلا احساس میکردم که خواهرمه این ادم. اونقدر دوستش داشتم که دلم میخواست از جون براش مایه بزارم. باهم حموم کردیم.. برخلاف بقیه ی دخترا که چشم بد داشتن. یعنی تا منو میدیدن میخواستن بکنن اما رکسانا اصلا اینجوری نبود.. با وجود لزبین بودنش... اما نگاهاش هرز نمیرفتن اصلا عجیب غریب دوست داشتنی بود‌. - میگم الان باید چیکار کنیم؟ رکسانا همونجور که دور خودش حوله میپیچید لب زد: - باید شاهد رابطه های بقیه باشی... امشب یه چشمشو میبینی. تمام بدنم یک باره مور مور شد. - منظورت چیه؟ سرشو به تاسف تکون داد و گفت. - امشب شیخ ها همه میان اینجا.. فقط گم و گور شو که چشم جمیله بت نیفته. -من برادرتم... لنگاتو واسه من باز کردی؟؟ انگشتمو به آب دهنم آغشته میکنم و آروم رو چو×چولم میکشم -شاهان وا بده... نمیبینی دارم برات له‌له‌ میزنم؟؟ ک××صم ک×یرتو میخواد داداش سمتم حمله میکنه و سینمو تو مشتش میگیره -خودت خواستی هر×زه‌ی احمق... جوری بگا×مت که جیغات به گوش بابا و مامانم برسه🔞🤤 https://t.me/+eovfZhxaBOU3YWE0 برادر ناتنیش میک×نتش 🔞💦
Show all...
👍 13 2
تقاص رو دوس دارین؟Anonymous voting
  • اره
  • نه
0 votes
#تقاص_شه💦وت #پارت_۴۷ ** توی خواب و بیداری بودم که حس کردم موهام کشیده شد. ناباور چشم باز کردم و با قیافه ی زنی که تا الان ندیده بودم مواجه شدم. - پاشو نجاست... بلند شو برو حموم ببینم.. خوب اینجا افتادی لنگر انداختی. از دردی که توی سرم پیچیده بود اخ و اوخ کنان روی تخت نشستم. - پدرسگ لختی؟ بی حیاعه بیشرف... بپوشون تن و بدنت رو ببینم عوضی. - موهام...ای سرم...ول کن موهامو. زنه یه فشار به موهام داد و بعد ولم کرد. دستم رو روی سرم گذاشتم و چشم هام از اشک پرشد. لباسام همه زیر تخت ریخته شده بود. دونه دونه رو برداشتم و همه رو تنم کردم. - اسمت چه کوفتی بود؟ اب دهنم رو قورت دادم و لب زدم: - آل...آلما - لکنتم که داری! بیچاره برادرزاده ی من که اسیر دست شما دوتا خواهد لکاته افتاده. -برین اون سگارو بیارین اگه نذاشت ختنه اش کنن بدین همونجا ک*ص و کو*نشو پاره کنن بفهمه نباید از دست ارباب فرار کنه! دستو پامو گرفتنو تاوسط حیاط عمارت بردن. دوتا سگ بزرگو سیاه اربابو اونجا دیدم -ارباب توروخدا غلط کردم.سگ نه،جر میخورم ارباب لطفا!! -خفه شو دختره!همون ۹سالگی بایدختنه میشدی که هرز نپری،اما فرار کردی.یا میذاری ختنت کنن یا سگام اینقدر بگا میدنت تاجون بدی! https://t.me/+Zwowou8kJxRmZWQ0 دختره از رسم قدیمی ختنه شدن فرار میکنه و حالا مجبوره ک*ص و کونش زیر سگای ارباب جرررر بخوره
Show all...
👍 15
#تقاص_شه💦وت #پارت_۴۷ ** توی خواب و بیداری بودم که حس کردم موهام کشیده شد. ناباور چشم باز کردم و با قیافه ی زنی که تا الان ندیده بودم مواجه شدم. - پاشو نجاست... بلند شو برو حموم ببینم.. خوب اینجا افتادی لنگر انداختی. از دردی که توی سرم پیچیده بود اخ و اوخ کنان روی تخت نشستم. - پدرسگ لختی؟ بی حیاعه بیشرف... بپوشون تن و بدنت رو ببینم عوضی. - موهام...ای سرم...ول کن موهامو. زنه یه فشار به موهام داد و بعد ولم کرد. دستم رو روی سرم گذاشتم و چشم هام از اشک پرشد. لباسام همه زیر تخت ریخته شده بود. دونه دونه رو برداشتم و همه رو تنم کردم. - اسمت چه کوفتی بود؟ اب دهنم رو قورت دادم و لب زدم: - آل...آلما - لکنتم که داری! بیچاره برادرزاده ی من که اسیر دست شما دوتا خواهد لکاته افتاده. -برین اون سگارو بیارین اگه نذاشت ختنه اش کنن بدین همونجا ک*ص و کو*نشو پاره کنن بفهمه نباید از دست ارباب فرار کنه! دستو پامو گرفتنو تاوسط حیاط عمارت بردن. دوتا سگ بزرگو سیاه اربابو اونجا دیدم -ارباب توروخدا غلط کردم.سگ نه،جر میخورم ارباب لطفا!! -خفه شو دختره!همون ۹سالگی بایدختنه میشدی که هرز نپری،اما فرار کردی.یا میذاری ختنت کنن یا سگام اینقدر بگا میدنت تاجون بدی! https://t.me/+Zwowou8kJxRmZWQ0 دختره از رسم قدیمی ختنه شدن فرار میکنه و حالا مجبوره ک*ص و کونش زیر سگای ارباب جرررر بخوره
Show all...
❤ لذت زنانه ❤

به زور جا کردن تو دختری که تنگه یکی از لذت بخش ترین کارای دنیاست🔞🔥 چنل اصلی لذت زنانه داستان ختنه دختران😰

ک.ص خالم رو تندتند لیس میزدم و همش سرمو بالا میگرفتم و حواسم بود که یه وقت خالم بیدار نشه اومم چه ک..ص تنگ و تپلی داشت مثل هلو میموند‌ آبدار و تنگ اون شوهر خاله کچلم عجب ک..صی رو می‌کرد لاشی یهو حس کردم خالم تکون خورد از ترس سرم و بالا آوردم که با چشمای باز خالم مواجه شدم _چیکار میکنی نیما؟ https://t.me/+BTeAWqNLR3c3MGZk https://t.me/+BTeAWqNLR3c3MGZk پسر ۱۶ ساله ایی که عاشق خاله متاهلش میشه🍑⚠️💦
Show all...
.#مامیش #پوشکش می‌کنه 🍓🔥 + این امروز برات میبندم چون مریضی حق بیرون رفتن برای جیش نداری فعلا ! دراز کشیدم که پاهام باز کرد و شلوارم آروم پایین کشید . با ترس بهش نگاه کردم که یکم پماد بچه رو دستاش ریخت و بعد #دستای #پمادیش آروم به #پایینم زد نفسم حبس شد که انگشتش محکم تر بهم فشار داد و بعد رو به داخل حرکت داد و انگشتاش چرخوند! + داخل هم پماد بزنم دختر کوچولو ؟ _ آه #مامی . ( براش مای #بیبی میبنده 🔞😱) https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8
Show all...
🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥🍁🔥 🔥🍁🔥🍁 🔥🍁🔥 🔥🍁 🔥 تـــ‌ـــ‌ـــ‌ـــلـــاطـــ🍂مـــ #part422 - این زن تموم عشق و جونه منه توی این خونه. نفس عمیقی کشید و ادامه داد: - باید هر طور که شده بدستش بیارم! من ناهید رو میخوام و قراره ازدواج کنیم. با تعجب لب زد: - الان یعنی ازدواج نکردین؟ حتی دیدن عرق هایی هم که از کناره های پوستش پایین برام جالب بود. خجالت زدش کرده بودم با حرفم؟ - نه ... یعنی  یه صیغه فعلا خوندیم. ارکا این بار لب زد: - صیغه؟ ارباب انگار دید که گند زد تندی گفت: -  چون ناهید گفت بدون حضور دختر برادرش کاری انجام نمیده مجبور شدیم صیغه کنیم. ابروهام بالا پریدن... الان باید قانع میشدیم؟ یه لحظه خواستم مقاومت کنم... اما جلوی خودم رو گرفتم. زندگی عمه به من چه ربطی داشت؟ مهم این بود که هر جا هست سالم باشه. #دوتا شیخ #عرب ک‌*یر کلفت روم خیمه زده بودن و من داشتم از جلو و عقب گاییده میشدم. عماد ک‌*یرشو توی ک*ص تنگ و تپلم فرو کرده بود و تند تند عقب جلوش میکرد و #داداشش سوراخ باسنمو داشت جر میداد. غرق در لذت بودم و داشتم از حشریت دیوونه میشدم صدای ناله هام کل اتاق رو برداشته بود. با حس نبض زدن ک‌*یر کلفت داداش داخل #باسنم ابش پر فشار توی سوراخم خالی شد. ک‌*یرشو بیرون کشید که ابش از سوراخم بیرون ریخت انگشتمو روی ابش کشیدم و کلشو خوردم که عماد…👅🔞👇 https://t.me/+kL7CYU-ppRVkM2Nh https://t.me/+kL7CYU-ppRVkM2Nh با پارت اولش شورتت خیس میشه💧🍑 #گروپ_خشن
Show all...
36👍 14
#پارت_۲۵ #پارت_وانشات_رمان نبود بلف 🔞👇 -- با دو دستات این ک*ون سک*سیتو باز کن نهال.‌میخوام دل دل زدن سوراخای ک*ص و ک*ونتو ببینم. - توروخدا اینجا نه! تو جنگل بین این همه آدم نه! با دادی کشید دو طرف کپلام گذاشتم لرزون لاشو باز کردم: - خوده بیشرفت کرم داری تا دهنتو سرویس کنم‌! با کندن یه تیکه چوب از درخت پشت سرش سمتم اومد‌‌‌ و با همون چوب تو دستش یه دفعه کاری کرد ک...👅🔥🫦 https://t.me/+liD1ocZqmqtjNTRk https://t.me/+liD1ocZqmqtjNTRk دختره رو وسط جنگل بین یه عالمه آدم با یه تیکه چوب بگااا میده🚫😱🙈
Show all...