cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

سودای تو❤️❤️

سلام دوستان به چنل رمان من خوش اومدید😍😍 اسم رمان : #سودای_تو ✨ ژانر:#گی_تریسام_پلیسی_مافیایی نوع پارت گذاری:یه روز درمیون نویسنده:#افسونگر

Show more
Advertising posts
2 530
Subscribers
+22424 hours
+4157 days
+43530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
#زبونش رو دورتا دور انگشت های الکساندر میکشید و محکم #مک میزد بعد از کامل #خیس کردن،الکساندر انگشت هاش رو بیرون آورد و روی #ورودی ساشا گذاشت و بدون هیچ فشاری #وارد ساشا کرد 🥵💦 پوزخندی زد و با صدای دورگه ای به ساشا گفت: هه انقد بهم #دادی که #گشاد شدی 👅❌ ساشا با بی حس به الکساندر نگاه کرد و با وارد شدن دو انگشت دیگه توی #ورودیش #ناله ی ضعیفی کرد🔞 https://t.me/+FKZdxcee0Z5lNWM0 23پاک
Show all...
#حاوی_صحنه_های_خشن 🩸💦 #گی_بزرگسالان🏳‍🌈 بین اون جمعیت نگاهی به من انداخت و گفت _بیا جلو سوالی ابروهام پرید بالا +با منی!؟ وقتی کسی چیزی نگفت رفتم جلوتر اشاره ای زد بقیه برن بیرون و یهو بی پروا گفت _باکره ای؟ متعجب ابروهام پرید بالا +ب..بله!؟ _پول میخوای؟ +آره میخوام _حالا جوابمو بده، باکره ای؟ +آ..آره _لباساتو در بیار لرزون آب دهنمو قورت دادم و زیر نگاه خیرش لباسامو در آوردم اشاره ای به لباس زیرم زد _درش بیار +آخه... _آخه بی آخه با فریاد بلندش سریع لباس زیرمو در آوردم _برگرد پشتتو ببینم لرزون برگشتم ولی با حس دستش بین شیار باسنم...🔥💦 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 در عوض پول هر شب ....😈🔞 گی خونا عجله کنن🙊👅
Show all...
#خشونت #شکنجه #پلیسی پسر 20ساله ای که توسط بدنام ترین گنگستر مورد تجاوز و شکنجه قرار میگیره تا وقتی که موفق به فرار کردن میشه و به هاکان فرمانده نیروهای ویژه پناه میبره کسی که معشوقه همون گنگستر بدنامه...🔞🔞 https://t.me/+QRLMZVNX2MRkNGE0 https://t.me/+QRLMZVNX2MRkNGE0
Show all...
Repost from N/a
نمیتونه جلوی سینه های درشت و آبدار زنش مقاومت کنه و...🙈🔞 https://t.me/+p9QLIIsHKANjMmVk https://t.me/+p9QLIIsHKANjMmVk مقابل سینه هام کمی مکث کرد و از روی لباسم روی سینه هام دست کشید و لب زد. _هنوزم خیسه تقصیر من نبود که شیر بدون توقف از سینه هام چکه می‌کرد! انگشتاشو به بندای جلوی لباسم رسوند و از هم بازشون کرد. با لذت سینمو توی مشتش گرفت و فشرد. نتونستم جلوی آهی که از دهنم خارج شد بگیرم. سرشو به سینم نزدیک کرد. _خوبه همینطوری ناله کن صداش شهوتی و خش دار بود. لباش دور نوک سینم نشست. اونقدر محکم به سینم مک میزد که حس میکردم تموم شیر توی سینم داره تخلیه میشه و خودشم دست بردار نبود و بیشتر ادامه میداد. بی اختیار ناله میکردم. _آههه..گیل..ههاه..آه..‼️🔞 https://t.me/+p9QLIIsHKANjMmVk ۹ شب پاک شه 🌞
Show all...
Repost from N/a
#سودای_تو #پارت_۲۳۹ با دیدن امیر که لخت و با مو های بهم ریخته پشت سمو وایساده بود مثل سکته ای ها نگاش کردم و دیدم یهو فن بروسلی گرفت و تا خواستم به سمو هشدار بدم با لگد کوبید تو کمرش ☆آخخخ -میییککشششمممتتتت حرومزاده تا سمو خواست راست بشه پرید تو کمرش و شروع به کشیدن موهاش کرد حالا سمو هر کاری میکرد مگه امیر ول کن بود ☆ولم کن توله سگ تمام موهم رو کندی آخخخ امیر در حالی که با زانو تو کمر سمو میکوبید فریاد زد -من بتمنم جلوم زانو بزن جوکر پلید بعد از نیم ساعت کلنجار رفتن، امیر دوباره خوابش برد و سمو هم بعد از اینکه من رو هم برد داخل اتاقم ☆به حرفایی که زدم فکر کن و فقط تا فرداشب وقت داری و بعد درحالی که دستش روی کمرش بود و به امیر فوش میداد رفت که بخوابه تمام طول شب در حال فکر کردن بودم نمی دونستم چی درسته و چی غلط و باید چی‌کار کنم من عاشق امیرم و واسش هر کار میکنم علاوه بر اون سموئل هم تمام مدتی که تو اون عمارت و از امیر دور بودم خوب باهام رفتار کرد اما بزرگ ترین دغدغم امیر بود ؛امیری که خودش هنوز نتونسته بود با سمو کنار بیاد
Show all...
🤣 21 5👍 4
Repost from N/a
:_لبهات! لب هایش فرم لبخند گرفت و گفت :_قشنگن؟! بی اینکه حرفی بزند طی یک حرکت آنی لب هایش را زیر دندان برد و طوری گاز گرفت که جانا میان لب هایش ناله ی خفه ای سر داد و همینطور که در خودش می‌پیچید پیراهن مسیحا را چنگ زد نا مفهوم گفت :_مسیح! لب هایش را از لب هایش فاصله داد و غرید :_بهت گفتم حق نداری اینطوری صدام کنی! تای ابرویش را بالا انداخت و همینطور که گردنش را کج کرد بود گفت :_چرا؟! خیره به گردن ظریف و ترقوه اش شد و بعد گوشت گردنش را طوری زیر دندان برد که دوست داشت با تمام وجودش جیغ بکشد،جانا ولی با صدای گرفته و دردآلودی گفت :_من شوهر خودمو هر طوری دلم بخواد صدا میکنم! ~ دختره تصمیم میگیره از خونواده ی پسره انتقام بگیره و به این بهونه وارد عمارت‌ پسره میشه اما بعداً میفهمه که پسره مشکل روانی و جنسی داره و سعی میکنه از اون عمارت فرار کنه ولی مادر پسره نمیذاره! حالا بعد از مدتها دختر داستانمون تحت تاثیر مسیحا قرار گرفته و کاملاً از شرایطش راضیه😁🔥 رمان پارادوکس چشمانش رو از لینک زیر بخونید!!! ◇◇◇ https://t.me/almashayeste https://t.me/almashayeste https://t.me/almashayeste
Show all...
👍 1
Repost from N/a
لب هام رو به لب هاش رسوندم و شروع به خوردنشون کردم💯♨️ کمی صبر کردم و بعد از چند ثانیه خودم رو کامل واردش کردم ناله هاش تو ذهنم دفن میشد 🔥💦 با نق زدن آتحان همون طور بی حرکت وایستادیم و هر دو بطرفش برگشتیم انگار داشت خواب میدید چون یه لبخند ملیح روی صورتش بود👨‍❤️‍💋‍👨😮‍💨 پدرسگی زیر لب زمزمه کردم و شروع به کمر زدن کردم🤤 https://t.me/+FKZdxcee0Z5lNWM0 20پاک
Show all...
اگه جز دسته رمان های lgbt پسند هستی این چنل خوراکته🍼❤️‍🩹😁 فایل تموم رمان گی لاو و تخیلی عاشقانه امپرگ بیناجنس و ترنس لزبین و ددی مامی #لیتل بوی و رمان های صکصی شورت خیس کن💦🫦 کلی رمان صکصی و پر #صحنه که چشمک زنون منتظرتن🍼💃 اجتماعی انتقامی جنایی تخیلی جنی مستر و #میسترس و خلاصه که هر #ژانر توی هر سلیقه‌ای رو برات داره❤️‍🩹🏳‍🌈🍓 https://t.me/+OsZWPCxjYLUyNjA0 https://t.me/+OsZWPCxjYLUyNjA0
Show all...
نیهاد یه پسر کوچولو مهربون و دوست داشتنی که گیر اورهان سادیسمی میفته که همچی براش تو انتقام خلاصه میشه❤️‍🔥⛓ #آمپرگ #BDSM🔥💦 اورهان که از تمام خانواده اش متنفره حالا میخواد با شکنجه و تجاوز به دوست پسر خواهرش انتقامشو کامل کنه... بخشی از رمان: تو چهره ی لعنتیش اثری از رحم دیده نمیشد ... با برداشتن #میله داغ از توی کوره و پوزخند مرموزانش وحشت زده ناله خفه ای از پشت گک کردم که بدون توجه بهم پشتم قرار گرفت و نوازش وار دستش و روی سوراخم کشید _ازش لذت ببر #حرومزاده کوچولو قبل اینکه بخوام حرفش و هضم کنم اون جسم داغ توی #سوراخم قرار گرفت و چشمام #سیاهی رفت #Salty_taste_of_vengeance https://t.me/+QRLMZVNX2MRkNGE0 https://t.me/+QRLMZVNX2MRkNGE0
Show all...
Repost from N/a
#اسلیو_مستردارک - دهنت خیلی تنگتر از کو..نت بوده یعنی ندادی! دستش رو بین پاهام گذاشت و تنم رو لمس کرد - میخوام این شکم تو از من بالا بیاد از یه مافیا! تنش رو روی تنم کشید تن داغش بهم چسبید - اسپرم‌هام برای ریختن داخل داغی تنت دارن تقلا می کنن‌احمد! https://t.me/+d3VPwiT37gc5YWVk ۶ پاک شه 🌞
Show all...