cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

RedMoviez

کانال رِد موییز | RedMoviez ♦️برترین آثار ایران و جهان در کانال رِد موییز♦️ " برای اولین بار در تلگرام با دوبله فارسی و زبان اصلی و زیرنویس چسبیده" ✅ تبلیغات نداریم .

Show more
Advertising posts
1 177
Subscribers
+324 hours
+217 days
+8430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

😂😂😂
Show all...
00:34
Video unavailable
1.47 MB
00:37
Video unavailable
1.34 MB
00:45
Video unavailable
elias_filmz_۲۰۲۴۰۷۱۱_1.mp415.95 MB
Repost from Un Normal
Photo unavailable
Show all...
00:29
Video unavailable
1.50 MB
00:22
Video unavailable
1.14 MB
00:12
Video unavailable
An8S16u8ZRYpCSBYzM9N_0QmzWPQnuKvuwOy1hYKOj_IvtYyPpUXV312_XQ3BLziUG.mp41.85 MB
بخونید قشنگه من این نسخه از داستانشون نخونده بودم
Show all...
طالب آملی و افسانهٔ طالب ویرایش سرگذشت «طالب و زهره» که منتسب به طالب آملی است، روایت‌های گوناگونی دارد: طالب شاعر جوان عاشق‌پیشه، هر از گاهی با نامه‌ای، شعری، پیامی، دیداری، معشوق خود را عشق خود واقف می‌کند. در دیوان طالب آملی غزلیات پرشوری از این دوران می‌توان یافت که دو نمونه از آن تقدیم می‌شود. روایت اول دکتر فرامرزی در کتاب طالب و زهره یا طالب طالبا داستان این عاشق و معشوق را این‌گونه نقل کرده‌است: در حدود سال ۱۰۰۵ هجری پسری از اعیان طایفهٔ آمل را به مکتب می‌سپارند. او با اشتیاق فراوان علوم رایج زمانه را فرامی‌گیرد. پس از چندی در همان مکتبخانه عاشق دختری به نام زهره می‌شود که هم‌شاگردیش بود. پس از مدتی بین آن دو مراوده و دوستی برقرار می‌گردد. از آن‌جایی که با هم همسایه بودند، طالب هر روز از دیوار خانه‌اش بالا می‌رفت و زهره هم به بهانهٔ یافتن چیزی کنار پنجره می‌آمد و این دو با هم ارتباط برقرار می‌کردند. از طرفی در مکتب‌خانه هم وقتی درنبود «ملا قربان» جانشین او «مشهدی علی مردان» ادارهٔ مکتب را به عهده می‌گرفت، طالب و زهره از فرصت استفاده نموده در کنار هم می‌نشستند و به این احساس عاشقانه ادامه می‌دادند. در این دلبستگی‌ها و مراودات بود که طالب گردن‌بند موروثی مادرش را به یادگار به زهره می‌دهد.[۲۸] طولی نکشید که ماجرای عشق آن‌ها برملا شد و زهرهٔ عاقل به طالب هشدار می‌دهد که تا دیر نشده به خواستگاریاش بیاید؛ چرا که برای او خواستگار دیگری به نام «قادر» پیدا شده‌است، در این بین نامادری طالب بهانه می‌آورد و می‌خواهد خواهرزاده‌اش را به طالب بدهد. این نامادری به بهانه‌ای او را به گالشی می‌فرستد، بالآخره بعد از کشمکش زیاد طالب به خواستگاری زهره می‌رود اما قادر راه را بر او می‌بندد. برادر زهره هم با تبرزین طالب را مجروح می‌کند. زهره که بعداً متوجه می‌شود، سخت ناراحت شده و به شکل درویشی درمی‌آید و از حال طالب خبر می‌گیرد، بالآخره درمی‌یابد طالب از مرگ نجات یافت.[۲۹] از طرف دیگر، نامادری زهره هم که مرتب از خواستگار زهره یعنی قادر پول و هدایا می‌گیرد، برای دور کردن طالب از زهره در ماهی آزادی که طالب برای زهره صید کرد و هدیه آورده بود، داروی بیهوشی ریخته، به دست زهره می‌دهد. زهره که از این ماجرا بی‌خبر است این غذا را به طالب می‌دهد و او هم با خوردن آن بی‌هوش شده و برای مدتی عقلش را از دست می‌دهد. طالب که فکر می‌کرد زهره دانسته دست به چنین کاری زده، او را به بی‌وفایی و خیانت متهم کرده، با ناراحتی از آمل گریخته، به کاشان می‌رود اما زهرهٔ بی‌قرار هرچه مویه می‌کند و می‌گردد او را نمی‌یابد و وقتی می‌فهمد طالب به شهری دوردست رفته‌است با گردنبندی که از او به یادگار گرفته‌است خود را خفه می‌کند تا بمیرد که در این کار موفق نمی‌شود. زهره پس از نجات از مرگ ازدواج می‌کند.[۳۰] طالب که به هند رفته و در آن‌جا به افتخار رسیده در سال ۱۰۳۶ درمی‌گذرد. وقتی خبر مرگ او به زهره می‌رسد، از داغ و فراق و مرگ طالب آشفته شده، کنار رودخانه‌ای می‌رود و از ماهی سراغ طالب را می‌گیرد؛ چرا که قبلاً چند بار طالب و زهره به آن‌جا رفته بودند. زهره که در عالم خیال و رؤیا و به یاد دوران گذشته با ماهیان صحبت می‌کند، دیگر به خانه برنمی‌گردد و برای همیشه ناپدید می‌شود. (گودرزی، ۱۳۷۶: ۲۴–۲۱)[۳۱]
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.