4 918
Subscribers
-224 hours
+287 days
+11030 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
گاهی فکر میکنم عشق یک احساس تموم نشدنی و بینهایته. نه فقط به یک شخص یا موضوعی مشخص، بلکه به همهچیز و هیچچیز در زندگی.
[شنبه - ۰۱.۰۷.۱۴]
نوشته بودم: گاهی فکر میکنم عشق یک احساس تموم نشدنی و بینهایته. نه فقط به یک شخص یا موضوعی مشخص، بلکه به همهچیز و هیچچیز در زندگی.
[شنبه - ۰۱.۰۷.۱۴]
یک جایی در صفحههای شلختهی یکی از ژورنالهای قدیمی نوشته بودم: دلم میخواد یک سیگار رو با تو قسمت کنم، تو دوری. همهی چیزهای خوب خیلی دورن، "زندگی" خیلی دوره و من کمکم دارم دیوونه میشم.
یک چیزی که راجع به مدت طولانی در رفت و آمد بودن هست اینه که از یک جایی به بعد، تو واقعا دیگه نمیخوای انجامش بدی، یعنی انگار گاهی واقعا آرزو میکنی در یک طرف مسیر چیزی پیش بیاد که باعث بشه برای همیشه همونجا بمونی و مجبور نشی دوباره راه رو تحمل کنی.
عیبی نداره دیگه. این همه من حس کردم، من فکر کردم، کولهبار غم روی دوشم سنگین شد؛ یک بار هم تو فکر کن فراموش شدی. عیبی نداره.
چه کاری میکنی وقتی که از ته دل میترسی و احساس میکنی اینجا دیگه امن نیست؟ چه کاری میکنی وقتی انگار تو تنها کسی هستی که توی مه گم شده؟