cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

💕᭄꧁𝒓𝒐𝒙𝒂𝒏𝒂 ꧂࿐💕

فعالترین‌فن‌چنل‌رکسانا👧🏻🍓 اینجا‌پست‌،استوری‌،پست‌یوتیوب‌رکسانا‌رومیزاریم💕🍄 کلی‌‌فعالیت‌کمیاب‌داریم🌻🍃 بمونید‌برام‌‌کیوتا🖇♥ لف نده کیوتم بیصدا کن🔈🤎 چالش هم داریم🦄🤟🏼 باتمون🍭🍨 @roxana00_bot 2k_ ....🚴🏻.... _1k

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
964
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

#نمیزارم_زن_پسر_عموی_هرزت_بشی پرهام: نمیزارم زن اون پسر عموی هرزت بشی پناه نمیزارم پناه: فکر می کنی من دلم می خواد زنش بشم فقط از ترس عموم می خوام قبول کنم فقط و فقط همین پرهام با عصبانیت از خونه رفت بیرون همش تو فکرش بودم همش تقصیر این عموی عوضیمه هوا کم کم داشت تاریک می شد و استرس من هر لحظه بیشتر می شد که زنگ در خورد با سرعت در رو باز کردم معلوم بود حالش خوب نیست پرهام به شدت مست بود پناه: پر..هام خوبی پرهام: نه اصلا خوب نیستم نمی زارم نمی زارم با دست های خودت زندگیتو نابود کنی گریم گرفت پرهام: گریه نکن عروسکم واسه اینکه عموت دست از سرت برداره فقط یه راه وجود داره همون لحظه سرش رو نزدیک آورد و لب های داغش رو روی لب هام گذاشت با خشونت لب هام رو می بوسید و مک می زد کم کم دستش پیش روی کرد و پیراهن رو تو تنم جرر داد و دستاش رو گذاشت روی ....🚫 https://t.me/romanfmsz می خوای بدونی چه اتفاقی می افته آیا پرهام و پناه از شر پسر عموی پناه نجات پیدا می کنن یا پناه قصمون مجبورم عشقش رو ترک کنه و با پسر عموی دختر بازش ازدواج کنه 😨 https://t.me/romanfmsz جنجالی ترین رمان تلگرام 😌 بدو تا لینکش رو باطل نکردم زیر ۱۸سال وارد نشه که در آینده پارت های فوق العاده باز داریم 🥵
Show all...
ٖٖٖٜعـٖٖٖٜشـٖٖٖٜقـٖٖٖٜچـٖٖٖٜشـٖٖٖٜمـٖٖٖٜ ـٖٖٖٜچـٖٖٖٜرـٖٖٖٜوـٖٖٖٜنـٖٖٖٜمـٖٖٖٜنـ ̩̩̬̬

عشق چشم چرون من 💜 پارت گذاری:یک پارت شب ژانر:#کلکلی_عاشقانه_طنز ناشناسمون:

https://t.me/harfmanbot?start=1799093705

ربات: @Cheshmcheronbot کپی برداری از رمان حتی با ذکر نام نویسنده ممنوع 🚫

آموزش ساخت این ای مووی رو میخوای؟ 😍🤔
Show all...
1.01 MB
بلدم😆😌 %20
آموزشش میخوام 🥺🚶‍♀%80
آموزش ساخت ابزار ادیت 😍
#با_اولین_حرکت_جیغم_خونه_رو_پر_کرد...🔞🤤 https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk اینقدر جیغ زدم که سینا با چشم هایی خاص نگاهم کرد... کمی خجالت کشیدم و روم‌و ازش برگردوندم و باحرص گفتم: +اه تمومش کن دیگه... باصدایی که میلرزید گفت: _آروم عزیزم الان تموم میشه. کلافه نفسم و بیرون فرستادم که گفت: _خودت‌و شل کن تا دردت کمتر شه. بی‌هوا جیغ زدم و به دستش چنگ زدم... که دیگه کلافه شد و خشمگین نگاهم کرد. بعدش فهمیدم چیکارکردم.... چشمام و مظلوم کردم و لب زدم: +ببخشید... _چیو ببخشم؟هان؟ +عزیزم خب درد داره. بلند شد دستاش و شست و روبهم گفت؛ _فردا برو ارایشگان اپلاسیون کن بگو اینقد جیغ زدم و چنگ زدم شوهرم گفت برم ارایشگاه. مظلوم نگاهش کردم که ادامه داد: _چیه؟من مقصرم؟دارم بدنتو برای عروسی خوشگل میکنم... خرس پشمالو... بااون همه پشم انتظار داره دردش نکنه.... #ذهن_منحرفتو_آب_بکش😂🔞⚠️💦 https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk
Show all...
#پارتی_از_آینده😍🔥 https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 بادیــــــــ⭕️ــــــــحناـــــــــ⭕️ـــــــــگار به حنا نگاه کردم که با ولع داشت بستنیش رو لیس میزد...🔞♨️ - آقا داریوش این پرونده..... دستی به صورتم کشیدم داشتم میمردم یعنی میخواستم همینجا حسابه حنای بازیگوش رو برسم عرق کرده بودم و گرمم بود... - من بعدا میام با هم درباره ی سهام صحبت میکنیم! به طرف حنا رفتم و با خشم دستشو گرفتم و غریدم: - انگار خوشت میاد دست رو غیرت من بزاری بادیگارد کوچولو؟ شیطون نگاهم کرد و لیسی به بستنیش زد و گفت: - کی من؟ بروبابا من خودم یکیو دارم دیوارجیشو! به طرف سرویس بهداشتی بردمش و کوبیدمش به دیوار.... - انقدر رو اعصاب من راه نرو کوچولو واگرنه.... با اعصبانیت بستنیو کرد تو چشم و گفت: - واگرنه چی؟ اخراجم میکنی؟ به جهنم دیوار عنتر! خواست بره که دستمو دور کمرش محکم کردم و با حرص گفتم: - انقدر عجول نباش کوچولو! تلافی این بستنی که فرو کردی تو چشم رو ازت میگیرم! زبونش رو روی لبش حرکت داد که چشممو ازش گرفتم دختره ی بیشور خوب میدونه چجوری یه مردو از پا دربیاره... - اونجور نکن! انگشتشو داخل دهنش برد و شیطون گفت: - چجوری؟ منکه کاری نکردم! سرشو چسبوندم به دیوار و لبشو میون لبم گرفتم و وحشیانه لبش رو بوسیدم که.... https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 اوفففففف لعنتی عالیه رمانش😍🤤 رمان منتخب که میگن همینه🥳😛 یه حنا دارن که نگو حرص میده ها حرص😂❌ داریوشمون انقدر حرص خورده مجبور میشه دست به کارای خاکبرسری بزنه و....😂♨️
Show all...

دختره به عمارت پسره میاد،تا اونو بکشه ؛اما پسره میفهمه و حالا پسرست که میخواد دختره رو بکشه. https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 —————————————————————————————- https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 _فکر کردی نمیدونم واسه چی اومدی تو عمارت؟! امار تک تک کاراتو دارم؛اینکه یه دختر یهوییبیاد تو عمارت من و برای کار تو اینجا ازم التماس کنه تا قبولش کنم به اندازه کافی شک برانگیز بود! تو واقعا کی؟! از طرف کی اومدی؟! جواب بده سایه تا همینجا یه گلوله تو مغزت خالی نکردم. اب دهنمو به زور قورت میدم،در طی یکماهی که اینجا ساکن شدم تمام حواسم بود تا کار اشتباهی انجام ندم تا لو نرم اما حالا... کسی که قرار بود من بکشمش روم اسلحه کشیده و میخواد منو بکشه زبانم بند اومده و چیزی حتی به ذهنم نمیاد. _بگو سایه بگو تا همینجا نکشتمت بگو تا جنازتو رو زمین ننداختم. نفس نفس میزنم ترسیدم خیلی،ترسیدم از مردی کع تا چند روز پیش بهم اعتماد کامل داشت ولی الان قصد کشتن منو داشت،با توانی که داشتم گفتم. _من.... من... ابرویی بالا میندازه و میگه . _تو چی؟!. _من.... گریه ام میگیره بدنم سرده و هران ممکنه که بیوفتم زمین. _تا 5 میشمارم و اگه چیزی نگی شلیک میکنم و میدونی که اینکارو میکنم. میدونستم که این کارو میکنهاون به تمام حرفایی که میزنه عمل میکنه. _یک....دو.... از ترس به خودم میلرزم دهانم را باز میکنم تا چیزی بگم اما چیزی از دهانم خارج نمیشه. _سه.....چهار..... ترسیده قدمی به عقب برمیدارم چشمانم را میبندم و قطره اشکی از گوشه چشمم میریزد همزمان باگفتن 5 گلوله ای شلیک میکند. _پنج https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 دیدی پسره رو به دختره شلیک کرد بیچاره دختره تازه عاشقش شده بود،اما به نظرت دختر رو میکشه؟! یا انتقام ازش میگیره؟!. نمیدونم باید خوند https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0
Show all...
دختره به عمارت پسره میاد،تا اونو بکشه ؛اما پسره میفهمه و حالا پسرست که میخواد دختره رو بکشه. https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 —————————————————————————————- https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 _فکر کردی نمیدونم واسه چی اومدی تو عمارت؟! امار تک تک کاراتو دارم؛اینکه یه دختر یهوییبیاد تو عمارت من و برای کار تو اینجا ازم التماس کنه تا قبولش کنم به اندازه کافی شک برانگیز بود! تو واقعا کی؟! از طرف کی اومدی؟! جواب بده سایه تا همینجا یه گلوله تو مغزت خالی نکردم. اب دهنمو به زور قورت میدم،در طی یکماهی که اینجا ساکن شدم تمام حواسم بود تا کار اشتباهی انجام ندم تا لو نرم اما حالا... کسی که قرار بود من بکشمش روم اسلحه کشیده و میخواد منو بکشه زبانم بند اومده و چیزی حتی به ذهنم نمیاد. _بگو سایه بگو تا همینجا نکشتمت بگو تا جنازتو رو زمین ننداختم. نفس نفس میزنم ترسیدم خیلی،ترسیدم از مردی کع تا چند روز پیش بهم اعتماد کامل داشت ولی الان قصد کشتن منو داشت،با توانی که داشتم گفتم. _من.... من... ابرویی بالا میندازه و میگه . _تو چی؟!. _من.... گریه ام میگیره بدنم سرده و هران ممکنه که بیوفتم زمین. _تا 5 میشمارم و اگه چیزی نگی شلیک میکنم و میدونی که اینکارو میکنم. میدونستم که این کارو میکنهاون به تمام حرفایی که میزنه عمل میکنه. _یک....دو.... از ترس به خودم میلرزم دهانم را باز میکنم تا چیزی بگم اما چیزی از دهانم خارج نمیشه. _سه.....چهار..... ترسیده قدمی به عقب برمیدارم چشمانم را میبندم و قطره اشکی از گوشه چشمم میریزد همزمان باگفتن 5 گلوله ای شلیک میکند. _پنج https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0 دیدی پسره رو به دختره شلیک کرد بیچاره دختره تازه عاشقش شده بود،اما به نظرت دختر رو میکشه؟! یا انتقام ازش میگیره؟!. نمیدونم باید خوند https://t.me/joinchat/xa5D_WxURc43ZGE0
Show all...
#استادش_درساشو_عملی_با_کارای_مثبت۱۸_یادش_میده😂🔞🔥💦 #پارت_واقعی❌🌵 https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk پاشد و کتاب زبانشو آورد و گفت: آسونه ولی من یادت بدم آسونتر هم میشه مخصوصا عملی! متعجب نگاهش کردم که ریزخندید و گفت: خب کیس یعنی بوس پوکر نگاهش کردم که گفت: خب کیس می یعنی چی؟! +یعنی منو ببوس ی دفعه لباشو جلو داد که ابروهامو بالا دادم و گفتم: یعنی منو ببوس تو باید منو ببوسی نه من تورو با چشای گشاد شده نگاهم کرد و گفت: ای بابا من این کلمه رو گفتم که از تو بوس بگیرم بعد تو میگی منو ببوس خندیدم که بوس ریزی رو لبام کاشت بعد از کلی کارای بد رفتیم سراغ ریاضی و فکر کردم دیگه با اون نمیشه کاری کرد اما بدتر شد! _خیلی خب حالا فکر کن میخوای مساحت داخلی ی مثلث رو بدست بیاریم. باید فضای داخلشو حساب کنیم دیگه خُبی گفتم که هلم داد کنار و خودش اومد روم پاهامو بالا داد و گفت: خیلی خب حالا میخوام مساحت داخلتو حساب کنم😂🙈🔥 https://t.me/joinchat/i2XupConAZJjM2Rk #رماناش_حرف_نداره_صحنه_دار_عاشقانه💦🙊 ●زیر ۱۸ جوین نده اومدی دستمالم با خودت بیار😅💦🥂🧻📛
Show all...
⁠ زنش از خونه فرار میکنه ببین شوهرش چه بلایی سرش میاره😱❌❌❌❌❌ https://t.me/joinchat/dvKYjP5xK5hhOGI0 گازی از دستش گرفتم و جیغی زدم: - نرگس! خواستم فرار کنم که با کشیدن دستم پرت شدم رو زمین برگشتم طرفش بدون نگاه کردن سیلی به صورتش زدم... - آزیتا قبر خودتو کندی! با بهت نگاهش کردم و ترسیده اسمش رو به زبون اوردم... - آتش! برگشت طرف اون پسره مشتی حواله ی صورتش کرد، جیغی کشیدم و خواستم نزدیکش بشم که فریادی زد و به جون پسره افتاد... - آتش ولش کن کشتیش لعنتی! آتش غلط کردم دیگه بیرون نمیرم بی اجازت آتش ولش کن... لگدی به اون پسره زد و به سمت من برگشت با خشم دستمو گرفت به سمت ماشینش کشید. - آتش نرگس... - آزیتا خفشو فقط خ...ف...ش..و.. خفشو پرتم کرد تو ماشین و با خشم غرید: - امشب جوری جرت میدم که ده تا وارث بیاری... با سرعت نمیدونم به کجا بود که می روند اشکام جاری شدن که خشمگین به طرفم برگشت و با پشت دستش کوبید به دهنم. - مگه نمیگم زر زر نکن؟! مگه تو صاحب نداری پاشدی عین سلیطه ها سر شاه صنم کلا گذاشتی فرار کردی؟! مگه نگفتم بدون اجازم بیرون نرو؟! حرفای آخرش رو با فریاد تکرار کرد دستی به دهنم کشیدم و خونش رو پاک کردم... - کجا میریم؟! من نمیخوام وارث بیارم اصلا! می‌دونی چیه من اصلا نمیخوام با تو باشم! ولم کن دست از سرم بردار... ترمز رو کشید که با سر رفتم تو شیشه ی جلوی ماشین...دستمو گذاشتم رو سرم که با خشم موهامو گرفت کوبید به در... - تو گوه میخوری که نمیخوای با من باشی! وارث هم نیاری ماله منی من! دست هر حرومزاده ایی به بدنت بخوره دستشو میکشنم! تو برای منی و برای من میمونی! اشکام بدون ایستادن جاری میشدن که با فریاد بلند ترش سکته کردم... - حالیته؟ ماله منی من! تو زنه قانونیه آتش زند هستی، به جز من، تختم، چهرم نباید به چیزِ دیگه ایی فکر کنی! فهمیدی آزیتا؟! سرمو آروم تکون دادم که ولم کرد و ماشین رو روشن کرد... https://t.me/joinchat/dvKYjP5xK5hhOGI0 #زنه کسی شدم که #نمی‌خواستمش و فقط برای #انتقام گرفتن نزدیکش شدم🔥 ولی اون با #بی‌رحمی اعذابم میداد که یک روز قصد #کشتنشو کردم اما نتونستم که بکشمش و اون برای #تنبیم منو...❌❌🔞 #این_رمان_برای_افرادی_که_ناراحتی_قلبی_دارن_به_هیچ_وجه_توصیه_نمیشود✔️ #افراد_بالای_18🔞🔥
Show all...