Declamation.text

از دکلمه هایی که

دوستان گرامی وگرانقدر بنده

باران و تکرار حرفهای دل باران و بغض غریب دلتنگی باران و یک دریا نگاه بارانی باران و لحظه های سرشار بیقراری... خاصیتت چنین است باران! که دلها را عجیب زلال میکنی که حرفها را نگفته میخوانی... که بغضها را بی صدا میشکنی و میباری ببار باران! که اینجا حرفهای ناگفته و بغضهای بارانی بسیار است ببار باران که دل انتظار آمدنت را با یک بغل دلتنگی داشت بی سبب ببار بر دل،بر زمین بر هرآنکه دلش تو را فریاد میزند غریبانه ببار اینجا دیریست دلها تشنه ی بارانی عاشقانه هستند ببار باران... #دکلمه‌‌محمد‌علی‌کمانی #سمیه_خلج https://telegram.me/skhalaj823 @boghzsokot

♥️ ⃟🏷 نیستی و دلشوره دلم را چنگ می زند. ابر غم شهر دلم را پوشانده و من بی تو غریب ترین غریب عالمم من از چشمان‌ تو متولد شده‌ ام و بر لبانت زیسته ام. صبورتر از تو منم که قلبم کوله بار عشقت را بر شانه های نحیفش‌ بدوش میکشد و نبودنت تمام جانش را به درد می آوردو از چشمانم می بارد. مگر سالها انتظار برای چیدن دسته‌ای بوسه از لبانت کافی نبود؟ که اکنون بی من تمام کوچه پس کوچه های خیال عشق را قدم میزنی. #مینو_پناهپور #دکلمه‌‌محمد‌علی‌کمانی @boghzsokot 💌 @ashaghanayaaram

🌹❤️ پنهانت میکنم ...پنهانت میکنم، در انتهای اعماق وجودم، جایی دست نیافتنی، پنهانت میکنم در شاهرگهایم آنجایی که، قطره های خونم با نامت، در گردشند، پنهانت میکنم، لا به لای امواج پریشان موهای طلائی ام، که نوید روشنائیست، و باز پنهانت میکنم، در قلبم، در قفسه سینه ام، جایی که نفسهای تو، نوید دم های دگریست، و تو.. تو ..ای هدیه الهه عشق، پنهانم کن، جایی دست نیافتنی در درونت، جایی... مملو از عشق و زیبایی، ماورای بودن لحظه ها عاشقانه، تا در واژه پنهان عشق حل شویم. "شعله میرفتاح" #محمد_علی_کمانی @boghzsokot 🆔@Magia_Voce

🌹❤️ پنهانت میکنم ...پنهانت میکنم، در انتهای اعماق وجودم، جایی دست نیافتنی، پنهانت میکنم در شاهرگهایم آنجایی که، قطره های خونم با نامت، در گردشند، پنهانت میکنم، لا به لای امواج پریشان موهای طلائی ام، که نوید روشنائیست، و باز پنهانت میکنم، در قلبم، در قفسه سینه ام، جایی که نفسهای تو، نوید دم های دگریست، و تو.. تو ..ای هدیه الهه عشق، پنهانم کن، جایی دست نیافتنی در درونت، جایی... مملو از عشق و زیبایی، ماورای بودن لحظه ها عاشقانه، تا در واژه پنهان عشق حل شویم. "شعله میرفتاح" #محمد_علی_کمانی @boghzsokot 🆔@Magia_Voce

خدای_خوبم_سلام ! من به عادت همیشگی ام ، پر از حرفم برایت حواست_را_کمی_به_من_می‌دهی_امشب؟ می خواهم بغضِ چندین ساله ام را میانِ آیه های کرامتت بشکنم مراببخش_که_لبریزشده‌ام_ازشکایت ؛ برایِ روزگارِ مردمی ؛ که می بینم حالشان خوب نیست و کاری از دستم بر نمی آید برایِ معصومیت هایی ؛ که بی رحمانه ، قربانیِ رذالت می شوند بچه که بودم دنیایت قشنگ تر بود ، با_دنیایت_چه_کردند ؟! مهربانا ؛ توی_دلت_چه_می‌گذرد ؛ وقتی این روزهایمان را می بینی ؟! من به جایت بغض می کنم ، من به جایت اشک می ریزم ، فدایِ نگاه کردنت ، تو فقط تماشا کن ، خدا_که_گریه_نمی‌کند ! خدا قوی تر از این حرف هاست ! ما که خدا نیستیم ، ما زود بغضمان می گیرد ، ما زود کم می آوریم خودت_که_می‌بینی این گره هایِ کور فقط با دستانِ تو باز می شود ! تمامِ دلخوشیِ این روزهایمان تویی ، جز تو فریاد رسی نداریم ! جانِ تمامِ پاکی ها ؛ می‌شودکمی_بیشترهوایمان_راداشته_باشی ؟ ازتوچه_پنهان ؛ اوضاعمان_هیچ_جوره_خوب_نیست #نرگس_صرافیان_طوفان التماس_دعا #دکلمه‌‌محمد‌علی‌کمانی @boghzsokot

.بی تو باید چه کنم این همه تنهایی را؟!  طاقتم نیست دگر این شب یلدایی را لب شیرین و نگاه عسل و صورت ماه به تو داده است خدا این همه دارایی را بی جهت نیست اگر عاشق رویت شده ام میکشم در پی خود واژه ی شیدایی را شدم انگشت نمای همه ی خلق جهان  میخرم با دل و جان اینهمه رسوایی را .میکشم یاد تو را تنگ در آغوش غزل چه کنم دوری از آن روح اهورایی را؟! "خواب در چشم ترم می شکند" می فهمم حال و احوال دلِ شاعر نیمایی را   شب و دلتنگی و درد و غزلی آشفته بودنت می دهد آرامش لالایی را ... #آذین_قانع #دکلمه‌‌محمد‌علی‌کمانی @azinghane ✍✍ @boghzsokot

همه جا را دنبالت گشته ام هر جای شهر که فکرش را بکنی ... از کافه ی دنجِ همیشگی بگیر، تا خیابان های خسته ی دم غروب ، از نیمکت های چوبیِ پارک تا برگ به برگ شمعدانی های عاشق، نه رد پایی نه نشانه ای....! پس کجاایی که هر چقدر می گردم پیدایت نمی کنم‌؟!!! نفسم برید همنفس ... دلم آشوب است انگار کبوتری را در کوچه های داغ تابستان سر می برند کسی فریاد می زند این بی خبری.....این بار، خوش خبری نیست نبودنت به درازا کشیده... سراغت را از ماه می گیرم بغض می کند و درخشان ترین ستاره ی آسمان را نشانم می دهد ، ستاره ی تو را... و من هر چه تقلا می کنم که از قاب آسمان بچینمت، به آغوشت بگیرم و برای آخرین بار ببوسمت نمی توانم نمی توانم.... #آذین_قانع #دکلمه‌‌محمد‌علی‌کمانی #برای_مسافران_آسمان @azinghane @boghzsokot

گریستیم و باران می آمد و چشمها از حوصله ی بودنمان خالی مانده بود بر شانه های خسته مان چیزی ترک بر میداشت و تداوم اندوه و تعبیر مرگ.... ایستادیم و ماندیم تصویر رنج بر قاب شکسته ای پیدا بود و آنسوتر قدم ها خاموش و چشمها نیز و دستها نیز... ما می گریستیم و‌ باز.... باران‌ می آمد...... #دکلمه‌‌محمد‌علی‌کمانی #سمیه_خلج #لطفا_خوزستان_را_ببینید @skhalaj823 @boghzsokot