- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Data loading in progress...
💋🥀#عشق_و_انتقام لینک قسمت اول
https://t.me/ccaafune/3317#قسمت_1 صدای گرومپ گرومپی که در فضا میپیچد باعث می شود خواب سبکم بپرد و علی رقم خستگی زیاد بیدار شوم. ناله ی زیر لبی میکنم و میان خواب و بیداری دوباره توجهم به صدا جلب می شود. ناگهان با ترس چشمانم را باز می کنم و از جا میپرم. سریع به ساعت نگاه می کنم که ده و نیم شب را نشان می دهد. اشتباه نمیکنم. صدای آهنگ بلندی است که انگار از جای نزدیکی پخش می شود. به سمت پنجره می روم و پرده را کنار می زنم. حیاط به حدی تاریک است که چیزی مشخص نباشد. به عمارت رو به رویم نگاه میکنم. چراغ ها مثل همیشه خاموش است اما به نظر می رسد صدا از همانجاست! یعنی ممکن است؟ روسری ام را سر میکنم و بافت ظریفی از روی پیراهن نخی بلندم میپوشم. بدون روشن کردن چراغ از اتاقک بیرون می روم. فاصله ی اتاقک تا عمارت رو به رو تنها صد قدم است اما پیمودنش انگار صد سال برایم طول میکشد. شب ها این خانه به حدی ترسناک می شود که انگار همان خانه ی باصفای همیشه نیست و خانه ی ارواح است. از کنار باغچه و درخت توت که میگذرم چشمم به چند موتور سیکلت بزرگ و سیاه رنگ می افتاد که درست کنار درخت…