Rebirth|تولد دوباره
عشق در ما وجود دارد که جنسیتی نخواهد شناخت؛ دنیای داستانهایمان! -انجمن قلم سازان *نویسنده:آیرا
Show more583
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
معلم هورنی که موقع زنگ تفریح برای دوتا ددیاش توی کلاس ساک میزنه که.....👅🍆
تند تند زبونمو از سرش تا #تخماش کشیدم #مکی به تخمش زدم ددی کیر کلفتشو کوبوند به صورتم #کیرشو از توی دهنم در آوردم و شروع به #هندجاب زدن براش کردم😈💦
اراز چنگی به موهام زد و کیرشو یک ضرب وارد دهنم کرد و شروع به #تلمبه زدن توی حلقم کرد
_اوففف زودباش #جنده نمیخوای که دانش آموزات ببینن داریم دهن #داغتو جر میدیم🥵🔥
همینطور که داشتم براش #ساک میزدم در کلاس باز شد و.....
https://t.me/+D0ynX_IsQCthMDA8
https://t.me/+D0ynX_IsQCthMDA8
وسط عملیات لو میرن😱💔
300
Repost from N/a
❌شب قبل سکس داشته و صبح دوستاش تو باشگاه مچشو میگیرن🫣❌
#چپتر143 ‼️پارت واقعی‼️
_دیشب به کی دادی؟🤨
کمی کج شد تا خود را در شیشههای عینک دودی طاها ببیند.
_دیشب...فاک گردنم!🫢🚫
دستش را روی #سایهروشنی که از توی عینک طاها روی #گردنش میدید مالید.
_توقع چه جوابی دارین؟ بگم پشه #گزیده؟ خب خرم باشه میفهمه #سکس داشتم.
_آخه این علائم تو علائم کردن نیست؛ علائم دادنه! برای همین نگرانتیم!
https://t.me/+1rJJEDTcZipmNzg0
https://t.me/+1rJJEDTcZipmNzg0
300
بخاطر خیانت زیر دستش شکنجش میکنه و...♨️🔥🔞
#دستاش رو بستم و روی #پاهاش نشستم و پاهاش رو قفل کردم.
- فکر کردی افتادم زندان میتونی هر غلطی بکنی؟
#سیخ داغ شده رو روی #شکمش گذاشتم و فشار دادم.
جیغ خفه ایی کشید که #سیخ رو برداشتم.
کامل که شکمش رو سوزوندم #سیخ رو کنار گذاشتم.
بلند شدم و #پاهاش رو باز کردم.
دوتا انگشتم رو داخل #ک**صش کردم و #قیچی وار حرکت دادم.
شروع کردم به عقب جلو دستم.
دستم رو در آوردم و #سیخ رو برداشتم.
از طرف #تیزش کم کم واردش کردم که #جیغش بلند شد.
صورتش خیس #اشک بود و توی چشماش #التماس.
کم کم همه رو داخل #ک**صش کردم جوری که دیگه #سیخ معلوم نبود.
همه تخت از #خونش پر شده بود و این بهم لذت میداد...😈🩸
https://t.me/+m94M03hJH28yOGY0
پارت واقعی رمان❌⛓
200
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
#هاتترینرمانگیتلگرام🫣🔥
#حاویصحنههایخشن🔞
#پسریکهازطرفعشقشضربهمیخوره📵👀
قسمتي از رمان:
با ترس خودمو روی تخت عقب کشیدم و با صورت یونا که بهم نزدیک میشد و لبخند روی لبش بود نگاه کردم
سبحان نشسته بود روی صندلی و پا روی پا گذاشته بود و نگاهمون میکرد
با التناس بهش گفتم : ت..ت...تروخدا..ب..ببخشید ..د..دیگه تکرار..ن..ن..نمیشه
این کلمات و وقتی کنار هم میچیدم که گریه امونمو بریده بود
جرات نگاه کردن به بدن لخت یونا رو نداشتم😶🌫🧠
https://t.me/+MNBNwkdoTyIxZWE0
https://t.me/+MNBNwkdoTyIxZWE0
400
Repost from N/a
پسرکوچولویی که بخاطر تنبیهش اعتراض میکنه و میخواد ددیشو ببره دادگاه اما...🤭😈
#چپتر162 نبود بلف❌🔥
_خیلی بدی! معلومه که تو #میبری! هم از بالا داری نگاه میکنی هم رو #بدنت چیزی نیست که بخواد #حواستو پرت کنه! این #تقلبه ، من باید کجا #اعتراض کنم ها؟! من باید برم دادگاهِ #ددیای متقلب؟! اونجا همه مثل #خودتن بعدش باز من #مقصر میشم.🥺🫣
_من باید تورو کجا ببرم؟درهر صورت که میباختی پسرم!👨🏻🍼
صدایش بخاطر باز شدن گیرهها کمی میلرزید اما بازهم جواب علیرضا را داد.
_من؟ بیا #نگااااا نگااااا خودتم قبول داری که در هرصورت #برنده بودی! از کجا ها؟ از اونجایی که #تقلب کردی من میدونمممممم! از اولِ #اولشم میدونستم! میخواستی برندهبشی تا منو #مجبورررر کنی که هرچی گفتی بگم #چشم من میدونستممم!! تو یه #متق..آی...بب...بخشید!...آی...ببخ...آخخ!😢🥵
https://t.me/+1rJJEDTcZipmNzg0
https://t.me/+1rJJEDTcZipmNzg0
چون رو بدنش سبزه قطار کشیده معترضه اما با کاری که ددیش میکنه...🔥😱😈
400
Repost from N/a
#رمـــــانگـــی 🔞
#هــــات 🔥
#بیدیاسام💧
پسری که گیر دوتا خلافکار میوفته و چی میشه اگه اونا عاشق مظلومیت و سادگی پسر بچه بشن؟❤️🔥♉️
قسمتی از رمان:
با ترس به جنازه ای که دقیقا جلوی روم به داشت تاب میخورد نگاه کردم
باورم نمیشد تا چند دقیقه پیش داشت نفس میکشید و الان ... الان سبحان کشتش
با صدای سبحان درست توی گوشم با ترس عقب رفتم که از پشت چسبیدم بهش
دستشو حلقه کرد دور کمرم و نفسشو فوت کرد توی گوشم گفت :« به زندگی من خوش اومدی پسرم...
https://t.me/+MNBNwkdoTyIxZWE0
https://t.me/+MNBNwkdoTyIxZWE0
https://t.me/+MNBNwkdoTyIxZWE0
300
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
لباسمو در آوردم و همونطور #سگی لبه تخت نشوندمش و #سفت گرفتمش تا تکون نخوره...
گریه اش به التماس و داد و #بیداد تبدیل شد و من بی اعتنا اروم اروم شروع کردم کیر شق شدمو داخل #باسنش فرستادم...
جسه ی خیلی ریزش زیرم کاملا محو شده بود..
از تنگیش داشتم #اتیش میگرفتم.این دختر محشر بود.
با این دختر زمان طولانی نمیتونستم خودمو نگه دارم. بعد یک ربع #ارضا شدم و تمام انرژیمو توی وجودش خالی کردم.
ازش که بیرون کشیدم روی #شکم روی تخت افتاد و....
پارت رمانه ادامشو میخای بزن رو لینک برو بخون☝️
کلی پارت خیس کننده داره🔥
https://t.me/+J5HO_1FHonkwOTk8
https://t.me/+J5HO_1FHonkwOTk8
610
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
نیپلم رو توی مشت می گیره و #محکم روی تنم با شلاق چرمی می کوبه
-کثیف ازت بدم میاد بابام داره #زنم میده می خوای کونم بذاری؟!
قهقهه می زنه و #چونم رو می گیره استخونهای تنم به لرزه درمیاد
- فیلم دادنت رو میدم عروس خانم ببینم حاضره زنت بشه!
دستش روی #باسنم نشست و شلاق رو محکم به باسنم می فشاره
- چه کونی داری!
محکم #شلاق رو وارد سوراخم می کنه و با لبخندی میگه
- رو به #دوربین لبخند بزن!
https://t.me/+2oPFRA4KmwMwOGQ0
https://t.me/+2oPFRA4KmwMwOGQ0
500
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
باخجالت دستشو روی #ممنوعه های تنش گذاشته بود این کار بیشتر خواستنی ترش کرده بود.
روی پام #پشت به خودم نشوندمش و پاهاشو از هم باز کردم.انگشتمو بین ک..ص #سفیدش کشیدم.کنار گوشش زمزمه کردم:اسمت چیه؟
با صدای لرزونی گفت:هیوا
اسمشو چند بار آروم زمزمه کردم.
گوششو بین #لبام گرفتم و آروم مشغول مکیدنش شدم.انگشتم درحال زیر رو کردن سینه وباسنش بود ودخترک قلبش مثل قلب #گنجیشک میزد.
حس لذتی که بهممیداد تمام تاروپودم و میلرزوند.این دختر نه فقط #جسمم و بلکه روحمم ارض.ا میکرد.اینقدر انگشتم کص کوچولوشو به بازی گرفت که کم کم خیس شد....
انگشتمو تا یک بند داخل کون تنگش فرستادم که صدای #ناله اش مستیمو دوچندان کرد...
هات خشن ارباب برده😈
https://t.me/+J5HO_1FHonkwOTk8
https://t.me/+J5HO_1FHonkwOTk8
600
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
- وقتی انگشتم توی کونته حسابی کیرت شق می کنه نقطه تحریک پذیر شهوتت تو کونت گذاشته شده؟
عصبی به صورتش زل زدم
- اصلان خیلی بی ادب و بددهنی!
پوزخند معروفش رو بهم زد و باسنم رو فشرد
- با انگشتم شق می کنی وای به وقتی که مردونگیم توی سوراخ تنگ تلمبه بزنه!
از حرف هاش حس کردم کل تنم غرق شهوت شد و مردونگیم میخواست شلوارمو جر بده
- دوست داری واست ساک بزنم؟!
خم شد و سرشو به آلتم مالید که نالهام به هوا رفت
- اه اصلان بخورش!
لبخندی به صورتم زد و شلوار و شورتم رو پایین کشید آروم مردونگیم رو توی دهنش برد لیسی به تخم هام زد
- بخور همهاش واسه تو! اه اصلان!
توی دهنش با ولع عقب جلو کرد و یهو در اتاق باز شد اوستا بود
- بابا داری چیکار می کنی؟!
https://t.me/+2oPFRA4KmwMwOGQ0
https://t.me/+2oPFRA4KmwMwOGQ0
واسه شریک جنسیش ساک میزنه و یهویی بچه اش سر میرسه👅💦
400