cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

یک فیلم، یک زندگی

آنچه ماندگار می‌ماند... انتقاد، پیشنهاد، همکاری: @Autrui تبلیغ: @ffffworld لینک حمایت از کانال: حامی باش: https://hamibash.com/supportus/tippers اینستاگرام: https://www.instagram.com/onefilmonelife یوتوب: https://www.youtube.com/@onefilmonelife

Show more
Advertising posts
5 188
Subscribers
+324 hours
-137 days
+130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Photo unavailableShow in Telegram
آرام و متوازن است پرسه در تالارهای پذیرنده گذشته آن جا که انزوا هست و جنبش درخت چنار
فیلم: Ripples of Life | 2021 | Wei Shujun شعر: گئورگ تراکل #شات_شعر | @OnefilmOnelife |
Show all...
👍 2 1🌚 1
کارگردانی که اصالت جغرافیایی را می‌شناسد
نام انگلیسی: The Convert نام فارسی: نوکیش محصول: ۲۰۲۴ – نیوزیلند، استرالیا ژانر: اکشن، هیجان‌انگیز رده‌ی سنی: ۱۳+ امتیاز: ۲.۵ از ۴ مصطفی ملکی
«لی تاماهوری» از میانه‌ی دهه‌ی ۱۹۹۰ در دنیای سینمای نیوزیلند خودی نشان داد و پس از آن بود که وارد سینمای جریان اصلی هالیوود شد و حتی یکی از فیلم‌های جیمز باند را نیز در ابتدای دهه‌ی ۲۰۰۰ کارگردانی کرد. اگر بخواهیم کارنامه‌ی ژانری این فیلمساز نیوزیلندی را از سر بگذرانیم باید گفت که او در دنیای بین اکشن، نئونوآر و هیجان‌انگیز سیر می‌کند و حداقل استانداردهای این ژانر را در آثار خود رعایت کرده است. حال او در اثر جدید خود به ابتدای قرن نوزدهم در نیوزیلند سر زده است. تاماهوری از همان ابتدای فیلمسازی خود دغدغه‌ی قوم مائوری، بومیان نیوزیلند، را در سر داشته و هر بار سعی کرده از طریق سینمای روایی این مردمان را مقابل دوربین ببرد. فیلم «نوکیش» با توضیحاتی در باب مبلغان مذهبی و تغییر جنگ‌افزارهای قبیله‌های مائوری از نیزه و شمشیر و خنجر به تفنگ‌ آغاز می‌شود. سپس دوربین کاراکتر مرکزی خود را مقابل چشم مخاطب قرار می‌دهد؛ توماس مونرو که از انگلستان برای به عهده گرفتن امور کلیسای شهر تازه‌تأسیس «اپ‌ورث» از طریق دریا عازم نیوزلند شده است. در میانه‌ی سفر است که آن‌ها برای اتراق به جزیره‌ای می‌رسند و  در آنجا شاهد نبرد خونین میان دو قبیله هستند. دختری با نام «رنگیمای» توسط توماس نجات پیدا می‌کند و به شهر اپ‌ورث برده می‌شود. کارگردان بی‌آنکه سعی داشته باشد این مردمان سفید‌پوست را در نقطه‌ی مقابل کاراکتر اصلی خود قرار دهد به همان گذر لحظه‌ای و کلیشه‌های مهاجران تمامیت‌خواه اروپایی بسنده می‌کند. فیلم آقای تاماهوری روی خود مردمان بومی این منطقه متمرکز شده است. تاماهوری از آداب و سنن مردمان این منطقه کاملاً آگاه است و به همین سبب است که در تصویر کردن بومیان چندان کار مشکلی ندارد و زندگی قبیله‌ای آن‌ها را همراه با مراسمات و آیین‌های‌اشان به خوبی تصویر می‌کند. اما این تصویرسازی در حد یک اثر تجاری باقی می‌ماند و تبدیل به درامی شاعرانه از نواها و مویه‌های این مردمان نمی‌شود. شاید آقای تاماهوری اگر روایت خود را تجاری نمی‌کرد، به‌خوبی می‌توانست مخاطب را درگیر این نواها کند. مخاطبانی که از مناطق مختلف ایران شاهد این آیین‌ها هستند شاید با ملودی مویه‌های این قبیله‌ها احساس قرابت کنند؛‌ به‌خصوص مخاطبی که در غرب ایران سکونت دارد. اما آقای تاماهوری آن‌چنان که باید درگیر این آیین‌ها، رجزخوانی‌ها و در نهایت سبک زندگی این مردمان نمی‌شود. کاراکتر اصلی او توماس است و باید روایت را حول او تغییر و رستگاری‌اش تصویر کند. در نتیجه‌ی این تصمیم است که در بخش دوم روایت شاهد یک روایت اکشن با ملاحظات سینمای تجاری هستیم. اما همین نگاه از ظاهر هم باعث نمی‌شود مخاطب از سر دل بکند و داستان آقای تاماهوری تا انتها استوار به مسیر خود ادامه می‌دهد. «گای پیرس» یکی از آن بازیگرانی است که هر کاراکتری در هر قصه‌ای به‌خوبی درون کالبدش جای می‌گیرد و باید گفت آقای تاماهوری انتخاب به‌جایی کرده است. اما همان‌طور که در میانه‌ی مرور اشاره شد این روایت صرفاً اثری اکشن با برخی مناسبات تاریخی است و سعی دارد رستگاری یک مهاجر و مبلغ مذهبی را میان مردمان بومی نیوزیلند تصویر کند. حتی این روند هم تحت تأثیر ژانر اکشن فیلم قرار می‌گیرد و بازیگری چون گای پیرس نمی‌تواند توماس، احوالات‌اش، تناقض ذهنی‌اش و در نهایت تعریف دوباره‌اش از جنگ، انتقام و صلح را به‌خوبی ارائه دهد. در هر حال باید گفت فیلم جدید آقای تاماهوری یکی از آن آثاری است که مخاطب سینمای سرگرمی را خسته نمی‌کند و برای او قصه می‌گوید. #فیلم‌های_2024 |@OnefilmOnelife|
Show all...

❤‍🔥 5👍 1 1
Photo unavailableShow in Telegram
ادموند و خانواده‌اش در برلین ویران پس از جنگ جهانی دوم به سر می‌برند. او همه ی تلاش خود را به کار می‌گیرد تا آیو نانی به‌اندازه‌ی زنده ماندن به خانواده برساند. روبرتو روسلینی در روایت خود سعی دارد، نه همچون یک ایتالیایی، بلکه همچون انسانی ورای مرزها به مقوله‌ی جنگ و ویرانی پس از آن بنگرد؛‌ چه رم، چه برلین یا هر نقطه‌ی دیگری...
#سینمای_کشورها #جنبش_سینمایی #نئورئالیسم_ایتالیا | @OnefilmOnelife |
Show all...
5👍 1🔥 1😢 1
▪️▫️▪️▫️ نقد فیلم‌های روز سینمای جهان در کانال یوتوب یک فیلم، یک زندگی: https://youtu.be/PFFpek0qEbA ما را به دوستان خود معرفی کنید... #Youtube
Show all...
نقد فیلم اندوخته | Hoard 2023

‍ رنج فقدان و بیداری جنسی میان زباله‌ها نام انگلیسی: Hoard نام فارسی: اندوخته محصول: ۲۰۲۳ – بریتانیا ژانر: درام رده‌ی سنی: ۱۶+ امتیاز: ۳.۵ از ۴ مصطفی ملکی در سال ۲۰۲۲ بود که فیلم «پس از آفتاب» را مرور کردیم. آن فیلم در باب نوستالژی دختر جوانی بود که گذشته‌ی خود را همراه پدر زیست می‌کرد. قبل و پس از این فیلم نیز دو کارگردان زن دیگر در باب دخترانی تصویرسازی کرده‌اند که چیزی در گذشته اکنون‌اشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در این مرور به یکی از آن آثار خواهیم پرداخت. خانم «لونا کارمون» در اولین اثر بلند داستانی خود به درون زندگی «ماریا» رفته است و داستان زندگی این دختر را در دو برهه تصویر می‌کند؛ ابتدا در بخش ابتدایی فیلم که به‌نوعی افتتاحیه‌ی آن محسوب می‌شود وارد زندگی ماریای کودک و مادرش، «سینتیا»، می‌شویم. اما این زندگی کمی با آن چیزی که در جامعه می‌بینیم تفاوت دارد. عشق مادر به فرزند و تبیین نگاهی که باید دنیا را از آن دریچه بنگرد با همه‌ی نظم موجود در جامعه تفاوت می‌کند. این رخداد در دهه‌ی ۱۹۸۰ اتفاق می‌افتد. سینتیا عاشق جمع کردن زباله‌ها و وسایلی است که دیگران به گوشه‌ای پرتاب می‌کنند و کل آپارتمان آن‌ها مملو از این زباله‌هاست. اما او و ماریا نام این اندوخته‌ها را کاتالوگ عشق گذاشته‌اند و به‌نوعی هر روز خود را با جمع‌آوری این زباله‌ها به‌عنوان نشانی از عشق به یکدیگر تصویر می‌کنند. اما کارگردان صرفاً قصد ندارد وارد این دنیای به انتها رسیده در زندگی این مادر و دختر شود و رخدادها را از دید ناظر بیرونی هم تصویر می‌کند؛‌ به‌خصوص زمانی که ماریا در کنار دیگر کودکان عادی در جامعه قرار دارد و احساس می‌کند وصله‌ای ناجور میان آن‌هاست. خانم کارمون در تصویرسازی این دنیا نه‌تنها به فانتزی لوسی که قرار است عشق مادر و فرزند را در میان انبوهی پالت رنگی جذاب و نوردهی‌های بی‌مورد نشان دهد ورود نمی‌کند، بلکه مخاطب را درگیر لحظاتی در فیلم می‌کند که گویی بوی شیره‌ی تراوش شده از زباله‌ها در این آپارتمان را احساس می‌کند. اما نقطه‌عطف داستان و ورود روایت به بخش دوم خود و دهه‌ی ۱۹۹۰ در شبی رخ می‌دهد که این مادر و دختر از طریق تلویزیون در حال تماشای یکی از آثار دهه‌ی ۱۹۷۰ با نام «طبل حلبی» هستند(این فیلم یکی از آثار تابوشکن در آن سال‌ها بود و داستان پسری را روایت می‌کند که می‌تواند سن خود را کنترل کند) و سکانسی از این فیلم ماریا را دچار نوعی ناهمگونی جنسی می‌کند؛‌ زمانی که پسر با آب دهان از شکر شربت درست می‌کند و به کاراکتر مقابل خود می‌خوراند. ماریا از مادر می‌خواهد که به او اجازه دهد برای خرید شکر به سوپرمارکت برود(این هم یکی از آن روابط نامعمول این مادر و دختر است!). ماریا در طول مسیر با مردی روبه‌رو می‌شود که روبه‌روی او آلت جنسی خود را بیرون می‌آورد و به این دختربچه نشان می‌دهد. ماریا در حالی که خودش را خیس می‌کند با سرعت به خانه بازمی‌گردد. اما هنگامی که او در حال اضافه کردن آب دهان خود به شکر است که صدای جیغ مادر را می‌شنود. مادر بر اثر سقوط وسایل نفس‌های آخر را می‌کشد و ماریا از آن لحظه تا ده سال بعد که با یک برش وارد آن دوره می‌شویم همراه زنی با نام «میشل» زندگی می‌کند که فرد مورد اعتماد تأمین اجتماعی است. ماریای نوجوان هر لحظه از زندگی‌اش را گویی در حال تکمیل کردن گنجینه‌ی عشق مادر است و به‌نوعی در این دوران که پس از هجرت اجباری دوست صمیمی‌اش به کردستان، توسط پدر کاملاً سنتی برای جن‌گیری و تذهیب، تنهایی بیش از پیش بر او مستولی شده وارد توحش زندگی گذشته‌اش می‌شود. ورود مایکل نیز از سویی دیگر باعث بیدار شدن قوه‌ی جنسی در او می‌شود. اما ترومای گذشته و همه‌ی آن رخدادها در یک شب همچنان ماریا را در برزخی روانی گیر انداخته است. این روایت نه فانتزی است، نه سوررئال و نه حتی دلهره‌ی جسمی، بلکه همه‌ی این‌ها را در خود دارد و کاملاً رئالیستی مسیر خود را پیش می‌برد. در این فیلم با رئالیسمی اجتماعی مواجه هستیم که کاراکتر نوجوان‌اش برای رهایی از ترومای گذشته و آن دنیای ناقصی که مادر برای او تصویر کرده بود وارد سفری مملو از رنج، هزینه و در نهایت آسیب مجدد روحی می‌شود. اما در پایان او می‌ماند و آسمان تاریکی که بالاخره نگاه خندان ماریا را پذیرا می‌شود. خانم کارمون بدون آنکه اشاره‌ای اتوبیوگرافی در روایت خود داشته باشد، انتهای این داستان را با تصاویری واقعی از مادرش به پایان می‌رساند و به‌نوعی همه‌ی مادران را ارج می‌نهد. #فیلم‌های_2023 #filmreview #movie #نقد_فیلم #film #cinema #سینما #فیلم #hoard2023filmreview لینک حمایت از کانال: حامی باش:

https://hamibash.com/supportus/tippers

ما را در دیگر شبکه‌های اجتماعی هم دنبال کنید اینستاگرام:

https://www.instagram.com/onefilmonelife/

تلگرام:

https://t.me/OnefilmOnelife

توئیتر:

https://twit…

❤‍🔥 11
روایتی نوآر در میان پوچی
نام انگلیسی: Only the River Flows نام فارسی: فقط رودخانه جاری‌ست محصول: ۲۰۲۳ – چین ژانر: جنایی، نوآر رده‌ی سنی: ۱۳+ امتیاز: ۳.۵ از ۴ مصطفی ملکی
طی دو مرور گذشته با دنیای سینمایی آقای «وی شوجون» آشنا شدیم و دیدیم که این فیلمساز به سیاق بسیاری از سینماگران ابتدا یک سینه‌فیل است و سپس فیلمساز. در دو اثر قبلی شاهد بودیم که آقای شوجون همیشه بندی را میان سینما و روایت خود ایجاد می‌کرد؛ چه یک دانشجوی صدابرداری در دانشکده‌ی سینما و چه یک گروه فیلمسازی در شهری کوچک. حال او در جدیدترین اثر خود به‌سراغ اقتباسی تقریباً آزاد از داستان کوتاهی به قلم «یو هوآ» رفته است. آقای شوجون روایت‌اش را با جمله‌ای از کامو در باب تقدیر و اختیار آغاز می‌کند و مانند دو اثر قبلی از زاویه‌ای کاملاً متفاوت وارد بطن اصلی فیلم می‌شود. دوربین تعدادی پسربچه را دنبال می‌کند که در یک ساختمان نیمه‌متروک به این‌سو‌ و آن‌سو می‌روند. یکی از این پسربچه‌ها از طریق راهروها به دری می‌رسد و پس از باز کردن در با نیمه‌ی ویران‌شده‌ی ساختمان و باران شدیدی که می‌بارد مواجه می‌شود. از زاویه‌دید او و از میان در بازشده مردی که کاپشن چرم مشکی بر تن دارد و در حال مکالمه با مردی دیگر است توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند. همین مرد قرار است تبدیل به کاراکتر اصلی روایت شود. «ما ژوآ» یک افسر پلیس در بخش جنایی شهرستان بانپو است. گره خوردن او به روایت با قتل یک پیرزن در کنار رودخانه ایجاد می‌شود. حال همه‌ی متریال آماده است تا مخاطب به درون یک رازآلودگی از جنس روایت‌های جنایی برود. اینکه آقای شوجون در روایت خود تنها به دنبال پیدا کردن قاتل نیست گزاره‌ی اصلی روایت محسوب می‌شود. این مورد را می‌توان از طریق تعقیب و گریز بین مأموران پلیس و «مرد دیوانه»‌ای که فرزندخوانده‌ی آن پیرزن است درک کرد. در این پرونده همه‌چیز روشن است. اما این روشنی در بخش‌های مختلف روایت پنهان شده است. آقای شوجون در میانه‌ی روایت به‌یک‌باره همه‌ی این رازآلودگی را تبدیل به وسواس ذهنی کاراکتر اصلی می‌کند و از طریق زندگی شخصی او، رابطه‌اش با همکاران، پیگیری پرونده‌ی قتل و پارانویایی که دچارش می‌شود روایت را دچار انتزاع می‌کند. ما ژوآ در طول روایت حتی برای لحظه‌ای باور نمی‌کند که پرونده این‌قدر آسان حل شده باشد. او در عوض به ذهن خود اجازه می‌دهد که گره‌هایی را به پرونده اضافه کند و از طریق آن نوار کاست عاشقانه بین یک زن شاغل در کارخانه و یک معلم ادبیات به حقایق دیگری پی ببرد و از میان این هزارتو به آرایشگری برسد که گرایش اصلی خود را پنهان کرده است. روایت آقای شوجون گویی مخاطب را به درون ذهن ما ژوآ می‌برد و سعی دارد از این طریق درهای بسته را باز کند تا هم مخاطب و هم کاراکتر اصلی برق‌هایی را به عمد خاموش کنند تا این پرونده‌ی ساده را تبدیل به گره کور کنند. روایت جدید آقای شوجون دچار نوعی پختگی است و این را می‌توان از طریق ایجازهای او در برش‌ها درک کرد. مخاطب از طریق این برش‌ها گاه با یک کمدی-ابزورد مواجه می‌شود و گاه وارد نوآری می‌شود که زن اغواگر آن دیگر دلمرده است. از طریق این ارتباط‌های پنهان است که فرزند متولدنشده‌ی ما ژوآ و همسرش تبدیل به نسخه‌ی کوچکی از مرد دیوانه‌ی این قصه می‌شود. از سویی دیگر تغییر محل بخش جنایی به یک سینمای متروک ما ژوآ را در قامت یک کارگردان وارد معمای مخصوص به خود می‌کند. این تلاقی‌های زیبا و این‌همانی‌های انتزاعی کاملاً ایجازگونه در برابر چشم مخاطب قرار می‌گیرند تا همراه کاراکتر اصلی به درون هزارتویی به‌عمد ایجادشده پای بگذارد. و در پایان باید گفت که سونات مهتاب بتهوون که در جای‌جای روایت جریان دارد گویی پس از چند سکانس تبدیل به زمزمه‌ی فیلم در میان بارانی قطع‌نشدنی می‌شود. پالت رنگی سرد و گاه چرک فیلم سرمای شهر بونپا را به‌خوبی به مخاطب انتقال می‌دهد؛ تا حدی که گاه همچون ما ژوآ به‌دنبال کاپشن چرم مشکی هستیم یا منتظر سرو نودلی گرم از آشپزخانه می‌مانیم. #فیلم‌های_2023 |@OnefilmOnelife|
Show all...

🔥 8 3👍 2
اتفاقی میان سکون
نام انگلیسی: Ripples of Life نام فارسی: امواج زندگی محصول: ۲۰۲۱ – چین ژانر: درام رده‌ی سنی: ۱۳+ امتیاز: ۳ از ۴ مصطفی ملکی
در یکی از سکانس‌های فیلم «پرسه میان باد» کاراکتر «کن» برای صحبت با دوست‌دختر خود به یک هتل سر می‌زند. در آن هتل یکی از خطاط‌های چینی در حال نمایش مقابل مدعوین است که به‌ناگاه جوهر او روی لباس حاضران پرتاب می‌شود. آقای شوجون مستندسازی را که در حال فیلمبرداری از آن مراسم است به روایت جدید خود دعوت کرده و اتفاقاً فیلم را با مکالمه‌ی او و یک نویسنده‌ی فیلمنامه حول این اتفاق آغاز می‌کند. فیلم «امواج زندگی» به سه بخش تقسیم شده که در هر کدام یکی از کاراکترهای دخیل در فیلم زیر ذره‌بین قرار می‌گیرند. دوربین آقای شوجون در یک شهر کوچک میان کاراکترها سرگردان است. شهری که به دوبخش قدیمی و مدرن تقسیم شده است و یک رستوران محلی در بخش قدیمی قرار است تبدیل به لوکیشن فیلم یکی از کارگردان‌های صاحب سبک سینمای چین شود. در بخش اول روایت به درون زندگی زنی جوان می‌رویم که نوزادی شیرخوار دارد و همراه خانواده‌ی همسر خود آن رستوران محلی را اداره می‌کند؛‌ زنی که دچار روزمرگی شده است و حال با آمدن این گروه فیلمسازی گویی شوقی پنهان او را در بر گرفته است. این زن که «گو» نام دارد به‌محض اینکه متوجه می‌شود یکی از بازیگران زن قرار است در فیلم حضور داشته باشد و کارگردان به‌دنبال بازیگری است که بتواند لهجه‌ی محلی این شهر را داشته باشد خود را بیش‌از‌پیش در معرض دید عوامل فیلم قرار می‌دهد. بخش اول روایت گویی خواب شیرین و کوتاه این زن در میان شهری کوچک است. شیوه‌ی زیست این زن همان شعار اصلی فیلمنامه‌نویس حین نگارش و شخصیت‌پردازی فیلمنامه است؛ در این شهر هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اما در روایت دوم کابوسی که رویای کوتاه «گو» را بر هم می‌زند رخ می‌دهد؛ ورود بازیگری سرشناس که خود زاد‌ه‌ی این شهر است. «چن‌چن» در اوج شهرت پا به شهر زادگاه خود می‌گذارد و گویی قرار است با همه‌ی اجزا و افراد این شهر که سال‌ها با آن‌ها زیست کرده تجدید دیدار کند. اما او بدون آنکه متوجه جایگاه خود و دیگران شود محکوم به فخرفروشی مقابل مردمان این شهر می‌شود. در دیدارهای ابتدایی گویی چن‌چن دوست دارد ارتباطی صمیمی از جنس ارتباط‌های قدیمی خود با مردمان برقرار کند، اما سد شهرت مقابل او و دیگران می‌ایستد. نه معشوق قدیمی و نه دوست دوران کودکی و مدرسه، هیچ‌کدام قرار نیست خود را تبدیل به انسان‌های گذشته کنند. در روایت سوم دوربین به‌سوی چالش بین کارگردان و نویسنده می‌چرخد و سعی دارد نتیجه‌گیری کلی اثر را از میان مکالمه‌ی آن‌ها تصویر کند. در این مکالمات خلأ بین دیدگاه‌های این دو نفر تبدیل به درون‌مایه‌ی اصلی می‌شود. نویسنده از یک‌سو سعی دارد آن سکون را به درون اثر بدمد و کارگردان در مقابل سعی دارد با گذر از این سکون زیبایی‌شناسی مملو از حرکت خود را وارد اثر کند. تقابل این دو دیدگاه تبدیل به گره اصلی روایت در بخش سوم می‌شود. آقای شوجون در اثر خود دائم سعی دارد همان سکون را در جای‌جای روایت و از طریق کاراکترهای مختلف در برابر دیدگان مخاطب قرار دهد. او اتصال‌های شیرینی را در این میان ایجاد می‌کند؛‌ از علاقه‌های موسیقایی و فوتبالی نویسنده که از طریق تیشرت پینک‌فلوید و لباس تیم ملی آرژانتین به‌وضوح مخاطب را با زندگی او آشنا می‌کند تا کارگردانی که به موسیقی هیپ‌هاپ علاقه دارد و همین مسئله گویی باعث عدم پذیرش فضای فیلمنامه از سوی او می‌شود. فیلم «امواج زندگی» به‌دنبال رخدادی از جنس واقعیت در میان مرداب روزمرگی انسان‌هاست؛ چه این مرداب در زندگی زن جوان رستوران‌دار ایجاد شده باشد و چه در اوج شهرت یک ستاره‌ی سینما. گویی بخش اول و دوم درون‌مایه‌ی اثری هستند که قرار است نویسنده و کارگردان در بخش سوم روایت حول آن به اجماع برسند. آقای شوجون در این روایت باز هم نشان می‌دهد که یک فیلمساز از طریق تاریخ سینما می‌تواند ایده‌های خود را به ساده‌ترین زبان بیان کند؛‌ به‌خصوص چنین فیلمسازی که دل در گروی وونگ کاروای و هونگ سانگسو دارد. این فیلم از زندگی با زبان سینما و از سینما با زبان زندگی سخن می‌گوید. #فیلم‌های_2021 |@OnefilmOnelife|
Show all...

❤‍🔥 11
کوه زانو زده چون اسب زمین‌خورده به راه سینه‌انباشته از شیهه‌ی خاموش هلاک مغز خورشید پریشان شده بر تیزی سنگ چون سواری که به یک تیر درافتاده به خاک ناخن از درد فروبرده درون شن گرم سینه ساییده بر اندام تب‌آلود زمین لب تاول زده‌اش سوخته از داغ عطش خونش آمیخته با روشنی بازپسین چشمش از حسرت آبی که نیابد همه عمر می‌دود همچو سگی هار به دنبال سراب بیم دارد که چو لب تر کند از چشمه‌ی دور آتش سرخ زبانش فکند شعله در آب آسمان کاسه‌ی براق لعاب اندودی است که ازو قطره‌ی آبی نتراویده برون تشنگی در رحم روسپی پیر زمین نطفه‌ای کاشته از شهوت سوزان جنون کوره‌راهی که خط انداخته بر پشت کویر جلد ماری‌ست که خالی شده از خنجر خویش گردبادی که برانگیخته گرد از تن راه غول مستی است که برخاسته از بستر خویش گون از زور عطش پنجه فروبرده به خاک تا مگر درد جگر سوز خود آرام کند زخم چرکین ترک‌های زمین منتظر است تا مگر مرهمی از ظلمت شب وام کند چشمه‌ای نیست که در بستر خشکیده‌ی جوی سینه‌مالان بخزد چون تن لغزنده‌ی مار کوه و خورشید سراسیمه به هم می‌نگرند اسب جان می‌سپرد تشنه در آغوش سوار |@OnefilmOnelife|
Show all...
9❤‍🔥 3👍 2
شیهه‌ی خاموش شعری از نادر نادرپور با صدای یکی از همراهان عزیز کانال، آقای دهقان از کرج، برنده‌ی کتاب شعر آقای نادرپور در مسابقه‌ی شات-شعر، که لطف فرمودند این شعر زیبا رو به ما و همه‌ی عزیزان کانال تقدیم کردند.. سپاس فراوان از همراهی ایشان و همه‌ی عزیزان همراه کانال🌹 |@OnefilmOnelife|
Show all...
2.58 MB
7🔥 4❤‍🔥 2
06:56
Video unavailableShow in Telegram
فیلم کوتاه: A Sammy in Siberia | 1919 | Hal Roach لوید یک سرباز آمریکایی در جنگ داخلی روسیه است که از گروه خود جدا می‌افتد و مجبور است برای بقا در کوران برف تلاش کند. در این میان با زنی روبه‌رو شده و به کمک او می‌شتابد. آنها باید از دست ماموران بلشویک فرار کنند. #فیلم_کوتاه | @OnefilmOnelife |
Show all...
Untitled 1.mp4197.25 MB
❤‍🔥 10👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
روزگارم را بیشتر در تعلیق سر کرده‌ام و باقی عمرم را محکوم گشتم.
فیلم: Striding Into the Wind | 2020 | Wei Shujun شعر: ویلیام استفورد #شات_شعر | @OnefilmOnelife |
Show all...
7❤‍🔥 5
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.