#نمایشنامه
((سرطان))
_سلام خوبی امروز گفتم بیا اینجا تا باهات حرف بزنم، کار مهمیه امیدوارم درک کنی و ناراحت نشی، چون یکم برای خودم و خودت سخته.
+سلام خانم خانما چطوری دلبرکم؟ تو جون بخوا ، گوشای من همیشه برای حرفای تو امادن، یکم استرس دادی بهم ینی چی برای من و تو سخته؟
_راستش چند وقتی بود حالم بد میشد سرم درد میگرفت و سرفه میکردم ، هروقت سرفه میکردم خون از گلوم میومد، اولاش فکر کردم گلوم زخمه که خون میاد ، ولی چند وقتی گذشت دیدم حالم بدتر شد، تا امروز......
_خوب حتما معده زخم گرفتی قوربونت برم ، بیا بریم دکتر ازمایش بده زودتر حالت خوب بشه، این که ناراحتی نداره دورت بگردم، امروز چی؟
_نه عشقم معده زخم نیست ، امروز آوردمت اینجا برای خداحافظی ، چون من و تو نمیتونیم باهم باشیم، هرچی آرزو داشتیم همشون باید ارزو بمونه واسمون هیچکدومشون به حقیقت تبدیل نمیشن، میدونم درکش خیلی برات سخته الان گیج شدی و فکر میکنی هزیون میگم.
+چی داری میگی؟ خداحافظیه چی؟ چرا نمیتونیم باهم باشیم؟ من که کار بدی نکردم !!! همه جوره کنارت بودم تو خوشیات و سختیات، پس این حرفا چیه ؟ تورو خدا دنیامو خراب نکن.
_تو بهترین اتفاق زندگیم بودی و هستی ، هیچوقتم کار بدی نکردی ، منم ازت راضیم تاج سرم، ولی امروز وقتی جواب ازمایشم رو گرفتم و فهمیدم سرطان خون دارم ، اول تو اومدی جلوی چشمم ، همش میگفتم من به درک چرا تو باید زجرشو بکشی؟ ولی اخر سر گفتم این حقیقته باید باهاش کنار بیام ، بخاطر همین گفتم بیای باهات حرف بزنم.
+سرطان خون؟ اونم تو؟ شوخیه دیگه نه؟ ببین نکن من حوصله سرکار گذاشتن ندارما ، منو کشوندی اینجا حالمو خراب کنی بعدشم بگی شوخی بود؟
_شوخیه چی دیوونه؟ سرکاری نیست خیلیم جدیم، ببین این جواب ازمایشمه، خودت نگاه کن برو از دکترم بپرس، من و تو دیگه نمیتونیم باهم باشیم.
+این ازمایش شاید اشتباه شده باشه ، بیا بریم دوباره ازمایش بدیم، من مطمعنم اشتباه شده زیاد پیش میاد این اشتباها، من و تو همیشه باهمیم اصلا این حرفا نیست.
_نه اشتباه نشده این ازمایشا دقیق انجام میشه، باید باهاش کنار بیای ، نمیخوام کنار من رنج بکشی ، نمیخوام دوست داشتنتو با حسرته از دست دادنم ببینم، تو برام همه چیز بودی ولی دیگه راهمون جداس ، برو دنبال خوشبختیت عشق نافرجام من.
+چرا؟ چرا؟ اخه چرا باید تو سرطان بگیری تو این همه ادم؟ مگه چه گناهی کردی؟ تو که آزارت به مورچه هم نمیرسه، خدایا این چه بلاییه داری سر من میاری ؟ من ازت چیز زیادی نخواسته بودم.
_اینم تقدیر من بوده، دوس ندارم توهم درگیر من باشی ، تو باید زندگی کنی و ایندتو بسازی و خوشی کنی ، فقط خواستم بهت بگم : انقدر دوست دارم و برام مهمی که دوس ندارم ناراحتیتو ببینم ، قول بهم بده بعد رفتن من هیچوقت ناراحت نشی، هیچوقت برام گریه نکنی، هیچوقت به یاد من اهنگ غمگین گوش ندی، همیشه شاد باش، همیشه بخند، همیشه برام دعا کن.
+پس تقدیر من چی؟ چرا خدا سرنوشت منو انقدر بد نوشته؟ من بدون تو چیکار کنم اخه؟ مگه میشه تو نباشیو شاد باشم؟ میگی بخندم؟ اونم در نبود تو؟ تو نباشی که خنده با من قهر میکنه ، چی میگی؟ برای خودت میبری و میبافی؟ تو نباشی منم نیستم اینو بدون.
_حرفامو زدم دیگه نمیتونم تحمل کنم اشکام بند نمیان ، خیلی دوست دارم خیلی،خدا نگهدار عشقی که نتونستم ارزوهامو باهات به حقیقت تبدیل کنم ، خدا حافظ.
_خانم
+اقا