cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

آسمان شب های من :)

Strt ; 30October 📆 2021 به قلم:Setayesh🖋 ژانر رمان:عاشقانه،گاهی شادی گاهی غم،درام 🖇💜⏰📚 https://t.me/MyNightSky12

Show more
Advertising posts
196
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

مرسی از انرژی های قشنگتون:))))))
Show all...
It's even louder in the silence And it's always the same The darkness always finds me When I hear your name It should have been me and I want you to know That I'll hold you in my heart and I wont let go Just take away this sorrow, it's too much to bear Drifting from your memory I'm lost, lost without your love Now the time goes by But the torment remains If only I could wake and see your face again There would be no more regrets for all the things I never said Drifting from your memory I'm lost without your love
Show all...
10. Lost.mp36.94 MB
یهو صدای پایی شنیدم سریع شمع ها رو خاموش کردم رفتم جلوی رایبد دستمو جلوی دهن رایبد گرفتم اون شخص وارد اشپزخانه شد رایبد گنگ نگاهم میکرد آن شخص ب سمت کابینت ها رفت و ارام در یکی را باز کرد اگر یکی از اعضای خانه بودن باید بی درنگ لامپ و روشن میکردن با واژه دزد چشمانم گشاد شد رایبد دستم را کنار زد و از جایش بلند شد به من اشاره کرد که همینجا بمونم سری تکان دادم رایبد به سمت ان شخص رفت چند بار دستش را روی شانه اش زد و سپس گفت: تو کی هستی ؟ و بد لامپ را روشن کرد با دیدن لباس خواب صورتی رنگ چشمانم گرد شد رایبد ان شخص را برگرداند با دیدن مریم جون کپ کردیم جفتمان ،، توقع دزد داشتیم نه صاحب خانه رایبد با صدای بلندی گفت: عع مامان ابن وقت شب اینجا چکار میکنییی؟ مریم جون جیغی زد و گفت: صد بار بت گفتم به من نگووووو مامانننن ، اصن خودت اینجا چکار میکنی چراغ خاموش و نگاهش به من افتاد و حرفه دیگری نزد جفت ابروهایش را بالا انداخت که به میز اشاره کردم و گفتم: ما داشتیم شام میخوردیم خیره ب دستانش شدم با دیدن جای ارد چشمانم گرد شد و گفتم: ارد ؟ مریم جون خنده ای کرد و به سمت میز امد یک قاچ از پیتزای محبوبم را برداشت و گفت: ارد نبست شیره خشکه بابا و یک گاز از پیتزا زد نشستم روی صندلی و گفتم: شیر خشک برای چی؟ رایبد گفت: ماماننن باز شروع کردبییییی؟ رو به کرد و ادامه داد؛ مامان عاشق اینه صورتش تول باشه البته طبیعی نه با بوتاکش و ژل و اینا برا همین شیر خشک میخوره چیزی تا ریختن پشمام نمونده بود هاج و واج به مریم جون نگاه کردم لبخند زوری زد و گفت: چقدر خوشمزس از کحا خریدیددد؟ رایبدم نشست روی صندلی و گفت: خودمون درست کردیم البته با سراشپز اتریسا مریم جون نگاهی بهم کرد گغت: اصلا بهت نمباد از این چیزا بلد باشیااا خیلییییی خوشمزه اسسس لبخندی زدم و گفتم : نوش جان رایبد متفکر بشکنی زد که منو مریم جون تو جامون تکون خوردیم از حرکت یهوییش گفت:آتریسا برای همون بود خمیرش ی جوری بود چون شیر خشکک بود گفتم: ارهه مریم جون خندید و گفت: من از ترس اینکه این رایبد مارمولک نفهمه ریختم تو سطل هرشب مخفیانه میام مبخورم گفتم: چرا مخفیانه؟ رایبد گفت: چون من اجازه نمیدم ، داره ب خودش صدمه میزنه ، اخه مادر من سنی ازت گذشته نبای مریم جون داد زد: اینجا خونه ی منه ، بد تو ب من دستور میدی که چکار کنم چکار نکنم؟ من سنم خیلیمممم نرماله خوبه اندازه ی دختر ۱۵ ساله جوونم و انگیزه دارم! و از اشپزخونه خارج شد رایبد کلافه پوفی کشید اخمی کرد و اشپزخانه ببرون رفت شانه ای بالا انداختم و پیتزامو خوردم خیلی شیک ، اگر من گشنه میرفتم میخابیدم ایا به من مربوط بود این موضوع؟ خیررررر پس غذامو میخورم بد میرم موضوع موضوع خانوادگیه اصلا به من چه ؟ با همین تفکرات ادامه دادم ب خوردن بد از اتمام ظرف پیتزام وسایل و جم‌کردم پیتزای رایبد و با ی لیوان نوشابه ریختم گذاشتمشون روی ی سینی و بردم بالا تقه ای به در اتاق رایبد زدم صدایی نشنیدم هوف کلافه ای کشیدم بازهم در زدم بازهم صدایی نیامد در را ارام باز کردم رایبد روی تخت نشسته بود و سرشو تو دستاش گرفته بود مسه پسرای تخسی شده بود که مامانشون دعواشون کرده باشه خندم گرفته بود جلو رفتم و ارام گفتم: هر چبزیم بشه تو نبابد با خودت قهر کنی و با شکم گشنه بری اتاق ... سینی را روی عسلی کنار تخت گذاشتم و خاستم برم بیرون برگشتم و گفتم: اون هرکاری دلش میخاد میکنه چه تو بخای چه نخای ... میدونم نگران سلامتیشی ولی اون حتما خودش بهتر میدونه فردا باهاشون حرف مبزنم شاید نمیدونم ولی بفکر سلامتیشون باشه ... رایبد لبخندی زد و گفت : مرسی لبخندی زدم و از در خارج شدم و در و بستم به سمت اتاقم رفتم ....
Show all...
sticker.webp0.10 KB
sticker.webp0.10 KB
#part53 نگاهم میکند و میگوید خب یکم صبر میکنیم لب میگزم و میگویم : خب گشنمههه:( دستش را زیر چانه اش میبرد با تفریح نگاهم میکند و میگوید: چکار کنیم خب ، میخای سرگرمت کنم شانه ای بالا می اندازم و میگویم : سرگرمم کن لبخندی میزند و میگوید: خب پروژه چطور پیش میره بنظرت؟ لبخندی میزنم و میگم: خوب راه سرگرم شدن منو پیدا کردی ها میخندد ، و میگوید: اصن مگه چیزی هس ک ذهن تو رو مشغول کنه جز کار میزنم زیر خنده و میگوید: خب حالا مادام ، میتونی الان شروع کنی لبخندی میزنم و با انگشت اشاره ارام روی‌پیتزا میگذارم سرد شده بود نگاهم میکند و میگوید خب یکم صبر میکنیم لب میگزم و میگویم : خب گشنمههه:( دستش را زیر چانه اش میبرد با تفریح نگاهم میکند و میگوید: چکار کنیم خب ، میخای سرگرمت کنم شانه ای بالا می اندازم و میگویم : سرگرمم کن لبخندی میزند و میگوید: خب پروژه چطور پیش میره بنظرت؟ لبخندی میزنم و میگم: خوب راه سرگرم شدن منو پیدا کردی ها میخندد ، و میگوید: اصن مگه چیزی هس ک ذهن تو رو مشغول کنه جز کار میزنم زیر خنده و میگوید: خب حالا مادام ، میتونی الان شروع کنی لبخندی میزنم و با انگشت اشاره ارام روی‌پیتزا میگذارم سرد شده بود با چاقو ب جان پیتزا می افتم و میخورم تقسیم میکنم و با لذت یکی را در دهان میگذرام هومی میکشم و میگویم: سراشپزی بم میاد عا نگا چقدر خوب شده میخندد و سری تکان میدهد پیتزایش را میخورد او هم مثل من هومی کشید و خندید و گفت: خوشمزه ترین پیتزایی ک تا حالا خور
Show all...
#part52 لبخند میزند دستانش را خشک میکند و میگوید: چند وقت پیش اون اهنگو شنیدم اره ی چیزای شنیدم راجبش یک تای ابرویم را بالا می رود زمزمه مرا شنیده است سری تکان میدهم و ب سوی فر میروم میگویم: تقریبا اماده است یکم دیگه اوکی تر میشه بسمت بشقاب های ابچکان میروم از یخچال اب و سس و ابلیمو می اورم میز دو نفره کوچمان را میچینم شاید این اولین بود من برای یک مرد غریبه ک الغزا همکار پروژه ام باشد در خانه اش در شب ک دم دمای صبح را با او سپری میکردم و میز مبچیدم آری اولین بار بود من با هیچکس انقدر نزدیک نشده ام ب سمت فر میروم ارام پیتزا ها را در می اورم و داخل بشقاب میگذارم کمکم میدهد تا برششان دهم با بوی خوشش تازه میفهمم چقدر گشنه ام لبخندی میزنم و میگویم: ایده خوبی بود اینوقت شب این غذا لبخندی میزند و میگوید: چاکرتم صدایم را کلفت میکنم و میگویم: مخلصتم داش بلند قهقه میزند ب لحنم من هم بلند میخندم ب یاد اینکه مادرش خواب است سریع دستانم را روی دهانش میگذارم و میگویم: هیسسس الان بیدار میشود اما او بی اهمیت میخندد و هول شدن های من او را بیشتر ب خنده می اندازد نیشگونی از بازویش میگیرم و ارام میگویم: بخدا الان بیدار میشهههه فکر میکنه چکار مبکنیم من فردا چجور نگاهش کنم با نفس نفس از خنده باشه ای میگوید ارام پیتزا ها را روی میز میگذارد لبخند میزنم و روی صندلی مینشینم او هم میشیند یک لیوان اب می ریزد و میگوید ی چیزی کمه ابروهایم بالا میرود قبل اینکه بگویم چی میرود بیرون از اشپزخونه متعجب نگاهی ب در اشپزخانه میکنم پوفی میکشم و با غرر میگویم: من گشنمهههه حالا تا این میاد یکم میخورمم یکی از پیتزاهای قاچ شده رو بر میدارم و گاز میزنم همین ک گاز میزنم پنیر ب شدت کش می اید و چون خیلی داغ بزور فقط سعی در قورت شدنش را دارم ک همون لحظه رایبد وارد میشود با دیدن منی ک پنیر تا زیر چانه ام امده خنده اش میگیرد وچون از داغی بیش از حدش صورتم لوچ شده انگار خنده اش بیشتر میشود تند تند ان لقمه کذایی را میجوم ولی انقدر داغ پایین نمبرود انگار قصد سوزاندن لثه هایم دار دارد اب میخورم بالخره پایین میرود رایبد لامپ را خاموش میکند این پسره امشب جنی شده تا میخام اعتراض کنم با فندک شمع روشن میکند و روی میز میگذارد لبخندی میزنم #رمانتیک بازی خنده ام میگیرد از هشتگ توی مغزم ارام میخندم و میگویم: اخی چ باحال شد لبخند میزند و مبگوید: شروع کن لبم را اویزان میکنم و میگویم: داغه، تمام اجزای دهنم سوخت میخندد ب لحنم
Show all...
#part51 پنیر را در درون خمیر بعدی میزارم و باز وز میدهم و پهن سوسیس ها را میگذارم ب کمکم می اید فلفل دلمه ای ها را میگذارد قارچ ها را میگذارم و پنیر و رایبد ان راهم درون فر میگذارد روی میز را جم میکنم ظرف ها را در سینک میگذارم کنارم می ایستد برای شستن ظرف ها لبخند میزنم و مبگویم: برو بشین لبخند مهربانی میزند و میگوید: تو برو بشین با این دستت کلیم زحمت کشیدی ، دستاتو بشور برو خنده ام میگیرد او ببشتر از خودم بفکر من است لبخند میزنم و دستامو میشورم روی یکی از صندلی های میز ناهار خوری میشینم نگاهش میکنم ، مرد ایده آل ی است حتم دارم دختر ها برایش سر و دست میشکند با شهرتی هم ک دارد بیشتره ... پس نمیفهمم چرا هیچ زنی جز مادرش در زندگیش نیست شاید هم باشد و من نمیدانم لبخندی میزنم و مبپرسم : کسی تو زندگیته? سری تکان میدهد و میگوید: نه بابا ، انقدر درگیر بودم اصن وقتشو نداشتم ، تو چی؟ سری تکان میدهم و میگویم: منم مسه تو رویاهام تو اولویت بودن لبخندی میزند و میگوید: چ جالب میگویم: چی جالبه؟ ارام مبخندد و میگوید: ابنکه جفتمون از عشق فراری بودیم و بقول تو رویاهامونو دنبال کردیم؛ اهانی میگویم و ارام زمزمه میکنم: عاشقی دردسری بود که میدانستم قسمتم در به دری بود که میدانستم راز من از تو چه پنهان ، گر چه تقدیر من بی سر و سامان این است درد و درماندگی هم شیرین است سری تکان میدهم و و میگویم : میدونستی کلمه عشق از گیاهی به اسم عشقه گرفته شده که این گیاه میاد دور جفت خودش میپیچه و بعد از مدتی اون رو خفه میکنه
Show all...
#part50 همزمان شیشه ها را روی میز میگذاریم در شیشه ها را باز مبکنم بنظر که ارد است نگاهش میکنم یکی از شیشه رنگ اردش فرق میکند شقیقه ام میخارم و میگویم : ما دو نفریم پیش کلا باید دوتا پیتزا درست کنیم بنظرم از جفت ارد ها استفاده مبکنیم دستم را روی یکی از شیشه ها میگیرم و میگویم: این رنگش ی جوریه حالا میزنیم جفتشو نظرته؟ سری تکان میدهد و میگوید: اره اوکیه سرم را تکان میدهم ارام شروع مبکنم ب خمیر درست کردن هرکاری ک میکنم او هم درست میکند دست ب هرچه میبردم اوهم سریعا میبرد خنده ام گرفته بود حس مادری را داشتم ک پسرش تخصی میکند ک کمکش کند لبخندی میزنم نگاهم مبکند و میگوید: ب چی لبخند ژکوند میزنی مادام لبخندم عمیق تر میشود و میگویم : حس مادریو دارم ک پسرش کمکش میکنه بلند میخندد و میگوید: الان من پسرتم چشمکی میزنم و لبخند دندون نمایی نشان میدهم ک خنده اش میگیرد خمیر را وز میدهم روی سینی مخصوص فر یکم روغن میریزم تا چرب شع رایبد میگوید: میگم این خمیره ک من درست کردم ی جوریههه بوی خوبی میداد تا قبله ابنکه تخم مرغ بزنم الان ی جوریه نگا رنگش نگاهی ب خمیر دستانش میکنم راست میگوید رنگش یک جوری بود نزدیکش میروم و بوش میکنم بوی خوبی میدهد سری تکان میدهم و میگویم: بهتره ک اینو پرت بدیم من اون خمیر و اوکی کردم غقد یوسیس و چیزا رو بزار اوکیه ، ی خمیر دیگه درست میکنم سری تکان میدهد خمیر را پرت میدهد یکم شیر را گرم میکنم تا ولرم باشد نگاهم ب کارهایش است ک با دقت سوسیس ها را ریز میکند شیر را روی میز میبرم مواد را وز میدهم تا جایی ک سفت شود روی سینی مخصوص فر میگذارم و پهنش میکنم پنیر فراوانی می ریزم حال پنیر ها را در درون خمیر میبرم وز میدهم و باز پهن میکنم یکم رب می ریزم سوسیس های ریز شده را باهم میگذاریم و بعد هم فلفل دلمه ای و قارچ و ذرت ودر اخر هم پنیر رایبد ان را میگذراد در فر من سراغ بدی میروم و..
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.