cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

💋𝙎𝙀𝙓 𝙃𝙊𝙏💋

عاشق وقتاییم که توشه و داری لبامو میک میزنی.🤤💧 جهت رزرو تبلیغات: @tablighat_mon

Show more
Advertising posts
30 389
Subscribers
+15024 hours
+1117 days
+46730 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
#part_22 🍑💦 - که زن داداشمی آره؟ من ک*ون همچین زن داداشی رو پاره می‌کنم. موهامو چنگ زد پرتم کرد به سمت میز ناهار خوری با اون نگاه خیرش رو س*ینه‌هام نزدیکم شد. - سامیار لطفا بهم رحم کن! بهم چسبید سالار داغش روی بهشتم کشیده شد، زبونشو روی گردنم کشید. تنم لرزید ناخداگاه به بازوش چنگ زدمو آه کشیدم. لیس دیگه‌ی به گردنم زد و تو همین حین سالارش رو تو بهشتم کرد: - آههه... ایی... حداقل آروتر.... آخخ. - من عاشق درد کشیدنتم چرا باید آروم بکنمت؟! لب‌هام از بغض می‌لرزید، نالیدم: - دیگه نمی‌تونم. خشک و بدون ملایمتی جواب داد: - به منچه؟ این‌مشکل خودته نه من. میخواست ضرباتش رو شروع کنه که باغبون داخل آشپزخونه شد! سریع خودم رو تو بغل سامیار انداختم هیچ دوست نداشتم کسی تنم رو دید بزنه. https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx ک*ص زن داداششو خشن جر میده که…💦🍑🔞
5393Loading...
02
ک*ص و ک*ون نویسنده باکرشو یکی میکنه💋💦👅
1 0080Loading...
03
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
2 4432Loading...
04
🦋
2 6965Loading...
05
Part 16 اگه پدرم میفهمید همچین کاری می کنم خیلی بد می شد واسم ولی خب تفکرات من با خانواده ام همخونی نداشت خواهرم ترمه که ده سالی ازم بزرگتره 31 سالشه طبق خواست پدرم با کسی که اونا انتخاب کردن ازدواج کرد و هیچوقتم چادر یا حجابش عقب نرفت و زندگی خوبی با شوهر و بچه هاش داره برادرم تیام 7 سال ازم بزرگتره و تا حدودی عقایدش با خانواده یکی هست اما خب خیلی از اونا روشن فکر تره و اونقدرا بهم گیر نمیده اما امان از حاج بابا و ارسلان و خان عمو اونقدر تعصبی هستن که نمیتونی باهاشون بحث کنی فقط چند باری با ارسلان هم کلام شدم که همون کافی بود تا بفهمم که حتی یه روزم نمیتونم تحملش کنم چه برسه به یک عمر گیسو در حال تعویض لباساش بود که گفت _: زود آماده شید بریم که از بقیه جا نمونیم غمگین بودم و حوصله نداشتم اما ناچار همراه آیسو از روی تشک بلند شدم اونقد تو اون خانواده متعصب و سختگیر محدود شده بودم که حالا عین عقده ای ها افراطی عمل می کردم -من برادرتم... لنگاتو واسه من باز کردی؟؟ انگشتمو به آب دهنم آغشته میکنم و آروم رو چو×چولم میکشم -شاهان وا بده... نمیبینی دارم برات له‌له‌ میزنم؟؟ ک××صم ک×یرتو میخواد داداش سمتم حمله میکنه و سینمو تو مشتش میگیره -خودت خواستی هر×زه‌ی احمق... جوری بگا×مت که جیغات به گوش بابا و مامانم برسه🔞🤤 https://t.me/+GhHk6N-L9j02MjFk برادر ناتنیش میک×نتش 🔞💦
2 64111Loading...
06
کارگردان ک*ص نویسندشو با دیلدو یکی میکنه👅💦
1 8250Loading...
07
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
3 7517Loading...
08
#پارت1 لبام و نزدیک ب لباش کرده بودم و نفسام به صورتش میخورد..... حالش خراب شده بود و اختیار از کف داده بود..... یواش یواش دستش سمته سی**نه هام رفت.... س**ینه هامو فشار میداد و اروم اروم اوم میکشید..... خودمو بهش نزدیک تر کردم و روی دو زانو نشسته بودم و س**ینه هامو نزدیکه صورتش کردم و دستش و گرفتمو گذاشتم لای *پام...... س**ینه هامو خورد با دستش ار*ضام میکرد.... آه میکشیدم و با ناخونام پشت گردنش و فشار میدادم..... قشنگ وح*شی شده بود لباساشو از تنش کند ..... روم خی*مه زد و همه جای بد*نم و میخورد.... اه میکشیدم و با ناخونام روی بدنش خط مینداختم...... بالاخره مردو**نگیشو توم فرو کرد و انقد بزرگ بود ک به نافم میخورد..... هم درد داشتم هم انقدر بهم حال میداد که دلم نمیخواس تموم بشه.... هر دو به او*ج رسیدیم و تند تند آه میکشیدیم...... روش نشستم و بالا و پایین میکردم.... درد تو کله بدنم میپیچید ولی انقدر خوشم می امد که محکم تر میشنستم و پامیشدم...... بالاخره هردو باهم ار**ضا شدیم..... https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 اووف زیر دو بادیگارد ک*یر کلفت ک*صش پاره میشه💦👅
1990Loading...
09
😈!
4 68713Loading...
10
Part 173 با عجله ماهک را به بیمارستان رساندند و سریع او را به اورژانس منتقل کردند خاتون ترسیده و یا علی گویان به دنبال تخت ماهک حرکت می کرد در ذهنش مدام به دنبال علت حال بد ماهک و سردی و بی تفاوتی آرات می گشت با آمدن دکتر بالای سر ماهک از خاتون پرسید _: چه اتفاقی افتاده خانم؟ خاتون با تردید نگاهی به خانم دکتر کرد و گفت _: راستش وقتی اومدم خونه تن بی جون و یخ زده اش رو دیدم که برهنه بود و کلی خون روی پایین تنه اش بود دکتر اخمی کرد و وارد گفت _: بله شما بیرون باشید لطفا تا من معاینه کنم خاتون با غصه به سالن رفت و در دل مدام دعا می کرد ماهک حالش خوب شود از طرفی دیگر آرات در شرکت با آنکه قرار بود نسبت به ماهک هیچ حسی نداشته باشد اما فکرش درگیر حال جسمانی ماهک بود تصمیم داشت ساعتی دیگر به خاتون زنگ بزند و جویای حال ماهک شود
4 59822Loading...
11
زیر بادیگاردای ک*یر کلفتش ک*ص تنگش گاییده میشه💦💦
1 3081Loading...
12
#پارت1 لبام و نزدیک ب لباش کرده بودم و نفسام به صورتش میخورد..... حالش خراب شده بود و اختیار از کف داده بود..... یواش یواش دستش سمته سی**نه هام رفت.... س**ینه هامو فشار میداد و اروم اروم اوم میکشید..... خودمو بهش نزدیک تر کردم و روی دو زانو نشسته بودم و س**ینه هامو نزدیکه صورتش کردم و دستش و گرفتمو گذاشتم لای *پام...... س**ینه هامو خورد با دستش ار*ضام میکرد.... آه میکشیدم و با ناخونام پشت گردنش و فشار میدادم..... قشنگ وح*شی شده بود لباساشو از تنش کند ..... روم خی*مه زد و همه جای بد*نم و میخورد.... اه میکشیدم و با ناخونام روی بدنش خط مینداختم...... بالاخره مردو**نگیشو توم فرو کرد و انقد بزرگ بود ک به نافم میخورد..... هم درد داشتم هم انقدر بهم حال میداد که دلم نمیخواس تموم بشه.... هر دو به او*ج رسیدیم و تند تند آه میکشیدیم...... روش نشستم و بالا و پایین میکردم.... درد تو کله بدنم میپیچید ولی انقدر خوشم می امد که محکم تر میشنستم و پامیشدم...... بالاخره هردو باهم ار**ضا شدیم..... https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 اووف زیر دو بادیگارد ک*یر کلفت ک*صش پاره میشه💦👅
1 7314Loading...
13
ک*ص باکرش زیر دوتا بادیگارد هیکلیش گاییده میشه💦😱
8780Loading...
14
#پارت1 کمرش رو گرفتم و محکم روی تخت پرتش کردم و یک ضرب کی*.ر کلفتم رو وارد سوراخ ک*.ص تنگش کردم که جیغ بلندی کشید. بدون توجه به تقلا ها و جیغ و ناله هاش تند تند تو کصش تلمبه می زدم و با دستم جلوی دهنش گرفته بودم که صدای زیاد بلند نشه! تند تند توش تلنبه می زدم و از حرص زیاد چشم هام رو محکم بسته بودم! اسپنک محکمی به باسن ژله ایش زدم و جلوی گوشش غریدم: _ میبینی چه راحت تحت اختیار من قرار گرفتی ج*.نده؟! خودت خواستی پس پای عواقبت هم وایسا ...🔞💦 https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0
1 94012Loading...
15
من دیدم تهشو میرم از پیشت…
6 51313Loading...
16
Part 15 اومدم که حرفی بزنم بهش اما گیسو پیش دستی کرد _: بسه دیگه ..... این کل کل چرت و پرتو بذارید کنار ، دو دقیقه به مغزتون فرصت فکر کردن بدید ببینیم چه خاکی تو سرمون کنیم حرفی نزدم یعنی حرفی برای زدن نداشتم اگه ارسلان میفهمید همچین چیزیو قبل پدرم خودش سر منو بیخ تا بیخ می برید از وقتی یادم میاد ارسلان دور و برم بود مغرور بود و بروز نمی‌داد که ازم خوشش میاد رفته رفته که بزرگتر شدیم زمزمه هایی هم شروع شد از طرف خان عمو‌ اینکه عقد دختر عمو و پسر عمو تو آسمونا بسته شده اینکه منو برای ارسلان خواستگاری کنن تا جایی که تونستم به بهونه درس و دانشگاه و تحصیلات طفره رفتم اما حاج بابا باهام اتمام حجت کرد که بعد از گذروندن یک ترم دانشگاه دیگه باید با ارسلان ازدواج کنم ارسلان خیلی بهم علاقه داشت اما درست و حسابی بروز نمی‌داد مغرور و خودخواه و به شدت غیرتی و تعصبی بود حتی بیشتر از پدر و برادرم تو خانواده ما با توجه به عقایدشون من حتی حق نداشتم چادرمو از سرم بردارم اما با ورودم به دانشگاه و جو اونجا کم کم چادرمو برداشتم یعنی اینطوری شد که از خونه خارج میشدم چادرمو میذاشتم تو کیفم و وقتی برمیگشتم بازم باید چادرمو سر می کردم _یکم با ک.یرت بازی کنم #عمویی..قول میدم بعدش درسمو بخونم... عمو #حشـ*ری منو رو پاش نشوند و گفت: _ اینطوری بازی کن...خودتو تکون بده... #ک.صمو رو کـ*یر بزرگ شدش تکون دادم که از خود بی خود شد _کـ*صمو برام میمالی #عمویی؟ #کـ*یر قطورشو فشار دادم و حشری لب زدم: _اینطوری برام بمال تا #کـ*صم خوب بشه...💦 انگشتمو رو #کلاهـ*ک صورتی و باد کردش کشیدم که...🔞❌ https://t.me/+c_btvWOCSCUzMzlk دختره شبونه میره تو اتاق دوست باباش و رو ک....یرش سواری میکنه🔞🚫🔥
6 23915Loading...
17
زن باباشو از ک*ص و ک*ون جر میده😱👅💦
1 3820Loading...
18
#part14 _اخخخخ اههههه اهییی اوف بزن تو ک....صم بکوب توش ..ک...یر کوچولتو بکن توشش اههه میخاممم پسر شوهرم ک..یر کوچلوشو به لبه ی ک..صم مالید و پستون های گنده ام رو توی دستش گرفت و لیس زد و با یه حرکت ک..یرش رو توی ک..صم فرو کرد _اهههههه اهیییی اخخخخ لعنتی با این کع کوچلوعه اما خیلیی داره بهم حااااال میدهههه اهههه اهییی شدت تلمبه هاش رو بیشتر کرد که همون موقع در باز شد و شوهرم وارد اتاق شد https://t.me/+ItmIFu_yQIRkNWE0 https://t.me/+ItmIFu_yQIRkNWE0 با پسر شوهرش س‌کس میکنه که شوهرش از راه میرسه😱👅👆
1 9617Loading...
19
#پارت_1 -اههههیی…مادرتو جر بدهه…اوووم ک*یر کلفتتو تند تند توی ک*ص پر اب و داغ خواهرت عقب جلوش کن …اههههه تند تند روی ک*یر قطور و کلفتش بالا و پایین میشدم و خودمو به تن بی حسش میکوبیدم ترشحات ک*صم روی ک*یر درازش چکه میکرد و حسابی ک*یرش خیس شده بود حس نبض زدن ک*یر قطورش توی ک*ص پر از آب و تپلم منو بیشتر حشری میکرد سرعت خودمو بیشتر کردم و تند تند روی ک*یر قطورش بالا و پایین میشدم  -اهههه ….پسرم ک*صممم داره پاره میشی با ک*یر. کلفتت اوممم…. با حس گرمی و کلفتی چیزی توی سوراخ پشتم..👇🍑💦 https://t.me/+ItmIFu_yQIRkNWE0 https://t.me/+ItmIFu_yQIRkNWE0 پارتاش ک*ص خشکتو خیس میکنه🫦💦
5993Loading...
20
#پارت_1 -اهههه…ک*صم پاره شد داداشی…ایییی..جرم بدههه…اههه داداشم تند تند توی ک‌ص پر از آب و تپلم تلنبه های سرعتی میزد و بدن ورزشکاریشو بهم میکوبید با هر ضربه ای که به ک‌ص خیسم میزد ترشحات ک‌صم بیشتر میشد ک‌یر کلفت و پر از رگش توی ک‌صم شلپ شلوپ میکرد و پر از ترشحات ک‌صم شده بود -فااااک چه ابی رله انداختی هورنی کوچولو …اوووف دلم میخاد تا صب تو این سوراخ تنگ و ابدارت تلنبه بزنم و خودمو بهت بکوبم شدت ضربه هاشو توی ک‌ص تپلم بیشتر کرد که در یهویی باز شد و رفیقش ک*یر به دست به سمتون اومد -اووف رفیق بزار منم یه حالی با این ک‌ص ابدار بکنم… داگیم کردن و دوتایی همزمان ک‌یراشون رو توی سوراخام فشردن که از درد و لذت چشام سیاهی رفت و…👇🔞 https://t.me/+SVoMrotga885NGQ0 https://t.me/+SVoMrotga885NGQ0 داداشش ک‌صشو جر میده و حاملش میکنه🫦🍑
2 74914Loading...
21
#پارت_1 -اههههیی…مادرتو جر بدهه…اوووم ک*یر کلفتتو تند تند توی ک*ص پر اب و داغ خواهرت عقب جلوش کن …اههههه تند تند روی ک*یر قطور و کلفتش بالا و پایین میشدم و خودمو به تن بی حسش میکوبیدم ترشحات ک*صم روی ک*یر درازش چکه میکرد و حسابی ک*یرش خیس شده بود حس نبض زدن ک*یر قطورش توی ک*ص پر از آب و تپلم منو بیشتر حشری میکرد سرعت خودمو بیشتر کردم و تند تند روی ک*یر قطورش بالا و پایین میشدم  -اهههه ….پسرم ک*صممم داره پاره میشی با ک*یر. کلفتت اوممم…. با حس گرمی و کلفتی چیزی توی سوراخ پشتم..👇🍑💦 https://t.me/+ItmIFu_yQIRkNWE0 https://t.me/+ItmIFu_yQIRkNWE0 پارتاش ک*ص خشکتو خیس میکنه🫦💦
1 0725Loading...
22
هرجا رو هی نگاه کردم..
6 58935Loading...
23
Part 172 سرما و درد و خونریزی همه و همه بر جان بی جانش غلبه کرده بودند و حتی از آرات هم خبری نبود آرات بی خبر و بی توجه به ماهک طبق معمول آماده شد و به شرکت رفت حتی سری هم به ماهک نزد وضعیت آنقدر وخیم بود که اگر چند ساعت دیگر در همان حال می ماند دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود خاتون دلشوره عجیبی داشت تمام شب و صبح زود دیگر دلش طاقت نیاورده و به عمارت باز گشت با ورودش به عمارت سکوت عمیقی که بر تمام خانه چیره بود دلش را به شور انداخت خبر داشت آرات به شرکت رفته پس مستقیم رفت سمت اتاق ماهک تا سری به او بزند با باز شدن درب اتاق و دیدن تن لخت ماهک در آن وضعیت جیغی کشید و محکم به صورت خود کوبید _: یا خدا .... مااااهک مادر با عجله خود را به ماهک رساند با دیدن خونی که پایین تنه ماهک را پوشانده بود شوکه شده چنگی به صورتش زد و سعی کرد ماهک را هوشیار کند اما هرچه کرد ماهک حتی پلک هایش را هم تکان نداد با عجله و هول زده شماره آرات را گرفت پس از چند بوق آرات جواب داد _: بله خاتون سلام خاتون هول زده فریاد کشید _: آرات زود خودتو برسون ماهک داره از دست میره ، تنش یخ و خونیه افتاده کف اتاق آرات گویی جدی جدی سنگی بر دلش گذاشته بود که با خونسردی گفت _: من کار دارم خاتون با راننده ببرش بیمارستان و خداحافظی کرد و سپس قطع نمود خاتون شوکه از رفتار آرات هاج و واج ماند این مرد همان مردی بود که از شدت تعصب نصبت به ماهک کم مانده بود گردن امیر را بشکند؟ صبر را جایز ندانست و با عجله چیزی به تن ماهک کرد و یکی از محافظان را خبر نمود که ماهک را تا ماشین بیاورد جسم بی جان و سرد ماهک خاتون را تا حد سکته ترسانده بود #part2 _اووف تابان #کــ..ـص کلوچه ای و صورتیت از زن اولم تنگ تره آههه اووف الان با آب #کـ..ـــیرم #کـ**صتو پر میکنم.. بی حال ناله‌ای کردم و برای سومین بار توی #کــ.ــصم آب #کـــ..ـیرشو خالی کرد... _بیا روی دهنم تابان اووف میخوام این #کــ..ـص کلوچه ایتو بخورم و بمکم باید آب #کــ..ـص بخورم اووف آههه. https://t.me/+6CwPzpDtZhgwYzM0 https://t.me/+6CwPzpDtZhgwYzM0
6 70025Loading...
24
زیر سه بادیگارد ک*یر کلفت ک*ص باکرش گاییده میشه😱😱
1 3810Loading...
25
#پارت۱۰ -اههه اهییی جرم بده تند تر اههه رو کیرش نشسته بودم و اون لبه های باسنمو چنگ میزد و منو روی ک*یر قطور کلفتش بالا و پایین میکرد -اوهییی چقد کلفتی اوومم خیلی خوبه تند ترش کن تند تند روی ک*یر کلفتش‌بالا و پایینم میکرد که ک*یر کلفتشو از باسنم بیرون کشید کشید و توی ک*ص پر از آبم فرو کرد -اووفف فاککک نمیره توش چقد تنگی تو اوفففف فشارش بده… https://t.me/+xTA6H2W_-HYwOTM8 https://t.me/+xTA6H2W_-HYwOTM8 با هر پارتش خیس میکنی👅👆
1 6554Loading...
26
سه تا از انگشتاشو به #سوراخ #کصم چسبوند و بیخ گوشم #حشری وار غرید : _اگه صدات در بیاد چنان عقب و جلوتو یکی کنم که نتونی راه بری .. پس از #جر خوردنت زیر کیرم سعی کن فقط لذت ببری.. و هر سه انگشت مردونشو با فشار وارد سوراخ #باکرم کرد ...😰🔞 https://t.me/+xTA6H2W_-HYwOTM8 https://t.me/+xTA6H2W_-HYwOTM8
6713Loading...
27
#part4 عمو با #کـ*ـیرش توی #کـ*ـصم تلمبه میزد و دایی #پستونامو میخورد و منم برای #کـ*ـیرش جق میزدم _آههه وایییی بکن منو عمو اووم #کـ*ـیراتون تا ته تو #کـ*ـصم آخ دایی شهوتی بلندم کرد که #کـ*ـیر عمو از #کـ*ـصم درامد و یه عالمه آب پاچید بیرون اوووف https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 #عمووداییش‌گروهی‌ک‌صشو‌جرمیدن🔥💦
10Loading...
28
میراث یکتا... ته تغاری حاجی معتمد محل و کارخونه دار معروف، پسرجذاب و بشدت هاتی که بخاطر سیخ شدن کی*رش دختر ۱۸ ساله ی ریز میزه ای از محل فقیرنشین میاره و با لخت کردنش و دیدن ممه های بزرگ و خوش فرم و ک*ص سفید و تپلش عنان از کف میده و همون شب ک*ص ابدارش رو جر میده بی خبر از اینکه کل آبش هم توی رحم دختره ریخته و...💯🔞🔥 https://t.me/+jIqLl4Q68Lg0MjM0 https://t.me/+jIqLl4Q68Lg0MjM0 با دیدن ک*ص و ممه های دختره حشرش میزنه بالا و تا خود صبح ک*صش رو میخوره و جر میده،ولی با بیدار شدنش و ندیدن دختره بهم میریزه و...🔥💦👅 #باخوندن‌پارتای‌سکسیش‌آب‌ک‌ص‌ت‌میزنه‌بیرون‌نمیخای‌شورتت‌خیسشه‌نیا👅🤤💦
360Loading...
29
✨🌙
6 53412Loading...
30
اووف ک*ص و ک*ونشو یکی میکنن😱💦
8890Loading...
31
#part1 -اههههه…اهیییی …دلم اون ک*یر باد کرده تو خشتکتو میخاد…اهههه ک*صمو باهاش جر بده…اهییی دوربین عکاسی رو به ک*ص صورتی و تنگش نزدیکتر کردم آب ک*صش شیارای تپل گوشتی لای پاشو پر کرده بود دلم میخاست زبونمو بکشم روی ک*ص تپلش و کل آبشو بخورم ک*یرمم حسابی باد کرده بود و سیخ شده بود داشت خشتکمو جر میداد بی طاقت انگشتمو روی سوراخ صورتیش کشیدم که ترشحات ک*صش بیشتر شد و نالید… -اهیییی….میخااام خیلی داغ کردم تروخدا ارضام کن…اهیییی پره های سوراخ ک*صش از حشریت باز و بسته میشدن و نبض میزد انگشتمو بی قرار توی ک*صش فرو کردم اینقدر داغ و تنگ بود که اه مردونه ای کشیدم -اوووف…دختر چه ک*صت تنگه دلم میخاد جرت بدم اووممم… انگشتای پاشو روی خشتک باد کردم کشید -اههه…من اینو میخام اهیییی…جرم بده باهاش ..بکنش تو سوراخ خیس و داغم…اهیییی شورتمو پایین کشیدم و…💦👇🔞 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 پارت‌اول‌رمانش‌نبودفحش‌بده😑💦
1 5564Loading...
32
#part1 -اههههه…اهیییی …دلم اون ک*یر باد کرده تو خشتکتو میخاد…اهههه ک*صمو باهاش جر بده…اهییی دوربین عکاسی رو به ک*ص صورتی و تنگش نزدیکتر کردم آب ک*صش شیارای تپل گوشتی لای پاشو پر کرده بود دلم میخاست زبونمو بکشم روی ک*ص تپلش و کل آبشو بخورم ک*یرمم حسابی باد کرده بود و سیخ شده بود داشت خشتکمو جر میداد بی طاقت انگشتمو روی سوراخ صورتیش کشیدم که ترشحات ک*صش بیشتر شد و نالید… -اهیییی….میخااام خیلی داغ کردم تروخدا ارضام کن…اهیییی پره های سوراخ ک*صش از حشریت باز و بسته میشدن و نبض میزد انگشتمو بی قرار توی ک*صش فرو کردم اینقدر داغ و تنگ بود که اه مردونه ای کشیدم -اوووف…دختر چه ک*صت تنگه دلم میخاد جرت بدم اووممم… انگشتای پاشو روی خشتک باد کردم کشید -اههه…من اینو میخام اهیییی…جرم بده باهاش ..بکنش تو سوراخ خیس و داغم…اهیییی شورتمو پایین کشیدم و…💦👇🔞 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 پارت‌اول‌رمانش‌نبودفحش‌بده😑💦
1 2242Loading...
33
#part4 عمو با #کـ*ـیرش توی #کـ*ـصم تلمبه میزد و دایی #پستونامو میخورد و منم برای #کـ*ـیرش جق میزدم _آههه وایییی بکن منو عمو اووم #کـ*ـیراتون تا ته تو #کـ*ـصم آخ دایی شهوتی بلندم کرد که #کـ*ـیر عمو از #کـ*ـصم درامد و یه عالمه آب پاچید بیرون اوووف https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 #عمووداییش‌گروهی‌ک‌صشو‌جرمیدن🔥💦
2 2993Loading...
34
عموش جلوی چشم باباش پرده ک*صشو پاره میکنه😱😱🔞
1 2530Loading...
35
#part4 عمو با #کـ*ـیرش توی #کـ*ـصم تلمبه میزد و دایی #پستونامو میخورد و منم برای #کـ*ـیرش جق میزدم _آههه وایییی بکن منو عمو اووم #کـ*ـیراتون تا ته تو #کـ*ـصم آخ دایی شهوتی بلندم کرد که #کـ*ـیر عمو از #کـ*ـصم درامد و یه عالمه آب پاچید بیرون اوووف https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 #عمووداییش‌گروهی‌ک‌صشو‌جرمیدن🔥💦
1 6046Loading...
36
اووف دختره زیر دو تا عموی هیکلیش خشن ک*ص و ک*ونش گاییده میشه💦😱👅
8250Loading...
37
#part1 -اهههه…عمو نکن تو بهم محرمی…ولم کن …اههههیییی… عمو پاهامو روی شونه هاش انداخت و بی رحمانه داخل باسن گردوسفیدم تل**نبه میزد تحریک شده بودم و ک*صم حسابی خیس شده بود و ابش تختو خیس کرده بود دستمو روی چوچولم گذاشتم و مالیدمش صدای ناله هام به اوج رسیده بود و ک*ص خیسم خواهان ک*یر کلفتش بود دلم میخاست ک*یر کلفتشو توی ک*ص باکره و تنگم حس کنم و باهاش جر بخورم… -اوووففف…فااااکککک…چقد تنگی تو…اهیییی…اگه میدونستم حمید همچین ک*ص تنگی تو خونه داره زودتر از اینا میگاییدمت…اههه مردونش توی باسنم نبض میزد که خودشو از باسنم بیرون کشید و با اولین ضربه توی ک*صم فرو کرد… https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 https://t.me/+OPGz7yD2AzowYTU0 عموش خشن ک*ص و ک*ونشو میگ**اد💦💦
1 0333Loading...
38
قشنگ بود…:)
8 08313Loading...
39
Part 14 آیسو با بیخیالی منو به داخل چادر هل داد _: نگران نباش اونش با من ، فقط اسم و آدرس دکترو رد کن بیاد روی تشک نشستم _: یه وقت بدترش نکنی آیسو ،‌بازی با خانواده ام بازی با دم شیره ...... با اون عقاید کهنه و پوسیدشون ، مرده شور اون ارسلانم ببرن مرتیکه آیسو خنده ای کرد _: وا پسر به اون خوبی و جذابی اونو چیکارش داری چشم غره ای نثارش کردم و بهش توپیدم _: اگه خیلی خوبه خودت بیا زنش شو ،‌ مرتیکه متعصب احمق هرچقد تیپ و قیافش خوبه اخلاقش گوهه خالصه ....... متعصب و خودرای آیسو چشمکی زد بهم و با خنده گفت _: فعلا که عاشق و شیدای توعه ، وگرنه خودم برش میداشتم ک*یـ‌رشو محکمتر تو کـ‌*صم کوبید و سینه هامو چنگ زد. خواهرم از لای در نگاه می کرد که چه جوری پسر شوهرش داره میگادم و اشاره می کرد بیشتر پاهامو باز کنم دستمو روی سینه ی نیوان کشیدم و سعی کردم بیشتر اغواش کنم... _اوف داری جرم میدی... خواهرم اشتباه کرد به جای تو رفت زیر خواب بابات شد نیشخندی زد و سیلی ای به رونم زد. _نظرت تر*یسام با خواهر جند*ت چیه؟ مارال که حرفشو شنید چشماش برقی زدن و یه دفعه درو باز کرد... https://t.me/+yzmFF8736F1jYTM0
8 20018Loading...
40
اووف زیر ک*یر پسر امریکایی ک*ص باکرش گاییده میشه💦💦👅
9740Loading...
#part_22 🍑💦 - که زن داداشمی آره؟ من ک*ون همچین زن داداشی رو پاره می‌کنم. موهامو چنگ زد پرتم کرد به سمت میز ناهار خوری با اون نگاه خیرش رو س*ینه‌هام نزدیکم شد. - سامیار لطفا بهم رحم کن! بهم چسبید سالار داغش روی بهشتم کشیده شد، زبونشو روی گردنم کشید. تنم لرزید ناخداگاه به بازوش چنگ زدمو آه کشیدم. لیس دیگه‌ی به گردنم زد و تو همین حین سالارش رو تو بهشتم کرد: - آههه... ایی... حداقل آروتر.... آخخ. - من عاشق درد کشیدنتم چرا باید آروم بکنمت؟! لب‌هام از بغض می‌لرزید، نالیدم: - دیگه نمی‌تونم. خشک و بدون ملایمتی جواب داد: - به منچه؟ این‌مشکل خودته نه من. میخواست ضرباتش رو شروع کنه که باغبون داخل آشپزخونه شد! سریع خودم رو تو بغل سامیار انداختم هیچ دوست نداشتم کسی تنم رو دید بزنه. https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx ک*ص زن داداششو خشن جر میده که…💦🍑🔞
Show all...
𝑶𝒏𝒆 𝒔𝒉𝒐𝒕🫦

نفس نفس زدنات و درد کشیدنات وقتی زیرمی...👅💦 #اروتیک

ک*ص و ک*ون نویسنده باکرشو یکی میکنه💋💦👅
Show all...
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
Show all...
𝗛🚫𝗿𝗻𝘆 Land🔥

هات‌ترین سناریو برای ط اینه که تو حموم بچسبونیم به دیوار، لبه های باسنمو جداکنی از هم و آروم آروم جا بدی توش💦🍓

👍 2
Photo unavailable
🦋
Show all...
Part 16 اگه پدرم میفهمید همچین کاری می کنم خیلی بد می شد واسم ولی خب تفکرات من با خانواده ام همخونی نداشت خواهرم ترمه که ده سالی ازم بزرگتره 31 سالشه طبق خواست پدرم با کسی که اونا انتخاب کردن ازدواج کرد و هیچوقتم چادر یا حجابش عقب نرفت و زندگی خوبی با شوهر و بچه هاش داره برادرم تیام 7 سال ازم بزرگتره و تا حدودی عقایدش با خانواده یکی هست اما خب خیلی از اونا روشن فکر تره و اونقدرا بهم گیر نمیده اما امان از حاج بابا و ارسلان و خان عمو اونقدر تعصبی هستن که نمیتونی باهاشون بحث کنی فقط چند باری با ارسلان هم کلام شدم که همون کافی بود تا بفهمم که حتی یه روزم نمیتونم تحملش کنم چه برسه به یک عمر گیسو در حال تعویض لباساش بود که گفت _: زود آماده شید بریم که از بقیه جا نمونیم غمگین بودم و حوصله نداشتم اما ناچار همراه آیسو از روی تشک بلند شدم اونقد تو اون خانواده متعصب و سختگیر محدود شده بودم که حالا عین عقده ای ها افراطی عمل می کردم -من برادرتم... لنگاتو واسه من باز کردی؟؟ انگشتمو به آب دهنم آغشته میکنم و آروم رو چو×چولم میکشم -شاهان وا بده... نمیبینی دارم برات له‌له‌ میزنم؟؟ ک××صم ک×یرتو میخواد داداش سمتم حمله میکنه و سینمو تو مشتش میگیره -خودت خواستی هر×زه‌ی احمق... جوری بگا×مت که جیغات به گوش بابا و مامانم برسه🔞🤤 https://t.me/+GhHk6N-L9j02MjFk برادر ناتنیش میک×نتش 🔞💦
Show all...
👍 27🤔 4
کارگردان ک*ص نویسندشو با دیلدو یکی میکنه👅💦
Show all...
#Part_1 -اههه…انگشتتو بکنش تو سوراخ داغم…اهیییی ارههه همینو میخاااام …اوممم دوربین رو روی ک*ص داغ و پف کردم تنظیم کرد و انگشت فاک درازشو توی سوراخم فرو کرد ترشحات داغ ک*صم هر لحظه بیشتر میشد و سوراخ صورتی و تنگم حسابی خیس و لزج شده بود چاک ک*ص ابدار و پف کردمو از هم باز کرد دو تا از انگشتاشو توی ک*صم فرو کرد که از درد و لذت قوسی به کمرم دادم و اه بلندی کشیدم نگاهم مات به خشتکش بود که داشت از ش*ق بودن ک.یر قطورش جر میخورد -اهههه…بیا اون کلفتتو بکن تو ک*صمم…اههییی ببین ک*صم چه خیس شده برات برات…اهییی دوربین رو روی خشتکش تنظیم کرد و ک*یر کلفتشو از شورتش بیرون کشید با دیدن حجم کلفت و دراز ک*یرش هین بلندی کشیدم که با کاری که کرد…❌💦👇 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 https://t.me/+2iStszxxIKBlNjY0 پارت اولش نبود لفت بده🔞🍓
Show all...
𝗛🚫𝗿𝗻𝘆 Land🔥

هات‌ترین سناریو برای ط اینه که تو حموم بچسبونیم به دیوار، لبه های باسنمو جداکنی از هم و آروم آروم جا بدی توش💦🍓

👍 5 2🎅 2🤗 1
#پارت1 لبام و نزدیک ب لباش کرده بودم و نفسام به صورتش میخورد..... حالش خراب شده بود و اختیار از کف داده بود..... یواش یواش دستش سمته سی**نه هام رفت.... س**ینه هامو فشار میداد و اروم اروم اوم میکشید..... خودمو بهش نزدیک تر کردم و روی دو زانو نشسته بودم و س**ینه هامو نزدیکه صورتش کردم و دستش و گرفتمو گذاشتم لای *پام...... س**ینه هامو خورد با دستش ار*ضام میکرد.... آه میکشیدم و با ناخونام پشت گردنش و فشار میدادم..... قشنگ وح*شی شده بود لباساشو از تنش کند ..... روم خی*مه زد و همه جای بد*نم و میخورد.... اه میکشیدم و با ناخونام روی بدنش خط مینداختم...... بالاخره مردو**نگیشو توم فرو کرد و انقد بزرگ بود ک به نافم میخورد..... هم درد داشتم هم انقدر بهم حال میداد که دلم نمیخواس تموم بشه.... هر دو به او*ج رسیدیم و تند تند آه میکشیدیم...... روش نشستم و بالا و پایین میکردم.... درد تو کله بدنم میپیچید ولی انقدر خوشم می امد که محکم تر میشنستم و پامیشدم...... بالاخره هردو باهم ار**ضا شدیم..... https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 https://t.me/+uZcaXgT_yTM0Mjc0 اووف زیر دو بادیگارد ک*یر کلفت ک*صش پاره میشه💦👅
Show all...
Photo unavailable
😈!
Show all...
👍 7😱 2 1
Part 173 با عجله ماهک را به بیمارستان رساندند و سریع او را به اورژانس منتقل کردند خاتون ترسیده و یا علی گویان به دنبال تخت ماهک حرکت می کرد در ذهنش مدام به دنبال علت حال بد ماهک و سردی و بی تفاوتی آرات می گشت با آمدن دکتر بالای سر ماهک از خاتون پرسید _: چه اتفاقی افتاده خانم؟ خاتون با تردید نگاهی به خانم دکتر کرد و گفت _: راستش وقتی اومدم خونه تن بی جون و یخ زده اش رو دیدم که برهنه بود و کلی خون روی پایین تنه اش بود دکتر اخمی کرد و وارد گفت _: بله شما بیرون باشید لطفا تا من معاینه کنم خاتون با غصه به سالن رفت و در دل مدام دعا می کرد ماهک حالش خوب شود از طرفی دیگر آرات در شرکت با آنکه قرار بود نسبت به ماهک هیچ حسی نداشته باشد اما فکرش درگیر حال جسمانی ماهک بود تصمیم داشت ساعتی دیگر به خاتون زنگ بزند و جویای حال ماهک شود
Show all...
70👍 25😱 7❤‍🔥 2🤬 2😢 2🍓 1