cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

گودمَن 🥀🎩

نویسنده: مرلین رمانی در ژانر: عاشقانه، مافیایی به قلمی با جوهر قرمز🥀🎩

Show more
Advertising posts
1 077
Subscribers
-324 hours
-87 days
-1130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️🖤 چیدا https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk ❤️ جامانده https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎀 بی گناه https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🕊 روایت های عاشقانه https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk 🧊 کافه دارچین https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 ☕️ قاب سوخته https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🔮 منشورعشق https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎼 فودوشین https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎾 کلبه رمان های عاشقانه https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0 📚 سونای https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🍷 آشوب https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk 💝 وصله ناجور دل https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk ☕️ سایه ی سرخ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🌰 پناهگاه طوفان https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🍕 لوتی اماجذاب https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk 🎷 منتهی به خیابان عشق https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎲 سنجاقک آبی https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8 🧩 یک روز به شیدایی https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk 💔 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk 🎭 روزهای سفید https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 🦋 شب های پاریس ماه نداشت https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0 🌜 ماهرو https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0 🍒 شاهزاده یخ زده https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0 🧀 ازطهران‌تاتهران https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 🍍 گود من https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8 🧛 عاشق بی گناه https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk 💄 جاری خواهم ماند https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 🐙 بیا عشق را معنا کنیم https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk 🐠 جدال دو عین https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk 🤡 ماه عمارت https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg 🍀 لیرا https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 🦊 ویرانه های سکوت https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX 🥝 سبوی شکسته https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8 👀 طعمه‌ هوس https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 ☂ سرنوشت ما https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk 🥃 مضطر https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f ☃️ فراموشی دریا https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk 🌊 لمس تنهایی ماه https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs 🌙 تاب رخ‌ او https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0 🌒 سی سالگی https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0 🎯 قرار نبود عاشق شیم https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk 💝 خواب https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0 💀 جوخه‌ ی‌تقلا https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk 🧶 چشم های آهیل https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0 👀 برزخ عشق https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0 🐦‍🔥 شهربند گرگ سیاه https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk ☠ آرامش یک طوفان https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk 🐝 امیر سپهبد https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk 🐦‍🔥 اسپار https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🪐 رمانسرای ایرانی https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 ✨ رمان های آنلاین https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🧶 جال https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 👓 طلا https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0 💄 منفصل https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0 🌈 به تودچارگشته ام https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk 🌻 به جهنم خواهم رفت https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk 🐾 وکیل تسخیری https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 🌸 دلیبال https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk 🐚 فگار https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 👽 کوارا https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🪵 دیافراگم https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0 🌹 عروسک آرزو https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 💝 شبی در پروجا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🌵 گلاویژ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🍂 دل بی‌جان https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 🐝 راز مبهم https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk ⭕️ اختران https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0
Show all...
Repost from N/a
#پارت_۳۳۲ ••••••••••••••••••••••••••••••••••• -بخور دردت بجونم درست میشه همه چی..! راست میگوید شاید درست شود اما بعضی زخم‌ها خوب هم شوند جایشان می ماند..! مثلا مامان بر میگردد؟! بی مادریهایم!؟روزهای اول مدرسه ام؟!شبای که کابوس میدیدم یا که در شبهای بارانی و رعد و برق آغوش مادر را میخواستم درست می شود یا اولین بار ترس از شروع ماهیانه ام جبران ؟! نمی شود هرگز..!هیچ وقت هر خرابی هر اشتباهی هر ضرری فرصت درست شدن پیدا نمیکند ..! به عمه میگویم دلم قدم زدن میخواهد اصرار دارد تنها نباشم اما دلم تنهایی میخواهد ! حالا روبروی آپارتمانشم کلید دارم ..اما همراهم نیست ..! سر ظهر شده که به اینجا رسیده ام دستانم یخ زده بویژه سر انگشتانم و نوک بینی ام قرمز..! نگاهی به زنگ میکنم..احساس میکنم غریبه ام !همیشه با شور وارد این خانه میشدم ..! گفته بود آپارتمانمان..! دو دلی را کنار میگذارم با همان انگشتان یخ زده ی دردمند میفشارم و کمرم را به دیوار میچسبانم توانایی بیش از این ایستادن ندارم .. طول میکشد باز زنگ میزنم ..! باز نمی شود ..قدمی به عقب بر میدارم که صدای باز شدن در باعث می شود بر گردم ..او را با قیافه ای در هم میبینم با دیدن من لحظه ای چهره اش متعجب بعد در هم فرو می‌رود ..شلوارکی کوتاه و پیراهنی مردانه که مشخص است سریع پوشیده شده چون یقه ی آن هنوز رو به داخل است و تمامی دکمه هایش باز ..! دهان باز میکنم تا سلام‌کنم که صدای زنانه جهت نگاهم را عوض میکند..! -کیه سردار جان!؟ چه خودمانی ..شبیه صاحب خانه ها..! هنگامه..همان همکار معروف..! با شلواری چرم مشکی که بوتی جیر تا روی زانویش را پوشانده و نیمتنه ای چرم از همان جنس و رژ قرمزی که بر لب کشیده !حقا که تندیسی زیبا و دلفریبیست..! بر میگردم او را نگاه میکنم دقیق شاید پی چیزی هستم ..یافتمش.. رد لبی سرخ بر گونه نزدیک به لبهایش..! نمیدانم حالم چیست..لحظه ای حس میکنم چیزی از سر روی من ریخته شده و تا نوک انگشت ادامه دارد ..اما نمیدانم سرد است و من از سرمایش سوخته ام یا داغ است ! هر چه هست هم جانم هم جسمم را می سوزاند..! https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk
Show all...
🦋چیدا🦋

زمان و تاریخ:نه دقیقه مانده به ۱۸/۶/۱۴۰۲ تقدیم با مهر…!

Repost from N/a
🔞❌ پسره مافیا به دختره گقته که تو خواب بهش تعرض کرده .😢 دختره اول باورش نمیشه اما🔞 گیج بودم. اصن چیزی حس نمی‌کردم. انگار توی یک حالت گیجی فرورفته بودم. لعنت به تو آراد. واقعا این کار  رو کرده بودی؟ دروغ نمی‌گفت. حتی گفت که می‌تونم آزمایش بدم. حالا متوجه شدم اون روز که برگشتم خونه، اون لکه‌های روی شکمم چی بود. لعنتی 😡هرکاری خواست با من کرده بود.😱😭 تو فکر خودم بودم که به جلوی خونه رسیدم. دنیا پیش روم سیاه شده بود. https://t.me/+cdtfc-gZa0JlZWNk ۲۲
Show all...
Repost from N/a
بعد از آن حقایق..! بعد از آنچه گوشم شنیده بود و قلبم دوست نداشت بپذیرد التماس میکرد آن تکه ی مفلوک به مغزم .. که حقیقت نباشد اما امان از روزگار و آدم‌هایش ..! ٫امان از دردهایشان ..! هر روز با چشم میبینم و دلم خون می شود و هیچ حق اعتراضی ندارم ..! مگر من به او فرصت دادم ..!؟ -حواست کجاست !؟ -بله؟ با صدای بهرخ به طرفش بر میگردم ..! -میدونستی جمعه نامزدی سردار با ساغر !؟ چرا دست از سرم بر نمیدارن ..!؟ از دانستن که میدانم اما چرا مدام به یادم می آورند که دیگر هیچ شانسی ندارم ..! آن روز که با ناباوری به من نگاه کرد آن روز که زانو زد و التماس کرد اعتراف کنم آنچه میبیند دروغ است و .. و آه از این سرنوشت شوم که هم گریبان مادرم را گرفت هم مرا ..! نتوانستم انکار کنم ..و او با شانه های افتاده و دلی شکسته رفته بود اما پیش از آن گفت که .. جوری می‌رود که تا ابد در حسرتش بمانم و رفته بود ..با حسرتی که در دلم ماند ..! **** او حتی دیگر نیم نگاهی هم به من نمی کند ..! روزگاری برایم جان میداد ..! اما بعد از آن جفای که در حقش کردم دیگر حتی نگاهم نکرد .،! پسم زد .. با نامزد جدیدش جلوی چشمانم هر روز دست در دست و لبخند بر لب به شرکت می آیند و بعد هم می روند ..! ساغر باقری..شریک جدیدش..دختری طناز و افسونگر ..! وقتی کنارش است وقتی آنگونه در گوشش پچ میزند وقتی او آنطور با مهر و عشق نگاهش میکند هزاران بار میمیرم و حق اعتراض ندارم ..! روزی این نگاه شیفته این نگاه پر مهر از آن من بود و حالا خود جز نفرت چیزی در آن چشم‌ها نکاشته ام .. گفته بود جوری آتشم میزند که تا ابد بسوزم .. و زده بود ..آتشم زد …من هر روز با دیدن آن زن کنارش در آغوشش در حال سوختنم ..! ***^من چیدا ماندگار ..دختری که دل در گرو پسر عمویم داشتم نامزدش بودم عاشقانه. هم را میخواستیم ،میپرستیدیم ..! اما مکر و حیله ی دیگران راهمان را سالها جدا کرد ..در حق هم جفا کردیم .. بخشیدمش اما او مرا پس زد با شریکش نامزد کرد و مرا برای همیشه رها کرد ..سالهاست در عشقش میسوزم و حق دم زدن ندارم ..! https://t.me/+wyTMk4PwIJlmMDNk
Show all...
Repost from N/a
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️🖤 چیدا https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk ❤️ جامانده https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 🎀 بی گناه https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk 🕊 روایت های عاشقانه https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk 🧊 کافه دارچین https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 ☕️ قاب سوخته https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi 🔮 منشورعشق https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 🎼 فودوشین https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 🎾 کلبه رمان های عاشقانه https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0 📚 سونای https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ 🍷 آشوب https://t.me/+JA_ztMH7bANkMWRk 💝 وصله ناجور دل https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk ☕️ سایه ی سرخ https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 🌰 پناهگاه طوفان https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh 🍕 لوتی اماجذاب https://t.me/joinchat/VT1nRkXbjMJlNTRk 🎷 منتهی به خیابان عشق https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 🎲 سنجاقک آبی https://t.me/+vepQpY2KCoJhOWM8 🧩 یک روز به شیدایی https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk 💔 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk 🎭 روزهای سفید https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 🦋 شب های پاریس ماه نداشت https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0 🌜 ماهرو https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0 🍒 شاهزاده یخ زده https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0 🧀 ازطهران‌تاتهران https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 🍍 گود من https://t.me/+6kO-xJZMHKpjODc8 🧛 عاشق بی گناه https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk 💄 جاری خواهم ماند https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 🐙 بیا عشق را معنا کنیم https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk 🐠 جدال دو عین https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk 🤡 ماه عمارت https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg 🍀 لیرا https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 🦊 ویرانه های سکوت https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX 🥝 سبوی شکسته https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8 👀 طعمه‌ هوس https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 ☂ سرنوشت ما https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk 🥃 مضطر https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f ☃️ فراموشی دریا https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk 🌊 لمس تنهایی ماه https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs 🌙 تاب رخ‌ او https://t.me/+1IDAUcrDvvBhNGQ0 🌒 سی سالگی https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0 🎯 قرار نبود عاشق شیم https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk 💝 خواب https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0 💀 جوخه‌ ی‌تقلا https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk 🧶 چشم های آهیل https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0 👀 برزخ عشق https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0 🐦‍🔥 شهربند گرگ سیاه https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk ☠ آرامش یک طوفان https://t.me/+FrTtEfbimrY4NjRk 🐝 امیر سپهبد https://t.me/+6yJS8TJ_aeA4Njhk 🐦‍🔥 اسپار https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 🪐 رمانسرای ایرانی https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0 ✨ رمان های آنلاین https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0 🧶 جال https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk 👓 طلا https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0 💄 منفصل https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0 🌈 به تودچارگشته ام https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk 🌻 به جهنم خواهم رفت https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk 🐾 وکیل تسخیری https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 🌸 دلیبال https://t.me/+Z44uQuiyJCIxODFk 🐚 فگار https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 👽 کوارا https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk 🪵 دیافراگم https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0 🌹 عروسک آرزو https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw 💝 شبی در پروجا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk 🌵 گلاویژ https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ 🍂 دل بی‌جان https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 🐝 راز مبهم https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk ⭕️ اختران https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0
Show all...
Repost from N/a
_بیا سوارشو‌ _من باهات جایی نمیام با تویی که زن عقدیتو‌ جلو اونهمه آدم تحقیر میکنی نامرد من اولینم‌ با تو بود ولی به همه گفتی دختر نیستم  دیگه نمیخام تویه عوضی رو ببینم با جدیت لب زد‌ _رفتن و اینارو باید قبل از اینکه بیای زیرم‌ فکر میکردی زن من اونجاییه که من میگم قبل از اینکه قاطی کنم سوارشو صدف بی توجه خلاف مسیر دوییدم که با کشیده شدن https://t.me/+a2TNWFwTQMU5YmQ0 پسره بخاطر انتقام دختررو‌ میکشه زیرش و بعدم آبروشو‌ میبره😥❌❌❌ اگه پارتش‌ نبود لفت بده⭕️⭕️⭕️⭕️ ۱۹
Show all...
Repost from N/a
سنگینی نگاه نورا باعث شد تا راد هم نگاهش را از جلو بردارد. نیم نگاهی به نورا انداخت و بعد وقتی دوباره به جلو و مسیر رانندگی اش نگاه کرد، نورا نتوانست جلوی خودش را بگیرد و خود دار بماند. بی اختیار پرسید: -می شه به من بگین چی شده؟ راد با شنیدن صدای گرفته و خش دارش متعجب به سمتش برگشت. نورا کلافه و اخم آلود خیره اش مانده بود بلکه بفهمد در ذهن مرد جوان چه می گذرد که روزی پیش احسان او را دختری سیاس و رفتارش را اغواگرانه و دلبرانه می خواند و روزی دیگر این طور ساده و راحت و صمیمی اصرار به همراهی اش را دارد! راد اما با شنیدن صدای گرفته اش تازه متوجه سرخی بینی و نگاه تب دار دختر جوان شده بود. همین هم باعث شد بی توجه به آنچه شنیده بود بپرسد: -حالتون خوبه؟! خوب که نبود! آن بادسردی هم که از شیشه ی سمت راننده به صورت داغ و تب دارش می خورد، لرزش را بیشتر می کرد. دست هایش را در جیب پالتویش فرو برد و همان طور که بی اختیار خودش را جمع تر می کرد، بی اهمیت به سوال راد با همان صدای گرفته جواب داد: -اگه نگران ترم آینده هستین خیالتون راحت باشه! به آقای ستوده هم گفتم فقط تا آخر همین ترم توی آموزشگاه می مونم. راد، نگاهش را از بدن مچاله و بینی سرخ نورا برداشت. شیشه ی سمت خودش را بالا داد و همان طور که بخاری را روشن می کرد اخم آلود پرسید: -نگفتی از کدوم سمت برم؟ ظاهرا قرار نبود مکالمه ی عجیب بینشان به نتیجه برسد! نورا نا امید از شنیدن جواب از زبان راد، نفس عمیق و کلافه ای کشید و همان طور که سرش را به پشتی صندلی تکیه می داد آرام اما قاطع جواب داد: -من بعد از چهار راه پیاده می شم! خیلی ممنون. https://t.me/+MZINHRqASYE4ZTY0 https://t.me/+MZINHRqASYE4ZTY0 https://t.me/+MZINHRqASYE4ZTY0 19پاک
Show all...
Repost from N/a
جاویدان که یک جاسوس حرفه‌ای با اندامی ورزیده و ذهنی خلاق در حل مسائل هست ، مافوقش عاشقش میشه. مافوقش زن کثیفی هست که از رابطه با جوونا سیر نمیشه و همیشه بهترین اونا رو برای تختش انتخاب می‌کنه . حالا قرعه به نام جاویدان افتاده. وقتی که جاویدان دست رد به سینه‌اش زد فکرشو هم نمی‌کرد که  نقشه‌ی نابودیشو بکشه اما لادن پاپوشی براش دوخت که سالها اسیر زندانی در فرانسه شد . حالا برگشته با جسمی که از قبل قویتر و ورزیده‌تر و جذابتر شده 🤤 اما قلبی پر از کینه در سینه داره. برگشته با فکر #انتقام از لادن و کشف رازهای کثیف او .🔞🔥 https://t.me/+YfMpVcBxJPdmYTA0 https://t.me/+YfMpVcBxJPdmYTA0 https://t.me/+YfMpVcBxJPdmYTA0 19پاک
Show all...
Repost from N/a
#‌همتا مهرابی بدجوری دل استادش #‌حا‌مد سلطانی رو برده،حالا کسی حق نداره سمت همتا چپ نگاه کنه. همین پارت اولش رو بخونی #‌جذ‌بت میکنه. رمان #‌استا‌د‌و‌دا‌نشجو‌یی متفاوت و جذاب اولین اثر موفق نویسنده. https://t.me/+ZzagXyKqDOYxODhk ۱۶
Show all...
Repost from N/a
#پارت_۳۳۲ ••••••••••••••••••••••••••••••••••• -بخور دردت بجونم درست میشه همه چی..! راست میگوید شاید درست شود اما بعضی زخم‌ها خوب هم شوند جایشان می ماند..! مثلا مامان بر میگردد؟! بی مادریهایم!؟روزهای اول مدرسه ام؟!شبای که کابوس میدیدم یا که در شبهای بارانی و رعد و برق آغوش مادر را میخواستم درست می شود یا اولین بار ترس از شروع ماهیانه ام جبران ؟! نمی شود هرگز..!هیچ وقت هر خرابی هر اشتباهی هر ضرری فرصت درست شدن پیدا نمیکند ..! به عمه میگویم دلم قدم زدن میخواهد اصرار دارد تنها نباشم اما دلم تنهایی میخواهد ! حالا روبروی آپارتمانشم کلید دارم ..اما همراهم نیست ..! سر ظهر شده که به اینجا رسیده ام دستانم یخ زده بویژه سر انگشتانم و نوک بینی ام قرمز..! نگاهی به زنگ میکنم..احساس میکنم غریبه ام !همیشه با شور وارد این خانه میشدم ..! گفته بود آپارتمانمان..! دو دلی را کنار میگذارم با همان انگشتان یخ زده ی دردمند میفشارم و کمرم را به دیوار میچسبانم توانایی بیش از این ایستادن ندارم .. طول میکشد باز زنگ میزنم ..! باز نمی شود ..قدمی به عقب بر میدارم که صدای باز شدن در باعث می شود بر گردم ..او را با قیافه ای در هم میبینم با دیدن من لحظه ای چهره اش متعجب بعد در هم فرو می‌رود ..شلوارکی کوتاه و پیراهنی مردانه که مشخص است سریع پوشیده شده چون یقه ی آن هنوز رو به داخل است و تمامی دکمه هایش باز ..! دهان باز میکنم تا سلام‌کنم که صدای زنانه جهت نگاهم را عوض میکند..! -کیه سردار جان!؟ چه خودمانی ..شبیه صاحب خانه ها..! هنگامه..همان همکار معروف..! با شلواری چرم مشکی که بوتی جیر تا روی زانویش را پوشانده و نیمتنه ای چرم از همان جنس و رژ قرمزی که بر لب کشیده !حقا که تندیسی زیبا و دلفریبیست..! بر میگردم او را نگاه میکنم دقیق شاید پی چیزی هستم ..یافتمش.. رد لبی سرخ بر گونه نزدیک به لبهایش..! نمیدانم حالم چیست..لحظه ای حس میکنم چیزی از سر روی من ریخته شده و تا نوک انگشت ادامه دارد ..اما نمیدانم سرد است و من از سرمایش سوخته ام یا داغ است ! هر چه هست هم جانم هم جسمم را می سوزاند..! https://t.me/+wVm6QcYg_DYzNmRk
Show all...
🦋چیدا🦋

زمان و تاریخ:نه دقیقه مانده به ۱۸/۶/۱۴۰۲ تقدیم با مهر…!

👍 1