مستقل از مکان
اگر دولت است میگذرد و اگر محنت است میگذرد https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-109831-Q9GLHSR
Show more255
Subscribers
-124 hours
+87 days
+3230 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from غزل
نمیدانم چطوری میشود کسی را دیگر دوست نداشت. نمیدانم چون که روزهای بعد از اینکه دیگر دوستت نداشتم را یادم نیست.
جزئیات همیشه مهم هستند. این را جیجی گفته بود. بعدازظهر یک روز عادی وسط هفته بود و من به تازگی کتابم را تمام کرده بودم. عالین گفته بود شده یک کتابی آنقدر درگیرت کرده باشد که وسط خواندنش یکهو کتاب را ببندی و به نویسندهاش فحش بدهی؟ پرسیدم این چیزی شبیه ایستاده کف زدن بعد از نواختن یک قطعه برای نوازنده است؟ گفت فکر کن آن قطعه آنقدر زیبا باشد که نتوانی به شنیدنش ادامه بدهی. تا به حال چنین حسی داشتی؟
به او گفتم چنین حسی داشتم. گفتم روزهای بعد از اینکه که دیگر دوستت نداشتم را یادم نیست. انگار آن زن را دیگر به یاد نمیآورم. بدون تو من چه جور زنی بودم؟ چه لباسی میپوشیدم؟ چه رژ لبی میزدم؟ کجاها میرفتم؟ جیجی گفته بود جزئیات همیشه مهم هستند.
«دیاری داشتن یعنی تنها نبودن. یعنی دانستن اینکه در آدمها، در گیاهان، در خاک چیزی از تو هست که حتی وقتی آنجا نیستی چشم به راه تو میماند. اما آسان نیست که در آنجا بیدغدغه باشی.»
Repost from مستقل از مکان
خیلی دیره؟ از این غروبای طولانی بارونی نیواورلند خوشت نمیآد؟ غروبایی که توش یه ساعت، یه ساعت نمیگذره. همیشه یه کم ابدیت میمونه تو دستت و خب کیه که بدونه باهاش چی کار میشه کرد؟
اتوبوسی به نام هوس
تنسی ویلیامز
Repost from مستقل از مکان
دورترین تندری که شنیدم
نزدیکتر از آسمان بود
و همچنان در غرش است، هر چند ظهرهای داغ گلولههایشان را بر سرم میبارند- آذرخشی که پیش از آن آمد هیچکس را جز خودم نسوخت–
من اما آن صاعقه را
به سراسر عمرم نخواهم فروخت.
امیلی دیکنسون
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.