cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

❌️

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
742
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

جووون #مامانی چه #جاله‌بند بهت میاد. با حرص گفتم : _رادمان این #جاله‌بند نیس #سوتینه. #جاله‌بند برای بزه من انسانم. #وای‌پدره‌به‌بچش‌یاد‌داده‌به‌سوتین‌بگه‌جاله‌بند😂🔞💦 https://t.me/+wTGJO8TypT8zOGNk https://t.me/+wTGJO8TypT8zOGNk https://t.me/+wTGJO8TypT8zOGNk
Show all...
شَهْوَتِ اِجْبٰاریٖ

دختری که بخاطر پارتی رفتن پرده بکارتشو استادش میگیره و بعد مشخص میشه که قیم قانونیش که حکم پدرشو داشته پرده اشو زده...💦💦🔞 هرروز دوپارت بلند😋💦

+#ارضا شدن دوست داری هوم؟ حرفم تموم نشده بود که #ویبراتور شروع به کار کرد: -وای به حالت تا نگفتم ارضا شی نفس نفس زنان به #سالار ددی خیره میشم که هر لحظه بیشتر به #انفجار نزدیکه. خودم رو #منقبض میکنم تا ارضا نشم. دارم جون میدم و هیچ حرکتی ازم ساخته نیست بالاخره با لرزش شدیدی ارضا میشم و ددی اون دیلدوی کلفت و برمیداره https://t.me/+IfLUKfMBejc3NDY0 https://t.me/+IfLUKfMBejc3NDY0 https://t.me/+IfLUKfMBejc3NDY0
Show all...

#دندون‌نزنی‌که‌جر‌میخوری🔞❌ صدای میکاییل بلند شد و شروع کرد تعریف کردن : -جووون، بخورش عزیزم، همش مال خودته، فدات شم که اینقدر حرفه ای کارتو بلدی، #بلیس..سرشو #بمک، از تخمام #لیس بزن بیا تا سرش... میکاییل بلند شد و #جاشو با شوهرم عوض کرد. # عضوش از سعید بزرگتر بود و گفت: - دهنتو باز کن میخوام تا ته #گلوت ببری فقط #دندون نزنی که #جرت میدم. https://t.me/+IfLUKfMBejc3NDY0 https://t.me/+IfLUKfMBejc3NDY0 https://t.me/+IfLUKfMBejc3NDY0
Show all...
قاتل معصوم👮‍♂️🌻 ⃟

به قلم: مهتاب.ر قاتل معصوم: در حال تایپ🕵‍♂️ گلبرگ:تکمیل شده🍃🌺 #پایان_خوش🌾 رمانای تکمیل شده:⬇️

https://t.me/+Qbh3v72GYTRjZjNk

#پایان_خوش🌾 ⭕️ رمان های آنلاینم👇🏻 @tokam

Repost from N/a
سکـ🍆ـس با ناپدری🔞🔥 آبشو میریزه تو بهشت🍓ـش تا حامله بشه💦🙈🔥 https://t.me/+rjzQI5T7VYg5MGI0 https://t.me/+rjzQI5T7VYg5MGI0 🌙۱ظهر پاک شه🌙
Show all...
Repost from N/a
🏳‍🌈⃟•بــردهٔ شیطان• پارت واقعی رمان💦🔞🔥 از #میله بارفیکس توی #چهارچوب در #آویزون بودم که با دوتا #دیلدوی کلفت برگشت #وحشت زده نگاهش کردم که نیشخند #وحشتناکی زد روی یکی از #دیلدوها پودر #فلفل ریخت و یک ضرب وارد #باسنم کرد و دومی رو #خشک وارد #بهشـتـم فریاد بلندی زدم ، #همزمان هردو رو داخل #سوراخام عقب جلو میکرد...💦🔞 https://t.me/+rjzQI5T7VYg5MGI0 https://t.me/+rjzQI5T7VYg5MGI0 🌙۱ظهر پاک شه🌙
Show all...
Repost from N/a
00:09
Video unavailable
🏳‍🌈⃟•بــردهٔ شیطان• #part_1 دست بسته شده‌م به تخت رو مشت کردم چشمهام رو محکم بستم لبم رو گاز گرفتم که ناله ای نکنم از شدت تلمبه زدن به واژنم سیـ*ـنه هام به لرزش افتاده بودن شدت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد کشیده ی محکمی به سیـ*ـنه های لرزونم زد +ناله کن ، برام ناله کن زود باش هـ_ـرزه کوچولو چنگی به سیـ*ـنه هام زد با قدرتی که داشت بارِ دیگه دیلـ*ـدوی کلفت رو واردم کرد از شدت درد ناله ای کردم ، ثانیه ای بعد تنم به شدت به تخت کوبیده شد و ارضـ*ـا شدم بی حال چشمام بسته شدن ، با ضربه ی محکمی که به واژنم خورد با وحشت چشم باز کردم ردِ شلاق روی پوست نازک واژنم نمایان شد ...🔞⛓ https://t.me/+rjzQI5T7VYg5MGI0 https://t.me/+rjzQI5T7VYg5MGI0 سکـ🔞ـسی ترین رمانهای lgbt & bdsm‼️خشن ترین شکنجه های جسمی و جنسی ‼️💦🔪 🌙۱ظهر پاک شه🌙
Show all...
animation.gif.mp42.16 KB
با ناز دستم روی برجستگی وسط پاش گذاشتم،گفتم: بلند شو. با صدای گرفته گفت: چقدر تو انرژی داری دختر! دیشب تا صبح بیدار بودیما! با شیطنت و تحریک‌کننده گفتم: هنوزم می خوام. لای چشم هاش رو باز کرد و گفت: این بار مادمازل چطوری می خوان؟ لبام رو با زبونم تر کردم و گفتم: خشن. با خنده گفت: پشیمون میشیا! به جای جواب، دستم رو پیش بردم و زیپشو پایین کشیدم ... 🔞💦 https://t.me/+wy0nfhvK7ow3ZGRk https://t.me/+wy0nfhvK7ow3ZGRk https://t.me/+wy0nfhvK7ow3ZGRk
Show all...
شَهْوَتِ اِجْبٰاریٖ

❌💦

#part1 نوک سینم رو مکید که ناله ای کردم. سرش رو بین گردنم اورد که بوی شامپوی خارجیش توی بینیم پیچید. موهاشو چنگ زدم. انگشتش روی بهشتم حرکت میکرد و دیوونه شده بودم، حالت تهوع ولی نمیذاشت اون جوری که می خوام ازش لب بگیرم. مست مست بودم! _جوجه چقدر خوش مزه ای، اوف. دستش رو برد توی شورتم و با انگشتش به ورودی اونجام ضربه زد که کمرمو به تخت کوبوندم. _این پرده ی کوچولوته، داغ و تنگه و منتظره که من پارش کنم... اوهومی گفتم و خندیدم، هنوز هم داشت میمالید، قهقهه زدم وقتی که نوک سینمو خورد. _میخوام ارضات کنم...آماده ای؟ ارضا...همونی که با تصور بدن لختش، موهاش و صداش هر روز به خودم تقدیمش می کردم و حالا اون بود که می خواست ارضام کنه. صدای کمربندش اومد و من براش پاهام رو مثل یک هرزه باز کردم. چشمامو باز کردم که دنیا دور سرم چرخید ولی تونستم صورتش رو ببینم...میتونستم دندوناش رو که توی لبام فرو می رفت رو‌حس کنم. _اون پرده ی کوچولوت امادست که من پارش کنم؟ نفس نفس زنون شونه هاش رو چنگ زدم و‌خندیدم. بدنش رو روم‌میکشید و منو ارضا می کرد... اره، مهرداد سلطانی، کسی که کراش تموم دخترای دانشگاس داره منو میبوسه... مک میزنه و میخواد باهام بخوابه. منی که همه بهم میگفتن امل! _آره...آره، لطفا، اذیتم نکن. منفجر شدم، انگار که از جای بلندی افتاده باشم و سرم بیشتر گیج رفت. _وقتشه فنچول...وقتشه طعم تورم بچشم و برم سراغ بعدی... واکنشم خندیدن بودن که فشاری رو روی بهشتم حس کردم و... #دختره_زیرخواب_استاددانشگاهش_شده_که_پلیساسرمیرسن❌💦💦 https://t.me/+wy0nfhvK7ow3ZGRk https://t.me/+wy0nfhvK7ow3ZGRk https://t.me/+wy0nfhvK7ow3ZGRk
Show all...
شَهْوَتِ اِجْبٰاریٖ

❌💦

Repost from N/a
پسر #هورنی که همش خودشُ به #مریضی می‌زنه تا #پزشکش چکش کنه و #دستمالیش کنه🤫🔞 https://t.me/+hX8_9oOkkxhiZTFk https://t.me/+hX8_9oOkkxhiZTFk 🌙۱ظهر پاک شه🌙
Show all...
Repost from N/a
روی #آلت بیمارش #گوشی پزشکیُ می‌ذاره و #چکش می‌کنه🩺🍆 _خب خب حالا #بیمار ما امروز چطوره؟. چه تندم #نبض می‌زنه‼️ دست می‌ذارم رو #آلتش . +دلش واسه شما #تنگ شده🥺🔥 https://t.me/+hX8_9oOkkxhiZTFk https://t.me/+hX8_9oOkkxhiZTFk 🌙۱ظهر پاک شه🌙
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.