cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

بهار نورے 🌹ࢪامشگـــــࢪ🍃

✍️کانال رسمی رمان‌های #بهارنوری 💄رمان #رامشگر ژانࢪ فانتزی #عاشقانه #تناسخ #انتقامی💋✨ 🥀رامشگر به معنای رقاص💃 https://t.me/iHarfBot?start=1649657004 ناشناس👆 📚آثار دیگر: افسانہ‌واناهایم مجازات(چاپ شده نشر روهان) قلب نقره‌ای کسی‌در‌روح‌من‌زنده‌ست

Show more
Advertising posts
883
Subscribers
-224 hours
-187 days
+15930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
#پسری‌که‌زنشو‌قاتل‌میدونه‌ولی‌متوجه‌نمیشه‌که‌خودش‌قاتل‌بچه‌اش‌میشه با کمربند به جونم افتاده بود! دستمو حائل شکمم کردم تا بچم آسیبی نبینه.هنوز نمیدونست #حاملم. _لعنتی تو باعث شدی زنم بره تو باعث شدی زندگیم نابود بشه. حرف‌ها رو با داد میگفت و ضربه های محکم و پی در پی به پشتم میزد +خواهش میکنم آرمان ولم کن من کاری نکردم که،من... _ساکت شو ببند دهنتو به چه جرأتی اسم منو صدا میزنی؟ با هق هق ازش میخواستم تموم کنه ولی گوشش بدهکار نبود ضربه ی محکمی به کمرم زد که سگگش به استخون پشتم خورد تیری شدیدی گرفت که جری تر شد و بهم حمله کرد به جونم افتاده بود با مشت و لگد به بدنم میکوبید و ضربه میزد _صدات‌و‌ببر،فکر کردی من تورو زن خودم حساب میکنم؟تو فقط کنیز این خونه ای فهمیدی؟ مشت محکمش روی شکمم فرو اومد....نفسم بند اومد انگار دنیا جلوی چشمام سیاه شد حس میکردم لباسمو بین پاهام خیس شد،فقط صدای داد آرمان شنیدم... _آرمان...بچم.... دستمو رو شکمم گذاشتم سرگیجه امونمو بریده بود و باعث شد بیوفتم. _ترنم؟ترنم این خون چیه؟تو حامله ای؟ چشمام داشت بسته میشد که.... https://t.me/+bW-DdyL6Ox0wZDg0 #‌دختر‌ه‌بیچا‌ره‌حا‌مله‌بود‌😱💯 ۱۷
Show all...
Repost from N/a
من دلوینم بچگی نکردم، آزار و اذیت دیدم از نزدیک‌ترین کسم لز عموی خودم... من شکنجه شدم، تحقیر شدم، مقصر شناخته شدم و زیر کتکا جون دادم! آخر سر هم فروخته شدم، به یه مافیای ناشناس به خاطر چی؟ به خاطر یه شب سرخوشیِ پدر قمار بازم جوونیم همون شب تباه شد، نابود شدم اما من فقط و به این فکر میکردم که کمی قبل تر از من تن مادرم حراج زده شد اونم به خاطر بی غیرتی پدرم! نمی دونستم سرنوشت اینبار برام چه خوابی دیده و کسی که منو از بابام خریده درواقع...🔞🔥 https://t.me/+iCZ_NxYk5_1lZjA8 3پاک
Show all...
Repost from N/a
#خلاصه رمان جنایی تله شیطان⚖🔞 قاتلی که بعد از به قتل رسوندن قربانیاش یکی از اعضای بدن‌شون رو به دلخواه قطع میکنه و باخودش میبره🔞🔪 دختری‌ کاراگاه پرونده میشه و با سه نفر دیگه میرن سراغ سرنخ ها و... و میفهمن سه از مقتول ها باهم در ارتباط بودن‼ و قاتل تنها نیست‼ https://t.me/+Mcb97Zrg7xA2YjY8 https://t.me/+Mcb97Zrg7xA2YjY8 ❌عضویت محدود❌ ۱۵
Show all...
Repost from N/a
#‌همتا مهرابی بدجوری دل استادش #‌حا‌مد سلطانی رو برده،حالا کسی حق نداره سمت همتا چپ نگاه کنه. همین پارت اولش رو بخونی #‌جذ‌بت میکنه. رمان #‌استا‌د‌و‌دا‌نشجو‌یی متفاوت و جذاب اولین اثر موفق نویسنده. https://t.me/+bW-DdyL6Ox0wZDg0 ۹صبح
Show all...
Repost from N/a
من کوروشم، صاحب بزرگترین هولدینگای تجاری تهران! کافیه تو شرکت یه اخم کنم تا همه ی کارمندام از ترس خودشونو خیس کنن برای همین هیچکس حق هیچ اشتباهی نداره و تو دنیای من بخششی وجود نداره! دل دادم به دختر کوچولوی چشم رنگی‌ای که تازگیا توی شرکتم استخدام شده بود، بهم محل نمیداد و از جمع فاصله میگرفت، نمیدونستم مشکلش چیه، نمیدونستم چی آزارش میده اما اونم نمیدونست آزاری که قراره از طرف من ببینه خیلی بدتره! تاوان منو نخواستن به این سادگیا نیست، دلوین هر جوری شده مال من میشه حتی مونده اینکه بدزدمش و برای نگه داشتنش یه شب...!🔥🔞 https://t.me/+iCZ_NxYk5_1lZjA8 https://t.me/+iCZ_NxYk5_1lZjA8 صب بپاک
Show all...
Repost from N/a
من! ماتیلدا... دختری بودم که تو یه عمارت بزرگ شد... وسرنوشت منو به اغوش پسری سپرد که دنیاش با من متفاوت بود🏴‍☠ من! آدریان... پسری بودم که تو یه کشتی پرشکوه به دنیا اومد... و سرنوشت دختری روبه روم قرار داد که به دست اوردنش غیرممکن بود❤️‍🔥 https://t.me/+Mcb97Zrg7xA2YjY8 https://t.me/+Mcb97Zrg7xA2YjY8 دزدای دریایی و اشراف⚜☠ رمانی سراسر هیجان🔥 این داستان به دست اوردن ۲۴
Show all...
Repost from N/a
من آیسوام دختر شیطون و دردسر سازی که اصالتا ایرانیه اما توی ترکیه به دنیا اومده و بزرگ شده، عاشق یکی از مدلینگای شرکتی که توش کار می‌کردم شدم ولی درست همون‌روزا بود که اون برای همیشه برگشت ایران... چندسال بعد به دلیل مرگ مادرم مجبور شدم برم ایران و حین آشنا شدن با خانواده‌ی پدریم اون مرد جدی و خیلی هات رو دوباره دیدم اما خیلی طول نکشید که فهمیدم عشق دختر عممه و باهم قول‌و قرار ازدواج گذاشتن💔 خیلی با خودم کلنجار رفتم اما نتونستم بی‌خیالش بشم، هر جوری شده پامو به خونش باز کردم و با دلبریام کاری کردم اون وحشیِ جذاب هرشب...🤭🔞 https://t.me/+APyJ1DNnxqw3ZTc8 https://t.me/+APyJ1DNnxqw3ZTc8 ۷پاک
Show all...
Repost from N/a
#پسری‌که‌زنشو‌قاتل‌میدونه‌ولی‌متوجه‌نمیشه‌که‌خودش‌قاتل‌بچه‌اش‌میشه با کمربند به جونم افتاده بود! دستمو حائل شکمم کردم تا بچم آسیبی نبینه.هنوز نمیدونست #حاملم. _لعنتی تو باعث شدی زنم بره تو باعث شدی زندگیم نابود بشه. حرف‌ها رو با داد میگفت و ضربه های محکم و پی در پی به پشتم میزد +خواهش میکنم آرمان ولم کن من کاری نکردم که،من... _ساکت شو ببند دهنتو به چه جرأتی اسم منو صدا میزنی؟ با هق هق ازش میخواستم تموم کنه ولی گوشش بدهکار نبود ضربه ی محکمی به کمرم زد که سگگش به استخون پشتم خورد تیری شدیدی گرفت که جری تر شد و بهم حمله کرد به جونم افتاده بود با مشت و لگد به بدنم میکوبید و ضربه میزد _صدات‌و‌ببر،فکر کردی من تورو زن خودم حساب میکنم؟تو فقط کنیز این خونه ای فهمیدی؟ مشت محکمش روی شکمم فرو اومد....نفسم بند اومد انگار دنیا جلوی چشمام سیاه شد حس میکردم لباسمو بین پاهام خیس شد،فقط صدای داد آرمان شنیدم... _آرمان...بچم.... دستمو رو شکمم گذاشتم سرگیجه امونمو بریده بود و باعث شد بیوفتم. _ترنم؟ترنم این خون چیه؟تو حامله ای؟ چشمام داشت بسته میشد که.... https://t.me/+bW-DdyL6Ox0wZDg0 #‌دختر‌ه‌بیچا‌ره‌حا‌مله‌بود‌😱💯 ۱۷
Show all...
Repost from N/a
هفتا #دختر_اشراف‌زاده که خوشی زیر دلشون رو میزنه و دزد دریایی میشن دزدان دریایی به این خوشگلی هیچ جایی ندیدی و نخوندی🤭 #خوشگل و #مهربون که حسابی دل میبرن خودشون گنجن و دنبال گنجم میگردن💎 ولی این دزد دخترا میشن #کراش یه مشت پسر #جذاب و #مغرور😎 و یه عاشقانه‌ی #جنجالی میسازن درست وقتی تو یه #جزیره‌ی دور افتاده گیر میوفتن..😉 https://t.me/+Mcb97Zrg7xA2YjY8 ۱۲
Show all...
Repost from N/a
من هاکانم❤️‍🔥 دورگه‌ی ایرانی ترک تباری که مدل معروف برندای مده و عکساش همیشه رو جلد مجله‌هاست، فن زیاد دارم و خیلیا بهم پیام میدن که حتی سین نمیخوره اما وقتی اون دختر ناشناس بهم ویس داد و برای اولین بار صداشو شنیدم عجیب دلم براش رفت!🥹 اون خیلی چیزا ازم می‌دونست ولی یه عکسم تو اینستاگرامش نداشت، دلم می‌خواست ببینمش اما نشد و هیچ جوره پا نمی‌داد، خیلی دنبالش گشتم اما هیچی به هیچی و انگار عمدا می‌خواست ناشناس بمونه... بعد چند سال اتفاقی توی ایران دیدمش! می‌خواست انکار کنه همون دختریه که مدتها باهم تو فضای مجازی حرف زدیم، صورتشو هیچوقت بهم نشون نداده بود و همیشه از زیرش در می‌رفت اما منی که در به در دنبالش گشته بودم محال بود صداشو یادم بره... بد موقعی اومده بود؛ من وسط یه انتقام قدیمی گیر کرده بودم، داشتم با دخترعمش ازدواج می‌کردم و با اومدنش آتیش عشقی که ناتموم مونده بود رو توی دلم شعله‌ور کرد، به خاطر محافظت از خودشم که شده سعی کردم ازش دور بمونم اما اون فنچِ لوند با دلبریاش کاری کرد نتونم دوریشو تحمل کنم و کشوندمش خونم تا دم به دم خفتش کنم...🔞🤤 https://t.me/+APyJ1DNnxqw3ZTc8 صب بپاک
Show all...