محبوب من!
کلمات دلخوشیهای محبوب من هستند؛ یکیشان... خودم اینجام: @mansooreh_rezaei
Show more955
Subscribers
+624 hours
+87 days
+6530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
بارها گفتهام که من آدم خوشبینی هستم و معتقدم در این روزگار عسرت و نامردمی هم آدمهای زلال و یکدل وجود دارند.
در روزهای اخیر دوتا از این آدمها را دیدهام و حالم خوش شده از تماشایشان.
یکیشان مثل مادری مهربان در غرفهی نشر اطراف ایستادهبود و با لبخند و شفقت تمام، آدرس دفتر نشر را به دخترهایی داد که پولشان به کتابهای دلخواهشان نمیرسید و بهشان گفت توی خود انتشارات، کتابهای چاپ قدیم با قیمت مناسب موجود است. زلالی همین است دیگر.
یک آدم زلال دیگر را هم در عمارت گلابگیر، محل جدید سعدیخوانی هفتگیمان، دیدم. مردی متین و موقر که هر هفته با مهر تمام میزبانمان است و اینبار که اصرار کردیم هزینهای هرچند اندک بپذیرد گفت: «همینکه اسم و سخن سعدی را در این خانه جاری میکنید برایمان کافیست.» حتی به این هم بسنده نکرد و پیشنهاد داد اگر جای دیگری هم میرویم حامی یا اسپانسر سعدیخوانیمان میشود. زلالی یعنی همین دیگر.
@mahboubeman
❤ 10
امروز در کلاس ادبیات داستانی دربارهی داستان زنانه حرف زدم و اناربانو و پسرهایش را خواندیم. بعد دلمان شور افتاد برای اناربانو که آیا بالأخره پسرهایش را دید؟ برایشان خورشت فسنجان پخت؟ پابهپایشان رقصید؟ دانشجوها گفتند این بدترین داستان اپناِند یا پایان بازی بوده که خواندهاند. میگفتند یعنی نویسنده به زنهایی که داستانش را میخوانند فکر نکرده و نمیداند دلمان برای اناربانو هزار راه میرود؟
حالا ما هم جزئی از این داستان زنانه شده بودیم. اصلاً خودمان داستان زنانه بودیم.
@mahboubeman
❤ 14
اگر شبیهسازی نمیکردم دوام نمیآوردم.
در حرکت اول ویالوننوازی بودم که بهجای آرشه، دمبل در دست دارد و یک دستش را ثابت نگهداشته و با دست دیگرش آرشه را میبرد بالای بازو و میآورد به پهلو.
در حرکت دوم، قایقران شدم و وزنهها پارو شدند.
موقع حرکت سوم هم قورباغهای بودم در یک برکهی دلباز توی یک دشت قشنگ.
حالا هم رباتی هستم که نمیتواند دستهایش را تکان بدهد و اردکی که به سختی راه میرود. :)))
#ورزش
@mahboubeman
🤣 23❤ 4😁 3
مِی خواهم و معشوق و زمینی و زمانی
کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد ...
دربارهی آقامون #سعدی فکر بد نکنید.
مِی، نماد عشق الهی است. زمین استعاره از نمازخانه است. زمان هم یعنی زمان اذان. مراد از اغیار هم کافرانند. 😁😆📿
#سعدی_خوانی
@mahboubeman
😁 17🤣 5👍 3
یکی از همکاران سابقم این عکس را برایم فرستاده و نوشته: «یادش بهخیر. مال قبل از کروناست.» دقیقاً پنج سال پیش. بهمناسبت تعطیلات عید فطر رفتهبودیم باغ یکی از همکارها. عجیب است که ریزجزییات آن روز یادم میآید. از آتشی که شعله نمیکشید و رفتیم آن سر روستا آتشزنه خریدیم تا جوجهها و زیتونها و بقیهی خوراکیها و مسابقهی رقص و آواز و شوخیهایمان و پشههای وحشتناکی که تا مدتها درگیر درمان نیش گزندهشان بودیم.
حتی یادم هست که با ماشین صاحب باغ برگشتم و همکارم گفت: «رضایی! امسال سی سااالت میشود. تا دیر نشده دست بجنبان.» و بعد، اشاره کرد به ماشین جلویی که دوتا از همکاران مجردم که همسن مامانم بودند تویش نشستهبودند و گفت: «چشم روی هم بذاری شدی مثل اینا.»
پنج سال پیش هنوز تراپی را شروع نکردهبودم و گولّهی استرس بودم. با این حرف و هشدار همکارم اضطرابم شدیدتر شد و دلم برای آیندهام شور زد و توی خودم فرورفتم.
توی عکس دارم میخندم اما از درون، آشوب و آشفتهام. سودای استخدام دارم و اضطراب تمامنشدن دورهی دکتری را. ارتباط خوبی با خانواده و اطرافیان ندارم و روابط خوبی هم. خودم را دوست ندارم و دلم میخواهد لباسی باشم که بتوانم از تنم دربیاورمش و دور بیاندازمش.
مامان میگوید توی این عکس قشنگتر و ترگلورگلتری. هرچه باشد پنج سال گذشته و گذر عمر در تنم لانه کرده و زیر چشمهام را چروک انداخته اما حال حالام با آن وقتها قابل قیاس نیست. مهمترین تفاوت فیزیکیام ورزشکردن و کاهش وزن چشمگیرم است که حتی در این عکس هم نمود دارد اما تفاوتهای درونیام آنقدر زیاد و پررنگ است که انگار آن آدم پنج سال پیش را نمیشناسم. حالا دلم میخواهد لباسی باشم که از تنم بیرون بیایم و خودم را محکمِ محکم در آغوش بکشم و بوسهبارانش کنم.
وای که چهقدر دوستت دارم دختر 😅
خودشیفته هم خودتونید. :)))
@mahboubeman
❤ 50👍 2
دارم این جستار محرّمی رو بازنویسی میکنم و هی به خودم میگم: «منصوره! مسخرهبازیت رو غلاف کن. لازم نیست توی روایت هیأت نمک بریزی.» مثلاً چه لزومی داره بگی توی نوجوانی روی فلان مداح کراش زدهبودی و برای جلب توجهش انقدر جیغ و ویله کردی و به خودت زدی که غش کنی؟😅🤣😆
@mahboubeman
😁 28🤣 16😱 6❤ 1
از دوستانی که ایشون رو پراکندند بسیار سپاسگزارم.
با لطف و حمایت شما نیمی از ظرفیت دوره پر شد.
حالا که اینقدر خوبید یه هُل دیگه بدید نصف باقیمونده هم پر بشه که هم شما راحت بشید هم من. :)))
❤ 7👍 3