cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

آن‌چه که ساده از دست میرود

برای آشنایان زبان https://telegram.me/BChatBot?start=sc-144982-O4YCK5v

Show more
Advertising posts
236
Subscribers
+124 hours
+17 days
-230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from Vannie
نیاز به یه چیزی دارم روح‌مو خنک کنه.
Show all...
هشتاد و دو روز سخت رو با یه بغض سگی به پایان رسوندم.
Show all...
یکم دیگه که بگذره و پیام جواب نده، اینا زنگ در رو میزنن میگن بپوش بپر پایین بریم رای بدیم.
Show all...
«دانشگاه بدون دانشجو به چه ماند؟!»
Show all...
دلم میخواد این بچه رو بخورم. بهم میگه:«میخوای نازت کنم خوشت بیاد؟ میخوای بغلت کنم بخوابی؟»
Show all...
Repost from عین الدوله
من تا اینجا مناظره با این حرف پزشکیان که گفت اگر جلیلی نتونست به حرفش عمل کنه اعدامش کنید موافقم.
Show all...
نمی‌دونم دارم با زندگیم چیکار می‌کنم!
Show all...
من همیشه با سه واژه زندگی كرده ام  راه ها رفته ام  بازی ها كرده ام  درخت  پرنده ‌آسمان من همیشه در آرزوی واژه های دیگر بودم  به مادرم می گفتم از بازار واژه بخرید مگر سبدتان جا ندارد  می گفت  با همین سه واژه زندگی كن  با هم صحبت كنید  با هم فال بگیرید  كمداشتن واژه فقر نیست من می دانستم كه فقر مدادرنگی نداشتن  بیشتر از فقر كم واژگی ست وقتی با درخت بودم پرنده می گفت  درخت را باید با رنگ سبز نوشت  تا من آرزوی پرواز كنم  من درخت را فقط با مداد زرد می توانستم بنویسم  تنها مدادی كه داشتم و پرنده در زردی واژه ی درخت را پاییزی می دید و قهر می كرد صبح امروز به مادرم گفتم  برای احمدرضا مداد رنگی بخرید مادرم خندید :  درد شما را واژه دوا میكند
احمد رضا احمدی
Show all...
4
من همیشه با سه واژه زندگی كرده ام  راه ها رفته ام  بازی ها كرده ام  درخت  پرنده ‌آسمان من همیشه در آرزوی واژه های دیگر بودم  به مادرم می گفتم از بازار واژه بخرید مگر سبدتان جا ندارد  می گفت  با همین سه واژه زندگی كن  با هم صحبت كنید  با هم فال بگیرید  كمداشتن واژه فقر نیست من می دانستم كه فقر مدادرنگی نداشتن  بیشتر از فقر كم واژگی ست وقتی با درخت بودم پرنده می گفت  درخت را باید با رنگ سبز نوشت  تا من آرزوی پرواز كنم  من درخت را فقط با مداد زرد می توانستم بنویسم  تنها مدادی كه داشتم و پرنده در زردی واژه ی درخت را پاییزی می دید و قهر می كرد صبح امروز به مادرم گفتم  برای احمدرضا مداد رنگی بخرید مادرم خندید :  درد شما را واژه دوا میكند. من همیشه با سه واژه زندگی كرده ام راه ها رفته ام بازی ها كرده ام درخت پرنده ‌آسمان من همیشه در آرزوی واژه های دیگر بودم به مادرم می گفتم از بازار واژه بخرید مگر سبدتان جا ندارد می گفت با همین سه واژه زندگی كن با هم صحبت كنید با هم فال بگیرید كمداشتن واژه فقر نیست من می دانستم كه فقر مدادرنگی نداشتن بیشتر از فقر كم واژگی ست وقتی با درخت بودم پرنده می گفت درخت را باید با رنگ سبز نوشت تا من آرزوی پرواز كنم من درخت را فقط با مداد زرد می توانستم بنویسم تنها مدادی كه داشتم و پرنده در زردی واژه ی درخت را پاییزی می دید و قهر می كرد صبح امروز به مادرم گفتم برای احمدرضا مداد رنگی بخرید مادرم خندید : درد شما را واژه دوا میكند
احمد رضا احمدی
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.