نآمه
«سلاماًعلىرسائللمتُبعثخوفامنبرودة الردّ...» سلامبر نامههاییکهازترسِسردیِپاسخهرگز فرستادهنشدند🌱... -شمارهٔ ۲۲۷" -برایسآر.
Show more- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Data loading in progress...
38138
7805
آقای میم. انگار باز هم میخواهم عطر چشمانتان را به سمت نوشتههایم هُل بدهم. میخواهم از رنگها برایتان بگویم. نمیدانم در برابر پررنگی خودتان چگونه صدایشان را به گوشتان برسانم. و شما را به جشن و پایکوبیشان دعوت کنم تا اندکی از سختیها و دشواریهایتان غافل شوید. اما کاش زبانشان را بلد بودم. چقدر دلم میخواست با زبان آنها با شما سخن بگویم هر بار با لحنِ رنگی زیبا -هر چند هر رنگی با نزدیک شدن به شما دگرگونی مطلوبش را جار خواهد زد- با شما سخن میگفتم و از زیباییهایتان میگفتم تا بتوانید خود را از دید من ببینید. اصلا چشمانم را پیشکشتان میکنم تا خودتان متوجه شوید چه میگویم. شما هم اگر چندصباحی چشمانتان را به من قرض بدهید، همانها که از چشمان خودم عزیزترند، نور دوبارهای به دیدههایم بخشیدهاید. البته خودتان در جریانید که چقدر برایم عزیز هستند و همراه همیشگیام بودهاند. بارها شده چشمانم را بستهام و با چشمان شما خیابانهای شهر را قدم زدهام. مبادا گمان کنید اینکار را برای لمسِ دست گرمابخشتان کردهام، که کردهام. کجا بودیم؟ باز هم چشمان و دستهایت…
9500
100
9300
100
8900