cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

عشق دیرینه من💕

《بسم الله رحمان رحیم》 لینک گروه:https://t.me/joinchat083

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
395
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

00:03
Video unavailable
- سینه‌ات خیلی گنده اس از چی استفاده کردی بلا گرفته؟ توی جواب دخترها می خندم - هیچی! یکیشون جلو میاد و لمس می کنه - نهال خانم جون میده واسه کردن اندامش عالیهه نچرال! میخان دست مالیم کنن که صدای سیاوش می داد - به مال و منالم دست بزنید میدم پاره تون کنن برید عقب! همه ازم دور میشن که روی تنم خیمه میزنه و میگه - بذار روش گنده شدن تنت رو بهشون نشون بدم!🔥 https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
love-cuddle.mp40.73 KB
Repost from N/a
_توله شکمتو من کاشتم با شیره وجودم خجالت زده به سیاوش نگاه کردم و گفتم: _سیاوش خوشت میاد منو سرخ و سفید کنی سیاوش تک خنده‌ایی کرد و گفت: _اخه خانومم قربونت برم چیکار کنم ستارم این توله سگ و انداختم تو دامنت از تنت محروم شدم خنده‌ی نازی کردم و گفتم: _دیگه تقصیر خودته آقا سیاوش چقدر بهت گفتم از #جلو گیری استفاده کن سیاوش خمار بهم نگاه کرد و گفت: _چیکار کنم سفید برفی دلم میخواست خودم حست کنم نه با جلوگیری هینی کشیدم و سرخ شدم و سرم انداختم پایین و گفتم: _سیاوشم نکن دیگه حالا که #توله رو کاشتی کاریش نمیشه کرد سیاوش به طرفم آمد و خوابوندم روی تخت و با لحن کشداری گفت: _فداتشم این مزاحم رابطه های شبانه من و تو شده الان کمرم کجا خالی کنم؟! خنده‌ایی کردم و گفتم: _خالی کردی که توله کاشتی تو شکم من سیاوش خمار گوشم میکید و گفت: _فردا از دکترت میپرسم که رابطه برات مشکلی نیست یا نه خواستم حرفی بزنم که دستش به طرف لباسم رفت و گفت: _دردت گرفت بالشت و گاز بگیر https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
_زن من باید واژنش تنگ باشه گشاد نمیخوام خجالت زده به سیاوش نگاه کردم و گفتم: _وایی توروخدا آقا سیاوش اینجوری حرف نزنید من خجالت میکشم سیاوش خمار نگاهم کرد و گفت: _جون توله سگ خجالت میکشی واسه چی؟ برای اینکه دارم میگم واژن تنگ دوست دارم؟ خجالت زده سری تکون دادم و که سیاوش با یه حرکت پرید روی تخت و خیمه زد روی بدنم و گفت: _جونمم پس واژنت تنگه؟ و البته صورتی که طعم توت فرنگی میده؟🥹🍓 میخواستم از خجالت غش کنم که سیاوش دستش و گذاشت روی شلوارم و بین پام و بهم فشار داد و گفت: _میخوام این کوچولو لاپات و تستش کنم ببینم تنگه یا نه🍑🔞 تا خواستم حرفی بزنم با بوسه‌ایی که سیاوش روی لب هام زد خفه شدم و شروع کردم زیرش آه و ناله کردن♨️🔥 https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
6554.gif.mp40.48 KB
Repost from N/a
محکم لپ چوچولوم رو کشید و لپ‌رای باسنم رو انگشت کرد - می تونی تحملش کنی؟🫢🍌💦 با ناز خندیدم و به بدن عضلانیش چسبیدم - اوممم مگه ده سانت نیست؟! درش بیار🔥 پوزخندی زد و پاهام رو دور کمرش حلقه کرد کلفتیش رو حس کردم و خیس شدم - قول بده بتونی تحملش کنی چون نمیتونم بذارم بری! 🍑🍆 جیغ زدم لعنتی سی سانت می شد - وایی اینکه خیلی کلفته بهم دورغ گفتی من نیستم! 💦🔞 قهقهه زنون تنش رو با ابم خیس کرد و خودش داخلم کرد😈 - اییی... درش بیار نانازمممم🔞 تنش رو بهم کوبید و خون روی تخت و تنش رون شد🩸 پسره دیوث دختره رو می کشه خونه خالی و بکارتش رو میگیره و میفهمه دختره قاتل داداششه❌♨️📛 https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
00:03
Video unavailable
_زن من باید واژنش تنگ باشه گشاد نمیخوام خجالت زده به سیاوش نگاه کردم و گفتم: _وایی توروخدا آقا سیاوش اینجوری حرف نزنید من خجالت میکشم سیاوش خمار نگاهم کرد و گفت: _جون توله سگ خجالت میکشی واسه چی؟ برای اینکه دارم میگم واژن تنگ دوست دارم؟ خجالت زده سری تکون دادم و که سیاوش با یه حرکت پرید روی تخت و خیمه زد روی بدنم و گفت: _جونمم پس واژنت تنگه؟ و البته صورتی که طعم توت فرنگی میده؟🥹🍓 میخواستم از خجالت غش کنم که سیاوش دستش و گذاشت روی شلوارم و بین پام و بهم فشار داد و گفت: _میخوام این کوچولو لاپات و تستش کنم ببینم تنگه یا نه🍑🔞 تا خواستم حرفی بزنم با بوسه‌ایی که سیاوش روی لب هام زد خفه شدم و شروع کردم زیرش آه و ناله کردن♨️🔥 https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
6554.gif.mp40.48 KB
Repost from N/a
- ماما بهم گفته تا سه ماه بعد بارداری نباید سکس کنم اون وقت تو...🔞💦 نیشخندی زد و بچه‌اش داشت گریه می کرد - روز بعد مرخص شدنم زوری باهام خوابیدی واست متاسفم! بچه رو توی بغلم گداشت و سیگاری آتیش زد - شیرش بده کمتر زر بزن باهات کار دارم! با گریه و نفرین بچه رو شیر دادم و زیر دلم تیر می کشید با هر مکش اخ گفتم - جمع کن خودتو زنیکه خراب هی فقط اخ و اوف می کنه! سمت پایین تخت هلم داد و آروم لخت شد - باید ارضام کنی وگرنه قسم میخورم جلو و عقبتو یکی کنم! چشمام سیاهی رفت و یکی پشت در گفت - اقاا یه بسته اومده قاتل برادرتون معلوم شده خانم بی گناهن... مبهوت بهم خیره شد و بچه گریه‌اش گرفت و نگاهش روی خون ثابت شد و یهو نعره زد🔥‼️ https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
Repost from N/a
انگشتشو نوازشوار روی صورت کبودم کشید و خیره به چشمای ترسیده‌ام گفت: _تازه اولشه هرزه کوچولو وقتی داشتی با این و اون لاس میزدی باید فکر اینجاشم میکردی که سیاوش بالاخره پیدات میکنه با بغضی که راه گلومو بسته بود و نمیزاشت درست حرف بزنم گفتم: _بی انصاف به چه زبونی بگم نه تو رو میشناسم نه برادرتو گلومو توی دست بزرگش گرفت و داد زد: _از دروغ متنفرم آشغال با گریه داد زدم _دروغ نمیگم بخدا نمیشناسمت بزار برم https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk سیاوش مجدبه دنبال عامل خودکشی برادرش میگرده و به دختری میرسه که همه چیز بر علیه اونه در صورتیکه.... https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk _
Show all...
#آواز_قو #سیاوش‌مجد که به دنبال عامل خودکشی برادرش میگرده به #دختری میرسه که همه چیز بر علیه اونه #امـــــا... 😱دختره رو میدزده تا انتقام مرگ برادرشو بگیره.... 🔞 ♥روایتی زیبا از عشقی زیبا بعداز انتقامی تاریک😍 ❌ دارای محدودیت سنی❌ https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
Repost from N/a
#با_ترس_و_استرس قدمی به عقب رفتم، اتاق نیمه تاریک بود و نمیتونستم صورتشو ببینم https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk _تو کی هستی. بامن چکار داری دستمو روی یقه باز تاپم گذاشتم و با بغض زمزمه کردم _چرا منو آوردی اینجا، توکی هستی، بزار برم من حتی خانواده ثروتمندیم ندارم که بخوای ازشون پول بگیری در سکوت جلو اومد، هر قدمی که جلو میومد من قدمی عقب میرفتم _توی هرزه کثیف باعث مرگ برادرم شدی گریه و ترس اجازه نمیداد درست حرف بزنم _بخدا اشتباه گرفتی من حتی ازارمم به مورچه نمیرسه که بخوام باعث مرگ کسی بشم قهقهه ترسناکی زد و زمزمه کرد _واسه کثافت بودنت بهانه های الکی نیار با پرت کردن چند کاغذ توی صورتم چشمامو بستم با باز کردن چشمام از چیزی که میدیدم دهنم باز مونده بود عکسایی که من نیمه برهنه توی بغل مردای مختلف بودم اما من که... https://t.me/+s8y4shhoh_QzYWNk
Show all...
Repost from N/a
با ترس به راهم ادامه دادم.. حیاط تاریکی که پر بود از درخت .. نفس نفس زنان از اون جای حال به هم زن دور میشدم.. چرا من باید اینجا باشم چرا پام به این قبرستون باز شد.. به پشت سرم نگاه کردم کسی نبود خوشحال بودم از اینکه دنبالم نیست.. برگشتم به روبه رو نگاه کنم که محکم خوردم به یکی بوی عطر سرد و تلخش خیلی برام آشنا بود.. سرمو گرفتم بالا که سپهرو دیدم.. با فکر فرشته نجات لبم از شدت ذوق کش اومد.. از ترس و هیجان اشک‌تو چشمام حلقه زد.. -سپهر توروخدا کمکم کن .. اونا اونا دنبالمن.. بدون هیچ حسی بهش خیره شده بود.. دستمو جلوش تکون دادم.. -سپهر.. با یه حرکت گلومو گرفت و محکم کوبید به تنه درخت.. از شدت درد ناله زیر لب کردم.. اشک پشت سر هم دیگه جاری میشدن.. -سپهر...چ..چت شده.. پوکر فیس خیرم شده بود.. فشار دستشو روی گلوم بیشتر کرد.. اون یکی دستشو اورد بالا که چشمم خورد به انگشتر توی دستش.. قلبم ریخت به کسی پناه آوردم که باید ازش فرار میکردم.. گردنمو ول کرد و شروع کرد به خندیدن بلند و ترسناک.. صدای خشنش پیچید .. *اشتباه کردی .. انگشترشو آورد بالا.. *من اومدم تا نابودتون کنم .. دوباره شروع کرد به خندیدن .. یعنی کسی که این همه مدت باهام مهربون بود الان شده شیطان.. *کاری میکنم برای مرگ به دستو پام بیافتی .. https://t.me/+r3xOqzGbyx43YzNk اگه دنبال یه رمان خشن , مافیایی ، جذاب میگردی زود جویین شو..😱🏃‍♀🏃 رمان دوم نویسنده نفسمو ازم نگیره..😳 همه دنبال این رمان و نویسندن.. زیر 18 سال نیاد..🔞 نویسنده مسئولیتی در قبال معتاد شدن نمی‌پذیرد❌https://t.me/+r3xOqzGbyx43YzNk
Show all...
کانال رسمی رمان نفَِسمَِوَِ‌اِزمَِ‌نَِگَِیَِر/شَِیِاُرٰٖقِرمٍُزْ

﷽ شروع رمان #شیارقرمز (انلاین)💫 رمان #گودال:پی دی اف #نفسموازم‌نگیر:پی دی اف روند پارت گذاری✨ یک شب درمیان دو پارت✨ پی دی اف رمان ها:

https://t.me/GODAI_83

کپی از رمان پیگرد قانونی دارد.. چنل اصلی نویسنده: mobina83_o

Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.