تذکرةالعّشاق
تا ذوقِ دیدن است به دیدن نمیرسی اینجا نظر به قطعِنظرکرده میرسد! (قاضی سعید قمی) @crow_letter 𓅪 @Baghe_bi_bar_gi
Show more1 879
Subscribers
No data24 hours
+87 days
+130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
منظور از واژهی (امّی) چیست؟
بسیار واژه ی «امّی» را شنیدهایم و همواره آن را به معنای کسی که توان خواندن و نوشتن ندارد فرض کردهایم! پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله(ص) را نیز پیوسته پیامبر امّی نامیدهاند و به واسطهی آن از تکریم علم غیر اکتسابی او سخن گفتهاند.
آیه ی ۴۸ سورهی عنکبوت دلیل اطمینان بسیاری از مفسران بر بیسوادی پیامبر است. «وَ ما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِه مِن کتاب وَ لا تَخُطُّوهُ بِیَمینِکَ اِذاً لَارتابَ المُبطِلون» «و پیامبر تو نمیخواندی قبل از قرآن کتابی را و نمی نوشتی کتابی را تا آن که باطل اندیشان بدان شک بورزند.»
اما در ترجمهی آیهی فوق باید بدین نکته توجه کنیم که بنابر برخی از تفاسیر، این آیه عطف بر آیهی ۵ سوره ی فرقان است. «وَ قالُوا اَساطیرَ الاَوَّلین اکتَتَبَها فَهِیَ تُملی عَلَیهِ بُکرَةً وَ اَصیلا»
«و گفتند قرآن اسطورههای گذشتگان است که محمد(ص) آنها را نوشته و صبح و شام [آخرِ روز] بر او املا میشود... «و پیامبر تو نمیخواندی قبل از قرآن کتابی را برای آن که باطلاندیشان بدان شک نورزند.»
حال با توجه به این آیه متوجه میشویم که منظور (آیهی ۴۸) سورهی عنکبوت نفی سواد پیامبر(ص) نیست، بلکه منظور این است که پیامبر اسلام قبل از خواندن قرآن به خواندن و نوشتن کتابهای اسطورهای مبادرت نورزیده و از این پس نیز چنین نخواهد کرد. و در این مسیر از مخالفانِ بی سواد خواندنِ محمد میتوان به خیام، فیض کاشانی و گوبینو اشاره نمود.
عمر خیام در «نوروزنامه» میآورد:
هرچند اجتماع مردم برآنند که مصطفی علیه السلام امّی بود و آن معجزهی او بود، لیکن آنچه نویسندگان قوت بر نوشتن و دانستن آن داشتند، او بهتر از همه داشت و بعضی از علما برآنند که او بر دانستن خط نادان نبود و ایزد تعالی او را گفت: «وَ لا تَخُطُّوهُ بِیَمینِک» و سپس فرمان نوشتن را به او داد. (خیام، 1385: 45)
محمدمحسن #فیض_کاشانی نیز در «تفسیر الصافی» مینویسد: مقصود از پیامبر امّی، پیامبر مکه است و امّی منسوب به مکه است و نه آن که پیامبر سواد خواندن و نوشتن نداشت.[چنانکه در فرهنگهای مرجع عربی مانند تاجالعروس و لسانالعرب واژه ی (اُم)به معانی مختلفی از جمله مادر، اصل، امّت عرب و مکه استعمال شده است.] و امام جواد(ع) فرمودند: کسانی که پیامبر را بیسواد نامیدند، دروغگو بوده و خدا آنها را لعن کرده است.(فیض کاشانی، 1316: ذیل «سوره ی اعراف، آیهی 157؛ سورهی جمعه، آیهی2»)
و #کنت_دو_گوبینو در کتابِ «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» بر آن اعتقاد است که: پیغمبر بهتر آن دانست که خود را اُمّی معرفی کند تا بتواند برساند که او لیاقت ابتکار چنین صور عالیه که در کتاب او دیده میشود ندارد و به اندازهای در فقر استعداد و هوش خود مبالغه میکند که به دفعات عدیده تکرار مینماید که تنها خداوند قادر است که چنین شاهکاری را که او ارائه میدهد به وجود آورد. (گوبینو، بیتا: 39-40)
گردآوری:#الهام_صالحی
مآخذ:👇👇
📘 نوروزنامه، عمرخیام (1385).به تصحیح: #مجتبی_مینوی، تهران: اساطیر.
📘 تفسیر الصافی، تهران: بینا. محمدمحسن #فیض_کاشانی، (1316).
📘مذاهب و فلسفه در آسیایوسطی،گوبینو، کنت دو(بیتا، ترجمه م .ف، بیجا: بینا.)
🟰
Show all...
attach 📎
(بخش دوم و پایانی)
ماهوند [پیامبر] در غاری با جبرئیل دست و پنجه نرم میکند و او را به این طرف و آن طرف پرتاب میکند، و بگذارید بگویم، دیگر جایی نمانده که دست نبرده باشد! زبانش در گوشم [جبرئیل] رفته و مشتش در تخمهایم خورده... جبرئیل خسته که میشد میگفت همهی مشکلات نوع بشر مربوط به این اینهاست. این رؤیاهای مادر جنده! اگر من خدا بودم قدرت خیالبافی را از مردم میگرفتم و آن وقت شاید حرامزادهی مفلوکی که من باشم، میتوانستم یک شب راحت سرم را زمین بگذارم و بخوابم. (همان: 137)
سلمان رشدی در فصلِ عایشه از تبعید روح اللّه خمینی به پاریس سخن میگوید. و او را فردی پارانوئیدی، حیلهگر، آدم کش، خونخوار و در آرزوی پادشاهی همیشگی معرفی میکند.(همان: 282 الی289)
فصلی که گویی اگر نوشته نمیشد این همه جنجال برنمیانگیخت و حکمِ ارتداد نویسندهی آن هیچ گاه صادر نمیگشت.
مرگ بر استبداد امپراطوریس عایشه، مرگ بر تقویمها، مرگ بر آمریکا، مرگ بر زمان! ما در جستجوی ابدیتیم. بیزمان خداوند را میطلبیم. کتابها را بسوزانید و تنها به یک کتاب اعتماد کنید. کاغذها را پاره کنید و کلام را بشنوید، کلامی که از طریق جبرئیل ملائکه به ماهوند پیامبر الهام شده و امام ما آن را تفسیر کرده است. (همان: 289-290)
رشدی در فصلِ بازگشت به جاهلیه نیز به ترسیم صحنههایی از یک روسپی خانه میپردازد که فاحشهی سوگولی آن به مانند همسر نوجوان پیامبر اسلام عایشه نام دارد. روسپی خانهای با نامِ حجاب که به خاطر رونق گرفتن و جذب مشتری، نام دوازده همسر محمد را بر خود نهاده است. (همان: ذیل «قسمت دوم» 181-186-187)
گردآوری: #الهام_صالحی
منابع:👇👇
📘آیههای شیطانی، #سلمان_رشدی (۲۰۰۳)،ترجمه: #روشنک_ایرانی، اِسِنِ آلمان: نیما.
📘 تاریخ الرسل و الملوک،محمد بن جریر طبری (۱۳۶۳).ترجمه: #ابوالقاسم_پاینده، تهران: اساطیر.
🟰
تذکرةالعّشاق
تا ذوقِ دیدن است به دیدن نمیرسی اینجا نظر به قطعِنظرکرده میرسد! (قاضی سعید قمی) @crow_letter 𓅪 @Baghe_bi_bar_gi
چرا کتاب آیات شیطانی خشم مسلمانان و جمهوری اسلامی را برانگیخت؟
(بخش اول)
در روزگاران کهن، حضرت ابراهیم به اتفاق هاجر و اسماعیل فرزندش به این درّه آمده بود. ابراهیم، هاجر را در این بیابان بیآب و علف رها کرد. هاجر پرسید: آیا این اراده ی خداوند است؟ ابراهیم پاسخ داد آری. و آنگاه هاجر را به حال خود رها کرد و رفت. حرامزاده! انسان از همان بادی امر خدا را وسیلهی توجیه اعمالِ توجیه ناپذیر قرار میداده.
(رشدی، 2003: ذیل «قسمت اول» 139-140)
#سلمان_رشدی در سال 1947 میلادی در بمبئیِ هند از پدر و مادری مسلمان متولد شد. رمانِ «بچه های نیمه شب» پیرامون خاطرات کودکی سلمان از هند و رمانِ «شرم» بیانگر انتقادات او به شخصیتهای سیاسی پاکستان [کشوری که پدر و مادرش در آن پناه گرفتند] از معروفترین آثار وی است. منتقدین رمان «آیه های شیطانی» را آخرین سنگ بنای نگارش رشدی و تکمیل کنندهی رمانهای سهگانهاش میدانند. (همان: 3-4)
#سلمان_رشدی چهارده ساله بود که به انگلستان مهاجرت کرد و توصیف چگونگی مهاجرت او به این کشور سبب به وجود آمدن آیههای شیطانی شد. این رمان با سقوط دو مرد هنرپیشه به نامهای جبرئیل فرشته و صَلَدین چمچا از یک هواپیما شروع میشود که اثری مملوّ از تضادها و کارزار خیر و شر است. (همان: 5-6)
بخش دوم آیههای شیطانی بر اساس یکی از داستانهای صدر اسلام مشهور به «غَرانیق» پای ریزی شده است. غرانیق جمع غُرنُوق، واژهای است عربی، به معنای مرغِ آبی و در اصطلاح از آن روی این آیات غرانیق نامیده شد که به گمان اعراب بتها به مانند پرندگان به آسمان عروج میکنند و برای پرستندگان خود شفاعت مینمایند.
این داستان را بسیاری افسانه شمرده و ابن هشام در سیره نبوی ذکری از آن به میان نیاورده است. هر چند طبری از قول ابن اسحاق، استاد ابن هشام میآورد:
روزی شیطان بر زبان پیامبر اسلام انداخت که بتانِ لات و عُزّی و مَنات، والا هستند و شفاعتشان مورد رضایت است. چون قریش این بشنیدند خوشحالی کردند و پیامبر را به خطا متّهم نمیداشتند و با او به سجده افتادند. در ادامه جبرئیل بیامد و گفت: ای محمد چه کردی، برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم. پیغمبر سخت غمگین شد و از خدا بترسید و خدا آیهای نازل فرمود و کار را برای او سبک کرد و پیمبر برفت و چیزی که شیطان به زبان وی انداخته بود منسوخ شد و این آیه آمد که: «بتان جز نام ها نیستند که شما و پدرانتان نامیدهاید و خدا دلیلی بر آن نازل نکرده است.»(طبری، 1363: ج 3، 881 الی883)
ولی جبرئیل که آن بالاها میپلکید راز کوچکی را میداند. فقط یک چیز خیلی کوچک که در اینجا کار دست آدم میدهد. این که هر دو دفعه خودم بودم بابا، بار اول من بودم، باردوم هم خودم بودم! (رشدی، 203: ذیل «قسمت اول» 178)
رمانِ آیههای شیطانی با آن که اثری داستانی میباشد و نه کتابی تاریخی، اما این امر سبب مصونیّت نویسندهی آن از نقدهای فراداستانی نشده است؛ تا آنجا که عطاء الله مهاجرانی با نوشتن کتابِ نقد توطئه آیات شیطانی و کارن آرمسترانگ در کتابِ محمد، هدف سلمان رشدی از نوشتن این رمان را توطئه و یا امری مشکوک دانسته و خانم آرمسترانگ علّت اصلی تألیف کتابِ خود را بیان سیمای واقعی پیامبر اسلام معرفی میکند.
اما جدای از کیفیت ادبی و ترجمهی ظاهراً ضعیف این کتاب میتوان گفت حجمی کمتر از یک ششمِ این رمان یعنی ماهوند، عایشه و بازگشت به جاهلیه سبب رنجش متدیّنان و اصحاب انقلاب جمهوری اسلامی ایران شده است.
رشدی در ابتدای فصلِ ماهوند پیرامون پیامبر اسلام مینویسد: نامش اگر صحیح تلفظ شود، آن که شایستهی سپاس است معنی میدهد. اما در اینجا ماهوند، یعنی مترادف با شیطان نامیده خواهد شد... سوداگر ظاهرش چنان است که باید باشد. پیشانی بلند، بینی عقابی، شانههای پهن، باسن باریک! دارای قدی متوسط و ظاهری فکور است...!چشمانش درشت و مژگانش بلند و دوشیزهوار است...! این باید سوداگر عجیبی باشد والله که از همه چیز بریده است و سر به کوه و صحرا گذاشته، از کوه حراء بالا میرود و گاه تا یک ماه در بالای کوه میماند که تنها باشد. (همان: 136-137)
🟰
ادامهی صفحهی قبل:
و نه بوسهل زوزنی را که به بدی یاد مینماید، (همان: ۹۵) از هر فضیلتی بیبهره میشمارد: خواجه بوسهل زوزنی دوات و کاغذ خواست و بیتی چند شعر گفت بغایت سخت نیکو، چنانکه او گفتی که یگانهی روزگار بود در ادب و لغت و شعر. (همان: ۱۶۶)
ابوعلی حسن بن محمد میکالی نیشابوری معروف به حسنک وزیر، آخرین وزیر محمود غزنوی در هنگام بازگشت از سفر حج به دلیل ناامن بودن راهها از مسیر مصر عبور کرد و خلعت خلیفهی فاطمی مصر را که شیعهی اسماعیلی بود، قبول کرد و تسلیم سلطان محمود نمود. خلیفه عباسی حسنک را قَرمَطی [پیرو خلفای فاطمی مصر] خواند و از محمود خواست وی را به او تسلیم کند. سلطان غزنوی نپذیرفت و به خشم آمد و گفت: بدین خلیفهی خَرِف شده بباید نبشت که من از بهرِ قدرِ عباسیان انگشت درکردهام در همهی جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و دُرُست گردد بردار میکشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پروردهام و با فرزندان و برادران من برابر است، اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم. (همان: ۲۲۲)
پس از مرگ محمود غزنوی، حسنک بر هوای امیرمحمد [برادر مسعود غزنوی] و نگاهداشت دل و فرمان محمود، این خداوندزاده [مسعود غزنوی] را بیازرد و چیزها کرد و گفت که اَکفاء آن را احتمال نکنند [افراد همشأن نمیتوانند آن را تحمّل کنند] تا به پادشاه چه رسد. (همان: ۲۱۹) لذا پس از شکست محمد، مسعود غزنوی زمام امور را به دست گرفت و به بهانهی قرمطیگری و با پافشاری بوسهل زوزنی، حسنک وزیر را به دار آویخت.
حسنک را سوی دار بردند و به جایگاه رسانیدند، بر مرکبی که هرگز ننشسته بود. و جلّادش استوار ببست و رسنها فرود آمد. و آواز دادند که سنگ دهید، هیچکس دست به سنگ نمیکرد و همه زار میگریستند خاصه نشابوریان. پس مشتی رِند را سیم دادند که سنگ زنند. (همان: ۲۲۷-۲۲۸) و حسنک قریب هفت سال بر دار بماند چنانکه پایهایش همه فرو تراشید و خشک شد چنانکه اثری نماند، تا بدستوری فرود گرفتند و دفن کردند، چنانکه کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست. و مادر حسنک زنی بود سختجگر [صبور] او را چنان شنودم که دو سه ماه این حدیث پنهان داشتند، چون بشنید جزعی نکرد چنانکه زنان کنند بلکه بگریست به درد چنانکه حاضران از دردِ او خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان. (همان: ۲۲۹-۲۳۰)
📘 دیبای دیداری: متن کامل تاریخ بیهقی،بیهقی، ابوالفضل (۱۳۹۰). به کوشش محمدجعفر یاحقّی و مهدی سیّدی، تهران: سخن.
پینوشت:
گونتر گِراس نیز به مانند بیهقی و البته برخلاف بسیاری از اندیشمندان که معتقدند هر کتابی ارزش خواندن ندارد، در رمان مشهور «طبل حلبی» مینویسد: حتی کتابهای بد کتابند و به همین سبب مقدّس. (گراس، ۱۳۹۳: ۱۱۶)
گراس، گونتر (۱۳۹۳).
📘طبل حلبی، ترجمه سروش حبیبی، تهران: نیلوفر.
🟰
تذکرةالعّشاق
تا ذوقِ دیدن است به دیدن نمیرسی اینجا نظر به قطعِنظرکرده میرسد! (قاضی سعید قمی) @crow_letter 𓅪 @Baghe_bi_bar_gi
کتاب «تاریخ مسعودی» یا «تاریخ بیهقی» یکی از مهمترین کتب تاریخی و از معدود آثار کمنظیر فارسی است که توسّط ابوالفضل محمد بن حسین بیهقیِ دبیر (متولّد قرن چهارم و پنجم هجری در روستای حارثآباد از توابع سبزوار کنونی) نگاشته شده است. کتابی که به زعم بسیاری از اساتید تاریخ و ادبیات یکی از شاهکارهای ادب فارسی و نمونهای از تاریخنویسی صحیح و دقیق ایرانی است. هرچند زبان بیهقی آمیخته به الفاظ و عبارات غیرفارسی متعدّد و واژگان و سطرهای نامأنوس بیشماری است.
از این تاریخِ سی جلدیِ چند هزار ورقیِ پنجاه ساله، تنها برگهایی برجای مانده است که از «جلد پنجم» آغاز و به «جلد دهم» ختم میشود. این کتاب مجموعهای از تاریخ غزنویان و قسمتی از دوران خوارزمشاهیان است که بخش اعظم آن به روزگار پادشاهی سلطان مسعود، فرزند سلطان محمود غزنوی اختصاص دارد. (بیهقی، ۱۳۹۰: ۳۰-۳۱-۲۴۱)
بیهقی در پارهای از کتاب خود مینویسد: در دیگر تاریخ چنین طول وعرض نیست، که احوال را آسانتر گرفتهاند و شمّهیی بیش یاد نکردهاند، اما من چون این کار پیش گرفتم میخواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم و گِرد زوایا و خبایا برگردم تا هیچچیز از احوال پوشیده نمانَد. و اگر این کتاب دراز شود و خوانندگان را از خواندن ملالت افزاید، طمع دارم به فضل ایشان که مرا از مُبرِمان نشمرند، که هیچچیز نیست که به خواندن نیرزد که آخر هیچ حکایت از نکتهیی که به کار آید خالی نباشد. (همان: ۵۴)
هیچ نبشته نیست که آن به یکبار خواندن نیرزد. (همان: ۱۴۹) و من که این تاریخ پیش گرفتهام، التزام این قدر بکردهام تا آنچه نویسم یا از معاینهی من [مشاهدات من] است یا از سماعِ درست از مردی ثقه. (همان: ۷۱۶) و در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصّبی و تربّدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را، بلکه آن گویم که تا خوانندگان با من اندرین موافقت کنند و طعنی نزند. (همان: ۲۱۸)
ابوالفضل بیهقی ضمن سخن گفتن از مجالس شرابخواری و شُرب خمر خود، (همان: ۲۰۸) معتزله بودن را مساوی با کفر و بیدینی شمرده و میآورد: بدان که خدای تعالی قوّتی به پیغمبران صلوات الله علیهم اجمعین داده است و قوّت دیگر به پادشاهان، و بر خلق روی زمین واجب کرده که بدان دو قوّت بباید گروید، و بدان راهِ راست ایزدی بدانست. و هر کس آن را از فلک و کواکب و بروج داند آفریدگار را از میانه بردارد و معتزلی و زندیقی و دهری باشد و جای او دوزخ بود، نعوذ باللهِ من الخِذلان. (همان: ۱۳۹-۱۴۰)
این دبیر و نویسندهی دربار غزنوی، مأمون عباسی را حلیم و کریم و حمید خوانده است (همان: ۷۵) و در تمجید از پادشاهان غزنوی مینویسد: محمود و مسعود، رحمة الله علیهما، دو آفتاب روشن بودند پوشیدهی صبحی و شفقی، که چون آن صبح شفق برگذشته است روشنیِ آن آفتابها پیدا آمده است. و اینک از این آفتابها چندین ستارهی نامدار و سیارهی تابدارِ بیشمار حاصل گشته است. همیشه این دولت بزرگ پاینده باد، هر روزی قویتر، علیرغمِ الاعداء و الحاسدین. (همان: ۱۳۹) و چون این پادشاه [سلطان مسعود] در سخن آمدی جهانیان بایستی که در نظاره بودندی که دُر پاشیدی و شِکر شکستی، و بباید در این تاریخ سخنانِ وی، چه آنکه گفته و چه نبشته، تا مقرّر گردد خوانندگان را که نه بر گزاف است حدیث پادشاهان، قال الله عزّوجل و قولُهُ الحق: وَ زادَهُ بَسطَةً فی العِلمِ وَ الجِسمِ وَاللهُ یُوتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ. (همان: ۶۲)
شاید مشهورترین و محبوبترین داستان در تاریخ بیهقی، داستان «امیر حسنک وزیر» باشد. ولی با این حال بیهقی نه یکباره قیافهی حسنک را سراپا کمال و فضیلت ترسیم میکند: جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کار آدمی مرگ است... به روزگار سلطان محمود به فرمان وی، در باب خواجه [خواجه میمندی] ژاژ میخاییدم که همه خطا بود، از فرمانبرداری چه چاره، به ستم وزارت مرا دادند و نه جای من بود؛ به بابِ خواجه هیچ قصدی نکردم و کسان خواجه را نواخته داشتم. پس گفت: من خطا کردهام و مستوجب هر عقوبت هستم که خداوند فرماید، ولکن خداوند کریم مرا فرو نگذارد. (همان: ۲۲۴-۲۲۵)
🟰
تذکرةالعّشاق
تا ذوقِ دیدن است به دیدن نمیرسی اینجا نظر به قطعِنظرکرده میرسد! (قاضی سعید قمی) @crow_letter 𓅪 @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
attach 📎
در این دنیا برخی از پرسش افکندن سود میبرند و برخی از پاسخ دادن، اما مسألهها همچنان باقی است...
🎥Dogville(2003)
Dir: lars von trier.
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.