cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

دلـبر قـرتــی

لطفا یجوری منو ببوس که طعم لبات همیشه رو لبام بمونه.🥂💋 #بنرها_پارت_واقعی_رمان🔞 به قلم: #لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین )

Show more
Advertising posts
27 900
Subscribers
-10224 hours
-5837 days
-1 06230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

شروع رمان 🔺 خوش اومدید 😊
Show all...
معشوقه‌ی خراب🔞💦 ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از لای پاشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦 https://t.me/+A_QHYRYPS1wyM2Q5 https://t.me/+A_QHYRYPS1wyM2Q5
Show all...
دختر و پسر هورنی که کلینیک لیزر میزنن و #لاپای مشتری هارو یکی یکی جر میدن....🔥😈 مشاهده رمان س‌.کسی🔞
Show all...
چنل vip از اینجا 550 پارت جلوتریم. دو برابر اینجا پارتگذاری داریم. چنل vip تبلیغات آزار دهنده نداره.❗️ پارتای س.کسی و روابط جن.سی بین غلام و محیا رو در VIP بدون سانسور بخونید 🔞🔥🍑 پارتای س‌ک‌س‌ی و تنبیهی 🍑 رمان به هیچ وجه اینجا گذاشته نمیشه و مختص به vip هستش 👅 برای دریافت vip مبلغ 50.000 تومان رو به شماره کارت زیر واریز⬇️ 5892101326257835 جمالی بانک سپه و‌ رسید رو برای ادمین بفرستید⬇️ @Rava_novel_admin ⬅️
Show all...
Repost from N/a
- آخ دون مامانی باتتُنک کوک فننگی!!!!! ( آخ جون مامانی بادکنک توت فرنگی) خودمو سریع می‌رسونم پیش یوحنا که با مصیبت اصلی روبرو میشم. یک عالمه کاندوم! یوحنا کنار مادرشوهرم نشسته و بسته‌ی پست جلوشه داره دونه دونه‌ی کاندوما رو بهش معرفی می‌کنه. - مامان حاجی، این کوک فننگیه، این نوتلاییه… بادش که می‌تُنی خوشبووووو میشه. با خجالت تند و تند می‌رم جلوش می‌شینم همه رو می‌ریزم توی باکس. مامان حاجی نچ نچ می‌کنه: - جوونای قدیم یکم حیا داشتن! الانیا حیا رو قی کردن یه آبم روش. خجالت هم نمی‌کشن بی حیایی‌هاشون رو جلوی دست بچه می‌ذارن. زیر لب میگه و منم جلوش سرخ و سفید میشم و توی دلم به حاج وهاب فحش میدم. آخه مرد حسابی این همه بسته کاندوم برای چی سفارش دادی بیارن! حداقل قبلش خبر میدادی حواسم باشه! با خودش فکر نمیکنه توی این آشفته بازار که هرکی میرسه بسته پستیو باز می‌کنه آبرومون میره؟ - مامان دوووون عسل داله! یعنی خولدنیه؟ بخولمش مزه‌ی عسل میده؟ - نه پسرم پاشو برو ماشین سبزه‌ات رو بیار مامان حاجی ببینه. یادت رفت بهش نشون بدیا. یوحنا با غر غر بسته‌ی کاندوم رو می‌کشه و میگه: - نمی‌خوام! عسل دوس دالم. هوشمزه‌اس! در خونه باز میشه و همین لحظه حاج وهاب با صدای بلند سلام میده . یوحنا بسته‌ی کاندومو رها می‌کنه و سریع میره توی بغلش باباش. مامانش همینطور با غیظ زیر لب غر می‌زنه و منم به سرعت جعبه‌هارو برمیدارم و می‌برم می‌چپونم توی اتاق. - خانم خونه کجا در میری؟ خوشگل خوردنی من کجایی؟ لبم رو گاز می‌گیرم و از شرم سرخ میشم. همین که از در میان بیرون چشماش برق می‌زنه و یوحنا رو می‌ذاره زمین. منو می‌کشه توی بغلش و لباشو می‌ذاره روی لبام. عرق شرم از رو کمرم سر می‌خوره میره پایین! خودمو می‌کشم عقب: - حاجی زشته! توروخدا نکن جلوی مامانت. باسنمو فشار میده و میگه: - گناه نکردم که زنمی جرمه؟ - حاجی!!!! به اعتراضم توجه نمی‌کنه و در گوشم میگه: - مال خودمو دوست دارم بمالشم به کسی چه ربطی داره؟ مامانش این بار دیگه زیر لب نمیگه، بلند بلند رو به ما میگه: - واه واه! اون از بسته‌های پستی‌تون اینم از رفتارتون جلوی من. همه زن دارن پسر منم زن داره. - چی شده مامان حاجی؟ زنمو نمالم زنای تو خیابون رو بمالم؟ محکم به صورتش می‌کوبه: - خاک بر سرم! حداقل وسایل خاک برسریتون رو نذارین جلوی دست بچه. نشسته برای من از طعماش تعریف می‌کنه. وهاب بلند بلند می‌خنده و میگه: - پسر باباشه دیگه! - چقدر پرویی تو پسر… حیا نداری؟ وهاب همونطور که دستش رو میندازه روی شونم و از توی یقه‌ام فرو می‌کنه سمت سینه‌هام میگه: - سخت نگیر مامان! دوتا دونه کاندومه دیگه! سفارش دادم با زنم بخوابم یه تخم سگ دیگه مثل این پس نندازم هر دقیقه وسط کار مزاحم شه نذاره درست مزه‌ی زنمو بچشم. خود شما ده تایی که زاییدی رو چطوری حامله شدی؟ صلوات می‌فرستادی با بابا؟ حالا ما شدیم بی حیا؟ مادرش به صورتش چنگ می‌اندازه و خاک بر سرمی می‌گه. - بی زحمت یکم این تخم سگو مهار کن من برم یه کامی از تن بلوری زنم بگیرم! تا میام واکنش نشون بدم دست می‌اندازه زیر بدنم و بلندم می‌کنه. جیغم رو با گذاشتن لباش روی لبم خفه می‌کنه و به سمتم اتاق خوابمون راه میوفته! درو که می‌بنده نفس نفس زنان میگم: - حاجی جون همین صبح با هم بودیما! - زنم خیلی سکسیه نمی‌تونم خودمو کنترل کنم. می‌ذارتم رو تخت و شروع به بوسیدنم می‌کنه. همین حین هم دونه دونه لباسامونو از تنمون درمیاره. با لذت همراهیش می‌کنم. چشمام بسته‌اس که یهو صدای یوحنا میاد: - بابایی! منم تُشتی!!! ( بابایی منم کشتی!) سریع پتو رو می‌کشم رو خودمون که حاجی می‌گه: - ای تف تو خروس بی محل! درو چرا قفل نکردم!!!! مامان حاجی بدو بدو میاد تو اتاق و وضعیت ما حسابی تکمیل میشه! دستاشو گرفته جلوی چشمش و بلند بلند فحشمون میده: - بی مادر بمونی وهاب که منو اینطوری خجالت زده کردی! کنترل زیر شکمشو نداره مرتیکه خرس گنده!!!!! یوحنا رو بغل می‌کنه و کشون کشون می‌بره بیرون. https://t.me/joinchat/sFxyuse14PY3MTBk https://t.me/joinchat/sFxyuse14PY3MTBk https://t.me/joinchat/sFxyuse14PY3MTBk
Show all...
Repost from N/a
شورتشو برداشت و با یه جیغ بلند از تخت پرید پایین و گفت: _نه نه نمیخوام میترسم سیوان اگه دوباره خون بیاد چی نه بخدا دردم میاد هنوز باسنم درد میکنه نمیتونم برم دستشویی پریدم سمتشو گفتم: _د بیا اینجا پدر سوخته یک  هفتس دهن منو سرویس کردی به لای پام اشاره زدم و گفتم: _نمیبیتی این لامصبو یک هفتس همین طوری گنده مونده روم نمیشه برم در مغازه بیا بخدا کاریت ندارم یواش میکنم جوجه بیا جون جدت _نمیام دروغ میگی دردم میاد بخدا اینو گفتو چپید تو دستشویی فریاد زدم: _بالاخره که گیرت میارم همچین میکنمت که ... حرفم تموم نشده بود که مامان با هول اومد تو اتاق _چه خبره سیوان چکار میکنی با این دختره هر شب صداش تا هفتا خونه میره بابا اون جون نداره پسر یکم کنترل کن خودتو تازه یه هفتس عقدش کردی بزار یکم بهت عادت کنه از خجالت و عصانیت داشتم میترکیدم _لعنت بهت روناک ببین چطوری با آبروی من بازی میکنی _مامان من کاریش ندارم _پسرم مراعات کن کمتر گرمی بخور میدونم تازه دومادی ولی اونم بچس میترسه مادر یهو چشم مامان افتاد به بین پام که از رو شلوار باد کردم مشخص بود و گفت _والا مادر منم باشم میترسم نمیدونم شما جوونای امروزی چکار میکنید که قدیمیا بلد نبودن والا مال بابات یه وجبم نبود به زور و گرمی بده بهشو و دلبری کن و ...میشد فوقش یه وجب خاک به سرم نمیدونم این حرفا چیه من دارم به تو میزنم پسر دورت بگردم خودت مراعات کن یهو روناک از تو دستشویی داد زد: _سیوان به یه شرط اجازه میدم که خودم بشینم روش اونم خیلی یواش قبوله؟ مامان در حالی که تو گوشش میزد رفت سمت در و  زیر لب گفت: _چه دور و زمونه ای شده جوونا حیا ندارن میخواد بشینه روش .. پسرم مراقب خودتون باشید ... https://t.me/+_nUYiMBY0VkzM2Jk https://t.me/+_nUYiMBY0VkzM2Jk https://t.me/+_nUYiMBY0VkzM2Jk _پسردایی #لای پام میسوزه ❌❌❌❌❌🔞🔞🔞 کلافه دستی تو موهام کشیدم و گفتم: _بس میکنی دختر یا نه پاشو شورتتو بپوش الان مامانت میرسه _نمیخوام نمیپوشم بیا مثه اون شب دسستتو بزار روش بیا بوسش کن تا خوب بشه اِمممم _بس میکنی دختر یا نه ما نمیتونیم باهم باشیم تو با این سن کمت چرا انقد حشری هستی _تو دایی ناتنیمی چه اشکالی داره اگه دوباره بوسم کنی از همون بوسا که دوس دارم!! _اصلا حالا که دوسم نداری میرم با یکی دیگه دکتر بازی میکنم _تو غلط میکنی توله سگ بیا اینجا ببینم دوباره با دیدن بین‌پای تپلش از خود بی خود شدم و.... ❌❌❌❌🔞🔞🔞 https://t.me/+_nUYiMBY0VkzM2Jk https://t.me/+_nUYiMBY0VkzM2Jk
Show all...
Repost from N/a
_کی باکرگی دختر منو گرفته؟ ترسیده دامن مادرم رو چنگ زدم و کشیدم. _ مامان بیخیال شو. تورو خدا ابرومو نبر. بازوم رو گرفت و تکون محکمی بهم داد، با ابروهای شیطونیش زل زد بهم و گفت: _ تو مگه ابرو هم داری؟ هرزه ی سگ زیر گوش من به کی حال میدی. اونم مجانی. من تو این خونه ی خراب جون نمیکنم که تو یواشکی بدی. هقی زدم و التماسش کردم. ولی اون هرزه بود! اره مادر من هرزه بود و خانه ی فساد داشت، خودش هم مشتری رد می کرد و یه جورایی واژن طلای مردا بود. من رو برای یه پیرمرد نگه داشته بود که برای پردم پول خوب بده ولی من... _ الت سیاهای بی مصرف، بگید کدومتون به دختر من دست درازی کرده. پرده ی این جونورو گذاشته بودم واسه شیخ. همه ی دخترای توی فساد خونه بهم زل زده بودن، به منی که با وجود مادری هرزه جسارت عاشق شدن رو داشتم و همون... _ من زدم...پرده ی تنگ دخترت سهم الت سیاه من شد، از شیخ هم پولدارتم. با شنیدن صدای غریبه ای به عقب برگشتم و با دیدنش نفسم رفت. این...این کیه؟ با پوزخند و کت شلوار شیکش اومد جلو. _ نه...مامان این نه من... با گرفته شدن شورت قرمز توریم لال شدم. تو جیبش بود. مامانم عصبی غرید. _جنده ی سگ، می کشمت. به ارواح خاک اون پدر تخم سگت میکشمت. با گریه روی زمین نشستم. _ من با این نبودم. مردی که نمیدونستم کیه جلوی پام زانو زد و شورتم رو گذاشت روی پام. _ اسمم اریاست، یادت رفت؟ تو کل مهمونی بهم چسبیدی و گفتی عشقم نرو. نفسم بند اومد. اون شب چون نامزدم ولم کرده بود قرص خوردم و بعدش با این... _ دختر من فروشی بود. _ من میخرمش، برای یک شب هم نه! برای همیشه!!! https://t.me/+2S39VM58OUUzZmFk https://t.me/+2S39VM58OUUzZmFk https://t.me/+2S39VM58OUUzZmFk وقتی نامزدم ولم کرد نفهمیدم چی شد ولی وقتی به خودم اومدم که زیر یه غریبه داشتم ناله میکردم و ازش می خواستم ارضام کنه... فرداش چیزی یادم نمیومد! مادرم که رییس فاحشه خونست فهمید و از اونجایی که واژن دست نخورده ی من برای یه سگ پیر گرو گذاشته شده بود مادرم می خواست من رو بکشه تا این که اون اومد... مردی که من رو زن کرد، اون خشن جذاب و وحشیه و با پیشنهاد پول بیشتر من رو خرید و... https://t.me/+2S39VM58OUUzZmFk
Show all...
Repost from N/a
- سکس جزو وظایف اولیه یک زنه! جمله اش را که میشنوم، سرم به ضرب بالا می آید. ناباور سر کج میکنم و او با اقتدار می گوید: - ازدواجمون هرچند صوری، اما بالاخره شروع یک زندگی زناشوییه. و تو وظیفه داری که از من تمکین کنی. اب دهانم را قورت میدهم و دستان عرق کرده ام را مشت میکنم: - قرار ما فقط یه اسم تو شناسنامه بود. نه اینجور برنامه ها... من... من بهتون گفته بودم که جسم و روحم متعلق به یکی دیگه ست. چشمانش در دم سرخ میشوند. رگ باد کرده‌ی گردنش نفسم را بند می اورد. - این حرفتو نشنیده میگیرم. لرزان میگویم: - چرا؟ وقتی من معشوقه های رنگ و وارنگ شما رو پذیرفتم، شما هم باید عشق من رو بپذیرید. دیوانگی اش را نگفته بودند. نشنیده بودم که موقع عصبانیت دیو دو سر میشود. چنان به سمتم هجوم آورد که قلبم ایستاد. جفت بازوهایم را گرفت و توی صورتم غرید: - من سیب زمینی نیستم دختر. به نفعته جلوی من از هیچ نر خره دیگه ای حرف نزنی که اگه بزنی... وای به حالت میشه. با بیچارگی لب زدم: - اما ما حرف زدیم. انقدر نزدیکم بود که نفس هایش مستقیم به لب هایم میخورد. - مشکلت معشوقه هامه؟ همه شون برن به درک، فقط تو باش. خودت بهم برس. کمی تقلا کردم و نالیدم: - من نمی تونم، آقا شهراد دردم گرفت. فشار از بازوهایم کم شد اما رهایم نکرد. با رنج گفتم: - ما قرارداد بستیم. ازدواجمون واقعی نیست. شما به من پول دادین تا یه مدت نقش زنتون رو بازی کنم. متوجه اید؟ نگاهش به لب هایم می گفت که نه. دلم میخواست گریه کنم: - میخوام برم آقای شهراد. بذارید برم. - مبلغ قرارداد رو پنج برابر میکنم اگه بذاری خودم پرده اتو بزنم. با من بخواب، سرتا پاتو طلا میگیرم. دیگر ماندن را جایز نمیبینم، تا میخواهم جیغ بکشم، دستش را روی دهانم میگذارد و دست دیگرش را هدایت میکند لای پایم. - اوف... چه کلوچه ای داری لعنتی! لمسم کرد. - زنمی، چه صوری چه واقعی... محاله از این بهشت تنگ و داغت که مطمئنم صورتی هم هست بگذرم. هق زدم، دکمه شلوارم را باز کرد و با انگشت... https://t.me/+OkOOFg3ClKUyNTA0 https://t.me/+OkOOFg3ClKUyNTA0 https://t.me/+OkOOFg3ClKUyNTA0 https://t.me/+OkOOFg3ClKUyNTA0 رمان نبرد👆🏻 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 پارت ۱ پروسِکو🍻 یجوری خورده بودم که حتی توان باز نگه‌داشتن چشممو نداشتم، یه نفر انگار بادیگارد کسی بود نزدیکم شد بادیگارد: خانم محترم، آقای رستگاری باهاتون کار دارن خنده بلندی کردم - رستگاری دیگه کدوم خریه... اخم‌های بادیگارد توی هم رفت بادیگارد: صاحب مهمونی و هلدینگ رستگاری هستن، همراه من تشریف بیارید... راهی طبقه بالا شدم، قدم‌هام ناموزون بود ک توانایی کنترل خودمو نداشته.... همیشه بعد از دعوا با ددی گرام کارم به اینجا میکشید، هربار که دلیل های مسخره بابا رو میشنیدم فقط مشروب آرومم میکرد. وارد یه اتاق شدیم، سعی کردم صاف بایستم و نگاه مردی که روی تخت اتاقش نشسته بود روی اندامم حس کردم. بادیگار: آقا رستگاری آوردمشون. مرد جوون پوزخندی زد رستگاری: تنظیم کردی؟ از حرفاشون چیزی نمیفهمیدم بادیگارد: بله آقا همچی درسته... رستگاری: باکره‌ست؟ بادیگارد: با اطلاعاتی که از دوستاش به دست آوردیم بله با کسی نبوده، اما.... پریدم وسط حرفشون - چی کـــ...شعر میگید؟ منو چـــــــــرا آوردید اینجا؟ رستگاری پوزخندی زد رستگاری: خبر نداشتم اون حجم از مشروب اثر مخرب دیگه هم داره. گنگ نگاهش کردم، دستش سمت دکمه‌های پیراهنش رفت و از تنش درآوردم... چشمام تار شده بود با دستم آروم چشمامو ماساژ دادم که صدای خنده‌ش بلند شد با دستش عدد ۲ رونشون داد - این چندتاست خانم دنیزِ ملکی؟؟؟؟ بریم یه رمان هات و سکسی بخونیم😍💥 پارت اولو بخون عاشقش میشی🔞 🦋خوندن رمان🦋👇 https://t.me/+ZCiCkvckbDQyNDFk https://t.me/+ZCiCkvckbDQyNDFk https://t.me/+ZCiCkvckbDQyNDFk رمان پروسِکو 👆🏻 اینجا یه فیلم پورن داریم و یه دختر بازیگوش که زیر بار حرف زور نمیره😌💦🔞
Show all...
دختر و پسر هورنی که کلینیک لیزر میزنن و #لاپای مشتری هارو یکی یکی جر میدن....🔥😈 مشاهده رمان س‌.کسی🔞
Show all...