🎧کتابهای صوتی هزار داستان🎧
28 183
Subscribers
-69624 hours
+1 4257 days
+5 68330 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
02:43
Video unavailableShow in Telegram
🔆🔆🔆
🔆🔆🔆
نابغه شهرضایی بانو منی سادات حسینی با نام هنری دریا
شخصیتی بسیار جالب و جذاب از آرمانها و آرزوهایش میگوید
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
21.31 MB
Photo unavailableShow in Telegram
🔆🔆🔆
از نظر نیچه *کینهتوزی، خشمِ ابراز نشده* است
اگر ما در موقعیتی که باید واکنشی نشان دهیم،به دلیل عجز یا مصلحت واکنش نشان ندهیم و خشم خود را فروخوریم، آن خشم به کینه و نفرت تبدیل میشود.
*پس کینهتوزی نوعی واکنش دفاعی هست. *
خوب است که *مهارت ابراز هیجان و مدیریت خشم* را بیاموزیم.
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
پادکست صدای خیال
پوپک گلدره
در شماره جدید «صدای خیال» سراغ یکی از بازیگرهای بااستعداد سینمای ایران رفتیم که خیلی زود از دستش دادیم. دختری که نامش از منطقالطیر عطار میآمد و همیشه چشمهایش میخندید.
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
تهران_پادکست_صدی_خیال_پوپک_گلدره.mp370.83 MB
«دکلمه و موسیقی»
دکلمه: #پروین_صادقی
سنتور: #محمد_حیدری
ویولن: #پیمان_وصاا
تنبک: #علی_توللی
دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد
ساقیا جامِ مِیام دِه که نگارندهی غیب
نیست معلوم که در پردهی اسرار چه کرد
آن که بر نقش زد این دایرهی مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
🍂حافظ
همچو نی مینالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
🍂رهی معیری
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کِی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کِی سر آمد شهریاران را چه شد؟
🍂حافظ
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریهی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانهام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
🍂هوشنگ ابتهاج
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
دکلمه و موسیقی.mp316.28 MB
Photo unavailableShow in Telegram
🔆🔆🔆
با هم بحث کنید، دعوا کنید،
گریه کنید، بخندید،
خوشحال بشید، ناراحت بشید، حسودی کنید
همو دوست داشته باشید، از هم دلگیر بشید...
ولی همدیگرو تنها نذارید، این قانون رابطهاس این قانون رفاقته...
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
00:26
Video unavailableShow in Telegram
🔆🔆🔆
کورش کبیر حتی اجازه نمیداد نعل سم اسبانش به خاک عربستان بخوره🤷♀
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
3.97 MB
00:48
Video unavailableShow in Telegram
🔆🔆🔆
#آسانسور_فضایی
ژاپن قصد دارد تا سال 2050 یک آسانسور فضایی به ارتفاع 36000 کیلومتر برای رفتن به فضا بسازد
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
6.26 MB
🔆🔆🔆
🍁دکتر الهی قمشه ای خیلی زیبا گفت ....
تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی
ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی ! ! !
اون روز چه لباسی می پوشی؟
چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟
با چه ماشینی گردش می کنی؟
کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟
شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه !
وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه،
برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .
دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره...
خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه...
طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه...
همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی.
اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.
شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند.....
قدر همدیگه رو بدونیم !🍃🍃🍃
ارتباط با ادمین✍
@rd352
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
کتاب صوتی
طوبی و معنای شب
کتاب جالبیست حتما گوش کنید
https://t.me/+hNzL1jb0Zm4wYzNk
Photo unavailableShow in Telegram
🔆🔆🔆
🔹 پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند.
آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت:
🔹 طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد.
🔹 دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو،
🔹 اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو! روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید.
🔹آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد.
@ketttabhayesotii
🧚♀هزار داستان🧚♀
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.