از زبانِ او
دفترچهی خاطرات یک دیوانهی غم که گاهی هم مهربان میشود. - مرسی که از معرفی و تبادل حرفی نمیزنید - 📬صندوق پستی: @heristalkingbot
Show moreThe country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
158
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
سلام بچه ها
یه چیزی رو میخواستم بگم اینکه دیگه تمایل ندارم اینجا بنویسم
ممنونم از حضور همتون ولی متاسفانه دیگه نمیتونم بنویسم و میخوام که یه مدت تنها باشم.
این ایدی باته به عنوان اخرین کلمه اگه چیزی خواستید میتونید اینجا بگید و باهم یکم حرف بزنیم. چون دیگه باهمدیگه تعامل نخواهیم داشت لطفا اگر چیزی هست شناس و از تو بات پیام بدید.
ممنونم از همتون🌿
@heristalkingbot
ولی من هرطور که فکر میکنم اینطوری نمیشه اصلا!
فرض کن همینطور باهم تو رابطه پیش برید و یه عالم خاطره خوب بسازید و تهش مثلن سر اینکه یکی میخواد مهاجرت کنه و اونیکی پیش خونوادش بمونه ، همه چی تموم شه!خب بعد آسیب روانی که طرفین میخورن این وسط چی میشه؟
یه یکشنبه همه چی دست به دست هم میده تا من برم از خونه بیرون و یه اتفاقی بیوفته که خیلی وقت بود منتظرش بودم. یه یکشنبه هم مثل امروز همه چی دست به دست هم میده که من پامو از خونه بیرون نذارم و به استراحتم ادامه بدم.
خلاصه که هر اتفاقی سر تایمش میاد سراغمون و پشیزی به برنامه ریزیهامون ارتباط نداره.
بلاخره دلیل تمامی سگ اخلاقیای هفته پیش مشخص شد. پریود اگه حیوون بود قطعا یه سگ وحشی بود.
امروز به چندین جهت راضی کننده بود:
1.کارآموزی تموم شد و بعداز ۴۰ روز متوالی یکم تنفس!
2.تولد یول بود!
3.چون حوصله نداشتم کلاس زبان نرفتم!
4.اتاقمو بعد دوماه تمیز کردم!
5.الانم میرم به بهشت برین ، حمام!
6.خدا بخواد یه فیلمی هم این وسطا میبینم.
7.بازم بخاطر اینکه کارآموزی تموم شد!
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.