𝘚𝘪𝘯𝘨𝘶𝘭𝘢𝘳𝘪𝘵𝘺
در جستجوی خویش Playlist Daily : @calffee Movies Daily : @FAINALYSISS https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-47435-faLbY8g
Show more2 156
Subscribers
-324 hours
-357 days
+2130 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 در تکتک جملات خانوم سابو عشق، ایمان، زندگی و انسان جاری هست و با خوندنشون حس زنده بودن
و نفس کشیدن به آدم میدن دوست دارم ساعتها بشینم و پای حرفهاش بشینم چطور بگم خیلی دوست داشتنی هستن. | 242 | 2 | Loading... |
02 همانجا ایستادم و پشتسرش ماتم برد و به این فکر کردم که چرا او، با وجود اینکه اینقدر با هم فرق داریم، هنوز هر لحظه پیشم است. اصلا نمیفهمیدم از چه چیزم خوشش میآید. قبلا اشاره کردم که آن موقع هنوز کموبیش جوان بودم و درست و حسابی به این فکر نکرده بودم که دلباختگی میان آدمها چقدر غیر عقلانی، چقدر پیشبینی ناپذیر و روندش چقدر محتوم و مهلک است.
در- ماگدا سابو | 243 | 3 | Loading... |
03 البته آدم بهاین راحتی نمیمیرد، ولیاین طور بگویم، چیزی شبیه مُردن بود. بعدش اتفاقاتی که از سر میگذرانی از تو چنان آدم زیرکی میسازد که آرزو میکنیای کاش دوباره بتوانی خنگ باشی، خنگِ به تمام معنا.
در- ماگدا سابو | 250 | 2 | Loading... |
04 او تنها بود. کی تنها نیست؟ میخواهم بدانم. و این شامل حال آنهایی هم میشود که کسی را دارند اما متوجه تنهاییشان نیستند.
در- ماگدا سابو | 254 | 3 | Loading... |
05 کارگردان موردعلاقهت رو پیدا میکنی و یک تکه از پازل کامل میشه، نویسنده مورد علاقهت رو پیدا میکنی و یک تکه از پازل کامل میشه، موسیقیدان مورد علاقهت رو پیدا میکنی و یک تکه از پازل کامل میشه، در نهایت همه اون سکانسها، اون جملات و تفکرات، اون قطعه و اوجها همه و همه تو بودن، تو بودن و تو با مرور زمان در درون هر آدم بخشهایی از خودت رو پیدا کردی و شناختی. | 345 | 10 | Loading... |
06 F | 319 | 2 | Loading... |
07 F | 318 | 1 | Loading... |
08 F | 319 | 1 | Loading... |
09 حال و روز عجیبی دارم که وصفی برایش نمیابم.
حال این سوی کُره تیره و تار است و من دوباره
بیش از پیش نمیدانم که این حس غریبانه چیست!
دیلن میخواند : تق تق میکوبم به در بهشت؛ حالی شبیه به این! حال به در بهشت رسیدهام اما دری باز نیست و فرشتهای به استقبال نیامده، تنها و حیران با امیدی گمنام بر در بهشت میکوبم. اینجا بسیار تاریک است برای دیدن اما همچنان به کوبیدن به در ادامه میدهم شاید کسی از راه رسید. شابد کسی من را یادش مانده باشد. | 509 | 3 | Loading... |
10 F | 498 | 7 | Loading... |
11 دلم خیلی برای چهارشنبههای اَفعیتهران تنگ میشه. | 629 | 6 | Loading... |
12 - اَفعیتهران | 620 | 7 | Loading... |
13 Media files | 636 | 5 | Loading... |
14 Media files | 592 | 7 | Loading... |
15 از تو خاطراتی مونده که هرروز زندگیشون میکنم یک وهم یک خیال، اما تو، این کالبدی که از تو وجود داره دیگه تو نیستی، تو دیگه خودت نیستی و من اون غریبهٔ رو نمیشناسم، از تو خیالی مونده که هر روز داره تیره و تار میشه ولی میدونم که اونی که توی خاطرم بوده روزی نیمی از من بوده. | 159 | 1 | Loading... |
16 But I see her in the back of my mind all the time... | 779 | 5 | Loading... |
17 به موقش، به موقش همه چیز اتفاق میافته. | 879 | 11 | Loading... |
18 وقتی این کار رو انجام میدم حس میکنم آدم خوبی ام و این حس هیچوقت دروغ نمیگه. | 829 | 2 | Loading... |
19 دنیای عجیبیه و من میترسم، میترسم اتفاقهایی که باید بیوفتن، موقع افتادن بشکنن. | 874 | 13 | Loading... |
20 این عکس قرار بود هفت صبح گذاشته بشه انقدر از صبح تا شب دارم بدو بدو میکنم که حتی وقت نکردم یه عکس بذارم. | 808 | 1 | Loading... |
21 این قسمت: اوتمیل و مربای توتفرنگی | 800 | 4 | Loading... |
22 و چگونه در این دنیا دوام میآوردی اگر دنیای خودت را نمیساختی! | 694 | 12 | Loading... |
23 چقدر جوون بودن گنگ و پیچیدس | 960 | 8 | Loading... |
24 F | 838 | 14 | Loading... |
25 تولدها هرسال سردتر از سال پیش میشن، خالیتر و تنها تر، هرسال تنهاتر خیابونها رو با پاهات متر میکنی و خودت رو با کتاب و فیلم سرگرم میکنی.امروزم نشستی و یه تیکه کیک شکلاتی خودت رو مهمون کردی و چایی رو که سر میکشیدی بغض آسمون هم ترکید. همزمان نور نارنجی تو اتاق تابید و تو بازهم فکر کردی هنوز خیلی چیزا هست که باید دید و شنید؛ به آهنگها فکر میکنی، به آشناییت با آدمها، بهاینکه چقدر خوب تنهایی رو پاهات ایستادی و دیگه نترسیدی، دیگه تنهایی بیرون رفتن، با آدمها حرف زدن، خودت بودن تو رو نمیترسوند.تو هنوز همون بچه کوچولویی که تنهایی سر خودت رو گرم میکنی و با دنیای خودت حالت رو خوبمیکنی. چیز زیادی تغییر نکرده فقط تو یادگرفتی که خودتی و خودت بچه، امشب رو خوب بخواب شاید زندگی برای فرداخوابهای خوبی دیده باشه. | 853 | 22 | Loading... |
26 این آدمایی که منتظرن بقیه متقاعدشون کنن آخرش تو همون حال میمیرن. | 821 | 3 | Loading... |
27 نذار اتفاقات منفی روت تأثیر بذارن، یه نفس عمیق بکش، یه دوش بگیر و بعد خودتو از پنجره پرت کن
پایین. | 824 | 11 | Loading... |
28 F | 844 | 12 | Loading... |
29 زندگی مثل فیلمها نیست زندگی خیلی سختتره. | 823 | 10 | Loading... |
30 هزارویک حرف که درآخر ترجیح میدی نگی، نگی چون دیگه کار از گفتن گذشته. | 246 | 2 | Loading... |
31 Alfredo: Living here day by day, you think it's the center of the world. You believe nothing will ever change. Then you leave: a year, two years. When you come back, everything's changed. The thread's broken. What you came to find isn't there. What was yours is gone. You have to go away for a long time... many years... before you can come back and find your people. The land where you were born. But now, no. It's not possible. Right now you're blinder than I am. | 802 | 4 | Loading... |
32 Salvatore 'Toto': After all these years, I thought I was stronger, that I'd forgotten a lot of things. But, in fact, I find I'm right back where I was, as if I'd never been away. | 737 | 7 | Loading... |
33 Media files | 685 | 2 | Loading... |
34 Media files | 647 | 0 | Loading... |
35 دیشب جلد اول جنگ و صلح رو تموم کردم و جوری بودم که انگار دنیارو فتح کردم تقریبا از بهمن ماه بود که دیگه کلا تو حس و حال کتاب خوندن مخصوصا کتاب درست و حسابی خوندن نبودم همش دو سه تا کتاب دویست صفحهای اینم حس عجیبیه ها که مثلا چیزهایی که باهاشون به زندگی متصل میشی و مثل ریسمان زندگی بودن برات یک دفعه دیگه حالتو خوب نمیکنن، دیگه حوصلهشون رو نداری، انگار داوطلبانه تصمیم میگیری یه چند مدتی با شور زندگی خداحافظی کنی، بدون اینکه دنبال چیستی و معنا باشی ادامه بدی، چیزی که توی بیست و دومین سال زندگی فهمیدم این بود که اصلا لازمه یه وقتایی معنا رو بیخیال شی دیگه دنبال شور و شوق نباشی اجازه بدی یه مدت مفید واقع نشی، چمیدونم شاید جواب معکوس داد و ماهم قدر حال خوب رو دونستیم! | 539 | 5 | Loading... |
36 به زندگی ادامه دادنم چیز جالبیه مثلا وقتی که حال و حوصله خودتم نداری و نمیدونی چرا اصلا از رخت خواب پاشدی و حالا باید سروصدای حماقت
چند نفرم تحمل کنی یهو خودتو پای گاز درحال درست کردن اوتمیل میبینی. | 658 | 4 | Loading... |
37 Media files | 627 | 1 | Loading... |
38 خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل | 782 | 9 | Loading... |
در تکتک جملات خانوم سابو عشق، ایمان، زندگی و انسان جاری هست و با خوندنشون حس زنده بودن
و نفس کشیدن به آدم میدن دوست دارم ساعتها بشینم و پای حرفهاش بشینم چطور بگم خیلی دوست داشتنی هستن.
همانجا ایستادم و پشتسرش ماتم برد و به این فکر کردم که چرا او، با وجود اینکه اینقدر با هم فرق داریم، هنوز هر لحظه پیشم است. اصلا نمیفهمیدم از چه چیزم خوشش میآید. قبلا اشاره کردم که آن موقع هنوز کموبیش جوان بودم و درست و حسابی به این فکر نکرده بودم که دلباختگی میان آدمها چقدر غیر عقلانی، چقدر پیشبینی ناپذیر و روندش چقدر محتوم و مهلک است.
در- ماگدا سابو
البته آدم بهاین راحتی نمیمیرد، ولیاین طور بگویم، چیزی شبیه مُردن بود. بعدش اتفاقاتی که از سر میگذرانی از تو چنان آدم زیرکی میسازد که آرزو میکنیای کاش دوباره بتوانی خنگ باشی، خنگِ به تمام معنا.
در- ماگدا سابو
او تنها بود. کی تنها نیست؟ میخواهم بدانم. و این شامل حال آنهایی هم میشود که کسی را دارند اما متوجه تنهاییشان نیستند.
در- ماگدا سابو
کارگردان موردعلاقهت رو پیدا میکنی و یک تکه از پازل کامل میشه، نویسنده مورد علاقهت رو پیدا میکنی و یک تکه از پازل کامل میشه، موسیقیدان مورد علاقهت رو پیدا میکنی و یک تکه از پازل کامل میشه، در نهایت همه اون سکانسها، اون جملات و تفکرات، اون قطعه و اوجها همه و همه تو بودن، تو بودن و تو با مرور زمان در درون هر آدم بخشهایی از خودت رو پیدا کردی و شناختی.
حال و روز عجیبی دارم که وصفی برایش نمیابم.
حال این سوی کُره تیره و تار است و من دوباره
بیش از پیش نمیدانم که این حس غریبانه چیست!
دیلن میخواند : تق تق میکوبم به در بهشت؛ حالی شبیه به این! حال به در بهشت رسیدهام اما دری باز نیست و فرشتهای به استقبال نیامده، تنها و حیران با امیدی گمنام بر در بهشت میکوبم. اینجا بسیار تاریک است برای دیدن اما همچنان به کوبیدن به در ادامه میدهم شاید کسی از راه رسید. شابد کسی من را یادش مانده باشد.