|مَهجـــــــور🍷|

#پیام_ناشناس📬 سلام ببخشید یه رمان بود که دختره دبیرستانی عاشق پسرعمه‌ی سی سالش شده بود شبا پنهونی می‌رفت اتاقش باهاش سکس می‌کرد تا اینکه حامله میشه خانواده‌ش به زور شوهرش میدن. لینکشو داری؟🥺⁉️ سلام بله عزیژم رمانش صحنه‌های باز داره زودتر جوین شو تا برنداشتم🔞 https://t.me/+7a1Yok71jPoyNjhk https://t.me/+7a1Yok71jPoyNjhk

- تورو خدا ولم کن بزار برم تورو جون من .. - خفه شو !! فک کردی با دوتا اشک و التماس ولت میکنم ؟ تو جون منی !! مگه میتونم از جونم بگذرم ؟؟ راه بیا باهام بمون برام خانمی کن تا خوراک سگا نشی ماه من !! - بگو بره .. خواهش میکنم .. خواست چیزی بگه که با خرناس وحشتناک سگ پاهام سست میشه و نفس هام تند قبل از اینکه بیوفتم ... - ماهلین .. خوشگلم میخواستم فقط بو بکشتت غش کردی ماهم .. مگه من میزارم تو یک تار مو ازت کم بشه .. - سگ .. اون .. - اون گوه خورد با من غلط کردم نترس خب من پیشتم نمیزارم کاریت کنه اینقدر نسبت به من بی اعتمادی ماهلین ؟؟ - آ .. آرمین .. - جون دلم قربونت بره آرمین ... دِ نترس دیگه .. خواستم چیزی بگم اما نتونستم و چشمام رو هم افتاد و جز فریادش چیزی نشنیدم ... https://t.me/+ab_0OwtuaSgzZjRk

#ازدواج_دخترهیجده‌ساله_و_مردسی‌ساله💢 - دلم می‌خواد تورو… با عصبانیت دستم و پس زد و گفت: - حالیته اصلا؟ من چرا باید با دختر هیجده ساله رابطه داشته باشم؟ دست کشیدم رو بدنش و گفتم: - اما ما ازدواج کردیم یادت رفته؟ دستمو پس زد و گفت: - ازدواج صوری بوده! نکنه تنت می‌خواره کوچولو؟😈💦 https://t.me/+7a1Yok71jPoyNjhk

#ازدواج_دخترهیجده‌ساله_و_مردسی‌ساله💢 - دلم می‌خواد تورو… با عصبانیت دستم و پس زد و گفت: - حالیته اصلا؟ من چرا باید با دختر هیجده ساله رابطه داشته باشم؟ دست کشیدم رو بدنش و گفتم: - اما ما ازدواج کردیم یادت رفته؟ دستمو پس زد و گفت: - ازدواج صوری بوده! نکنه تنت می‌خواره کوچولو؟😈💦 https://t.me/+7a1Yok71jPoyNjhk

- تو رو خدا تومن نخریدم که ناز کنی! خریدمت که باهات بخوابم! با ترس نگاهش می‌کنم که بی‌اهمیت به من ترسیده سمتم میاد. همه‌ی لباس‌های تنم‌و توی تنم جر می‌ده از ترس اشک از گوشه‌ی چشمم سرازیر می‌شه با هیزی لب می‌زنه: - حالا وقتشه که از سی*نه‌های سفید و با*سن قلمبه‌ت یه فیضی ببرم! ❌🔥 پسره بیماری جن*سی داره و فقط با همین دختر می‌تونه رابطه داشته باشه https://t.me/+6qZFkW0MdVE4YmZk

با انگشتش چونه‌ام رو لمس کرد و مجبورم کرد تو صورتش نگاه کنم، دستی به کمر #برهنه‌ام کشید و کنار گوشم زمزمه کرد: -امشب باید #تمکینم‌ کنی #کوچولوم! آب دهنم رو قورت دادم که سیلی محکمی تو صورتم زد و به سمتم اومد‌..🔞💦 https://t.me/+6qZFkW0MdVE4YmZk دختره رو هر شب شکنجه میکنه و ...❌

- تو رو خدا تومن نخریدم که ناز کنی! خریدمت که باهات بخوابم! با ترس نگاهش می‌کنم که بی‌اهمیت به من ترسیده سمتم میاد. همه‌ی لباس‌های تنم‌و توی تنم جر می‌ده از ترس اشک از گوشه‌ی چشمم سرازیر می‌شه با هیزی لب می‌زنه: - حالا وقتشه که از سی*نه‌های سفید و با*سن قلمبه‌ت یه فیضی ببرم! ❌🔥 پسره بیماری جن*سی داره و فقط با همین دختر می‌تونه رابطه داشته باشه https://t.me/+6qZFkW0MdVE4YmZk