𝐋𝐞𝐞𝐦𝐢𝐧𝐡𝐨 𝐖𝐨𝐫𝐥𝐝࿐

خانواده کوسه که تو رمان خوندن😍😐😂🐬

م مینهو داره اخبار نگاه میکنه.. اخبار سیاسی صداش زدم _هی.. داری چیکار میکنی برگشتو با دیدن من لبخندی زد +چرا بیدار شدی... _نمیدونم.. ما کی برگشتیم؟ +دوساعتی میشه... رفتم رو مبل کنارش نشستم درحالی که خمیازه گنده ای کشیدم... بی مقدمه سرمو رو شونش سر دادم.... صدای تیوی قطع شد... فهمیدم خاموشش کرد... یه دستشو دورم حلقه کرد.... وباعث شد بیشتر بهش بچسبم.... اروم زمزمه کردم _مینهو... صداتو دوس دارم +ممنون😌... چی!!؟ 😐 لبامو رو هم فشار دادم _بعدا باید برام بخونی.... +کوسه؟ _هرچی +باشه فعلا بهتره بخابی... _همینجا میخابم +مهربون شدی سرمو از رو شونش برداشتم.... و مستقیم بهش نگاه کردم... یهو حالم بد شددد...اوق زدم .، +چیشدددد _میخام بالا بیارمممم.. آههه... سریع بلندم کردو منو برد تو دسشویی... مقداری بالا اوردم... حالم بهتر شد....

رمان🔥عشق داغ2🔥 _گاز بدهه +چیرو گاز بده سرعتم نرماله _نرمال به یه ورم گاز بده +مینسوووو _گاز میدی یا وارد عمل شم؟؟؟ +ساکت شووو جلورو نمیبینمممم _چه ربطی داشت😐 +اوکی بیااا... یه گاز کوچولو داد به موتور....و سریع ول کرد _چرا واستادی +چراغ قرمزه نمیبینی؟ سرمو کج کردمو دیدم... _خب چه ربطی داشت... چراغ قرمز یا سبز یا زرد.. فرقی میکنه؟ از پشتم میتونستم حرص خوردنشو ببینم +من پلیسم _به تخمام سرشو کمی کج کرد +مینسو خیلی بد دهن شدیا حواست هس؟ میخای رو بچه تاثیر بزارهه؟؟؟ _اهه بسه باو... بچه تو شیکمه +فک میکنی صداتو نمیشنوه؟ _نه😐 از موتور پیاده شدیم... _اینم رستوران😑 +چیه... من:😐 +بریم... بازوشو کشیدم... _هی هی واستا.... ببین... درسته که این جزو شرط بود ولی.. من خیلی پول ندارم... +خب که چی _ینی کمتر بخور😐 پوزخندی زدو گفت +خوردو خوراکم همیشه دست خودم بودو هست... میدونی که _باااا شه باشههه فهمیدم...هرررررررچییی میخاییییی بخور لبخندی کجی زدو گفت:بریم رستورانش با تم قرمزو مشکی بودو واقعا شیک.... خدمه هام محترم....معلومه غذاهاشم سگ گرونه 😑 همینجور راه میرفتیم تا یه جای مناسب بشینیم... چشمم خورد به جینا و جوسو که سر میزی نشسته بودن.. همزمان جینا مارو دید.... بلند شدو با ذوق دست تکون داد +هییی... مینسووووو😍مینهوو +مینهو :عه.. اومدن ایناا😀 دستمو گرفتو کشید 😐رفتیم پیششون...جوسو با لحن خاصی گفت +به رستوران کیم فمیلی خوش امدید😀 مینهو:مچکررر😌 من:گیومو جونگی کوشن جینا:زنگ زدم بهشون دارن میان _خوبه کمی بعد اون دوتام اومدن....گارسونع که پسر جوونی بود با ابهت خاصی اومد کنارم....منو رو جلوم گرفت...خیلی جذاب بودددد منم هل شدموفقط نگاش کردم... مینهو:😐 گیوم سرفه ای کردو زد به بازوم... +بگیرش دیگع عزیزم 😬🙂 _اهاا ممنون... منووو😆 منو رو گرفتم... گفتم:خب بزا ببینم چی اینجاست... هنوز دوتاهم از اسم غذاهارو نخوندم که یهو از دستم کشیده شد... جینا:بده من بابا این ماییم ک حق انتخاب داریمم مینهو:موافقمم😏 چشمکی به جینا زد جینام چشمک زدو مشغول خوندن منو شد😐کیریا گیوم:هیی... دنبال تخم خاصی نگرد یه خورشت صدف بگیر واسه نفری بسه جوسو:یاااا.... حرف نزن... ما انتخاب میکنیم گیوم اداشو دراوردو چشم غره ای داد... جینا یهو داد زد +یافتممممم😍😍😍من اینو میخام لام... لام... للاااممبارر گیوم:خفههه شووو حتی نمیتونی اسمشو بخونیی جینا:میتونممم😡لامبالررسوو... ل.. جوسو :بده من بابااا... منو رو از دستش گرفت.. +بزا ببینم چی اینجاس... اوههه... من . واگیوو ریبای میخام😃 _چی هس؟ +امم یه جور استیک گوشته میگن خیلی خوشمزسسس جونگی:قیمتش چنده.... جوسو:اممم...90 هزار وون.. میبینی ک زیادم نیس😒 گارسون:ببخشید... ولی اون 900هزاره عه🙂 جوسو:بله؟ 😶 من:عوضش کن... سریععع😡 جوسو:نمیخام😐من همینو میخام رو کردم سمت گارسون جذابه با لحن خانومانه ای گفتم _میبخشین اقا چرا انقد قیمتش زیاده.... +غذاهای این رستوران معروفن و همه سلبریتی هایی که میان برای چندمین بار سفارش میدن بدون پرسیدن قیمت...چطور میگین زیاده؟ _اها... اوکی😑🙂 +شما انتخاب کنین... هرچی میل دارین بخورین... اینجا برای شماس _بله🙂تنکس😑 گیوم:شنیدین چی گفتتت؟؟ اینجا برا سلبریتی ها و خرپولاس نه بدبخت بیچاره ای مث ما جینا:تو که شوهرت میتونه یه شهرو بخره چی کص میگی جونگی:چی؟؟؟ 😐 مینهو:بسه دیگههه... انتخاب کنین منتظره... جینا:اقا من خرچنگ میخورم... خرچنگ مخصوص ایتالیا مینهو منو رو گرفتو گفت: منم پیتزا رویال _اوو... چه خبره... گرونه😐 مینهو:شما شرطو باختین جونگی:بیخیال.. هرچی میخاین کوفت... جینا:😡 جونگی:میل کنین 😐😅🙂😑 خلاصه انتخاب کردن ماهم یه چیزای ساده انتخاب کردیم.... کمی گذشتو غذاهارو آوردن.... جونگی:واوو.. جوسو.. دلم میخاد بدونم استیکت چه مزه ای داره جوسو یه تیکشو خوردو گفت: خیالت راحت... خوشمزسسس😋😋 جونگی:اها😐 سوپ صدفو قارچمو هم زدمو دستمو زیر چونم بردم...هعی...نگاهم افتاد رو مینهو... پنیر پیتزاش تا اخرین حد ممکن کش میومدو... اوفف لعنتیی... 😑 یهو جینا گفت: +مینسو جان... چرا غذاتو نمیخوری؟ 😈 _به تو ربطی نداره... تو بخور... مفت خور😠😑😒 خندیدو با اشتیاق گوشت دهنش گذاشت مینهو:مینسو... _هوم +پیتزای منو میخوری؟ _نه خیر... منو خر نکن.... +نه جدی میگم _عه؟؟ نبابا... میدونم دیگ وقتی دهنمو جلو بیارم میکشی عقب خودت میخوری😒 +من واقعا همچین قصدی نداشتم😕😂 گیوم:اون حاملس.. گولش نزن مینهو خان😑 مینهو :درستهههه... اصن میدونی چیه... درواقع این تو نیستی ک دلت میخاد.. بچه هامونن... _لازم نکرده... تو فقط به فکر این بچه هایی نه من.. پس بزار به دنیا بیان بهشون پیتزا بده😡 جونگی:بیخیال مینسو..

. اصن دفه بعد خودم میارمت اینجا...واستم حساب میکنم _ممنون😕 مینهو:😒 خلاصه همه غذاهامونو خوردیم.به اصرار مینهو یه تیکه از پیتزاشو خوردم... کیف پولمو دراوردمو مقداری پول ازش خارج کردم...زدم رو شونه گیوم +هوم _رد کنین بیاد +چی😐 _کیر😐پول دیگه.. نکنه میخای همشو من بدم؟ گیوم:اها اوکی😑 بعداز حساب کردن پول از رستوران بیرون اومدیم... اون گارسونه دم رستوران واستاده بود.... +خوش اومدین _مرسی... غذاها خوب بود.. فقط گرون بودن +مچکرم.. دفه دیگه هم بیاین... اروم سرشو جلو اوردو ریز گفت +مهمون من... لبخندی جذابی زدو دور شد.... گیوم:این چی گفت بهت😐 _هیچی... 😌 جینا:وای که چقد خستم...بیایننن دیگععه... میخام برم کلیسا بخابممم گیوم:چی گفتی نشنیدم؟؟ بری کلیسا؟ انگار یادت رفت.. الان وقت کاراگوعس😏 من:😐👍 ........ خودم به شخصه اهنگو تنظیم کردم... _خب خب خب... سه تاییتون باهم میاین میخونین.... صداتون باید واضح باشه.... همه قسمتارو کامل میخونین... حرف اضافی موقوف.... خنده کردن به جز برای منو گیومو جونگی ممنوع.... حق ترک محلو ندارین.... الکل نمینوشین... به جز منو گیومو.. مینهو:خبب بسههه دیگههه فهمیدیممم _ساکتتت... ادامه داره 😡بهت یاد ندادن وسط حرف نپری؟ مینهو:عذر میخام😐 _خب..... گیوم تو باید ازشون فیلم بگیری جوسو :یااا.. قرار بود فقط صدامونو... _ساکت... 900 هزار وون😑😤 جوسو:اوکی😬 _خب... و جونگی تو اخر سرفیلمو میفرستی تو گروهتون... متوجه شدین؟؟ گیوم:یس😀شروع کنین... سریع رفتم رو کاناپه نشستم...قوطی های سوجو رو دادم دست گیومو جونگی و خودم... و دکمه رو فشار دادم...اهنگ شروع شد😍😂دینگ.. دینگ... دینگ دینگ... گیوم:واسین واسین.... همه با هم نخونین قسمت بچه ماهی رو جوسو بخونه مامان و بابا ماهی رو مینهو و مادربزرگ پدربزرگ و جینا😂 جوسو:یااا... من با این سنم بچه رو بخونم؟ _ارهه😂هنوز یادمه... غذات 900 هزار بود😂🙂😐گرفتی چی میگم دیگه؟ از اول اهنگو زدیم... جوسو:اکیی... سانگوو.. تورودودرووو کیوواون... دورو دو دوروو... پاداسوو ما:😂😂😂😂😂😂😂😂 مینهو:اومااا... سانگوو.. 😑😓... مو یِبوننن... داد زدم:هیییییی...دورو دودوروووش کو پسسس😡😡😡🤬😐😂 جونگ و گیوم:😂 مینهو:😑😑 جینا:هالمونی.. سانگو... بعداز کلی جر خوردن سر خوندنشون اومدن نشستن... جونگی فیلمو فرستاد تو گروه همکاراشون.... چندتا شون ان لاین بودن پی اماشون: *این چیه؟؟ *واوو.. پسرر.. این جوسو و لی مینهو نیستن؟ *نه بابا اونا نیستن... مگه میشه اخع؟ *سلام من تازه ان شدم قضیه چیه *فقط فیلمو باز کن😂 *هی.. اینکارا ینی چی؟؟ 😂 *جوسو صدات فوق العاده س... 😂برو اودیشن بده مرگ من😂 *وات😐این چی بود؟ *باورم نمیشه... همینو میتونم بگم فقط(: *مینهو صدات خوبه *اون دختره اسکله کیه دیگه😂 جینا:هی هیی... این چی کص گفت... منظورش با من بود؟؟؟ 😐😐🙁 گیوم:اره دیگ😂وای خدا ترکیدم... جونگی تایپ کرد: *دوس دختر جوسوعه.... *خخخخ... حدس میزدم *هی من عاشق اهنگه شدم *چرا اینکارو کردین؟ 😂 *جینا... خو‌شگله ها... من:😐 جوسو:😐 ..... چهارمین قوطی سوجو رو هم تموم کردم.... _وای.. عالی... بود مینهو :نترکی.. چقد میخوری... واسه بچه ها ضرر داره گیوم:راست میگه.. مینسو.. باز داری زیاده روی میکنی؟ _اه بیخیال.. بزار یه شب خوش باشم... ازجام بلند شدم... . _دسشویی کجاس؟ جونگی:انتهای راهرو سمت چپ جوسو:اسکل اینجا اصن راهرو نداره😐 جونگی:میدونم ولی دلم میخاس این جمله رو بگم😐 رفتم تو یه اتاقی... سرویس بهداشتی اینحاس؟دوباره یاد آهنگ خوندنشون افتادم....خودم ادا خوندنو دراوردم... _هارآبوجی سانگووو.. دورو. روودورورو😂😂وای خدا... کص ننه کوسه ها بزار اینو بخونم... اووه... مای هارتتت.. وری تینگ... آه😆 نه نه ن..این خوب نیس... ای مودونگون اویونی.. اَنیا.. کِنیا کِنیا😌 اوفففف... دیس ایز فاکینگگگ👿دد.. ددی😂😂🤣ایت.. مای...مای..😂😑 با حالت لش رفتم سمت شیر اب... بازش کردم... صورتمو اب زدم...ولی همچنان مست بودم... کدوم کسخلی گف ک اگه صورتو اب بزنم مستیم ازبین میره😐؟ برگشتم پیش بچه ها... و ولو شدم روکاناپه... جونگی:بریم دیگه دیر وقته گیوم:اره هیونجینم منتظره... با حالت مستی گفتم: _هیونجیننن... الان خوابههه گیوم:نه... نیست... من میدونم.. تا نرم نمیخابه مینهو اومدزیر کمرو پاهامو گرفتو از رو کاناپه بلندم کرد....دستامو دور گردنش حلقه کردمو کاملا بهش چسبیدم... ولی چشام بسته بود... مینهو:بریم😐 گیوم: مینسو رو بزار تو ماشین ما فک نکنم بتونه سوار موتور شه ...... چشامو باز کردم... متوجه شدم رو تخت هستم... ازجام بلند شدم.. وای.. من تو اتاق خوابممم.... مگه تو کاراگوعه نبودیم؟ 🤔 صدای ارومی از تو حال میومدکه گمون میکنم صدای تلوزیون باشه... رفتم تو حال... دید

Hot love2🥩 Part 46 نظرات فراموش نشه ❣ #hot_love2 #minsong 𝐃𝐨𝐧'𝐓 𝐂𝐨𝐩𝐲`🚫 𝐉𝐨𝐢𝐧 𝐮𝐬. . . ♠️ ↜ @leeminho_world ↝

ساقیم نمونه کار:

Hot love2 🎈 Part 45 نظرات فراموش نشه 😐❣ #hot_love2 #minsong 𝐃𝐨𝐧'𝐓 𝐂𝐨𝐩𝐲`🚫 𝐉𝐨𝐢𝐧 𝐮𝐬. . . ♠️ ↜ @leeminho_world ↝

رمان🔥عشق داغ2🔥 عطر مورد علاقمو گرفتم ک بزنم... ولی هرچی میزدم چند قطره پراکنده ازش بیرون میومد شیتتت...اینم تموم شد... لب پایینمو بین دندونام گرفتمو تو فکر بودم ک چه غلطی کنم...چشم خورد به کمد مینهو.... رفتم سمت کمدش درشو باز کردم.... یه ادکلنو برداشتم اول بو کردم...آهه.. این خیلی مردونس... یکی دیگه رو بو کردم... یس این خوبه😌 بعدازینکه به خودم پاشیدم نفس عمیقی کشیدم... عجب بوییی... خودمو پرت کردم رو تختو بالشتو بغل کردم.... ناخوداگاه یاد اون شب افتادم....شبی که رو همین تخت خواب بودم... اون مرد اومده بود و میخاس بهم دست بزنه و. پشت سرش چانگ ووک.... باید از غیرتی شدنش میفهمیدم یه نسبتی باهام داره.... هعییی خدا... ینی برادرم الان کجاست... چیکار میکنه... چقد دلم میخاست الان پیشم بود... برای بچم ذوق میکرد... واسش کفش کوچولو کیوت میخرید... و مراقب... خواهرش بود... به این چیزا که فکر میکردم کم کم اشکام دراومد....چرا من نتونستم... دوباره اونو داشته باشم... تو حال خودم بودم... که صدای زنگ ایفون باعث شد بلند شم... همینطور که راه میرفتم اشکامو پاک کردم...دکمه رو فشار دادم... بعد درو باز کردم... که جوسو و جینارو پشت در دیدم...جینا با دو دستش واسم دست تکون داد... لبخندی زدمو سعی کردم ناراحتیمو مخفی کنم... جوسو با لبخند داشت جلو میومد که یهو پاش لای برامدگی گیر کردو پخش زمین شد😐 صدای بدی داد... و جینا جیغ کوچیکی کشید...با دیدن این صحنه نتونستم خودمو کنترل کنم و بلند زدم زیر خنده _جوسوووو😂😂😂لعنت بهت.. حواست کجاست پس😂😂😐 رفتم سمتشون...ازجاش بلند شدو خاک رو لباس و شلوارشو پاک کرد... +اه.. این برامدگی کوفتی چی بود.. برش دارین دیگه😑😑 جینا:چشاتو باز کن راه میری.. حالا درد ک نداری🥺 من:😐 جوسو:نه... خوبم😑 _بریم داخل😂 ناخودآگاه یاد صحنه افتادن جوسو میوفتادمو خندم میگرف جینا:چته تو 😐 _هیچی😂 جوسو یه خوشه انگور گرفتو دونه دونه میخورد +عاشق انگور بی دونم _منم همینطور... جینا:خب مینسو.. ببین چی گرفتم😍 _چی همون لحظه دوباره صدا زنگ اومد.. گیومو جونگی و بچشونم اومدن همه دور هم نشسته بودیم... جونگی:پس چرا مینهو نمیادد _الاناس ک بیاد... جینا:خبب خبب.. مینسو... ببین چی گرفتم برات😍 از تو یه جعبه یه پیرهن نوزاد دخترونه فوق کیوت دراورد... _وااای جینااا😍😍 +خوشگله؟ واسه بچت گرفتمم.... _عالیه... ممنون عزیزم😍 صبر کن ببینم... چرا دخترونه گرفتی😐 جوسو: چون بچت دختره... واضح نیس؟ 😐😂 _ایشش😒 گیوم:عه؟ اینطوریه؟؟ پس بیاین اینو ببینین😏 اونم یه جعبه از کنارش اورد بالا... از توش یه جفت کفش بچه پسرونه ناناز دراورد... _گیوممممممم لعنتییی😍😍😍اینا خیلی خوشگلن کفشارو گرفتم و نگاشون میکردم... جونگی:قابل توجه جینا و جوسو این کفشا کاملا پسرونس😏 جوسو:کور نیستیم دیدیم... ولی اونو بگیرین واسه خودتون چون بچه مینسو دختره😐 گیوم:زارررررتتتت.... تو تعیین جنسیت میکنی؟ از کی تاحالا دکتر شدی جینا:یاااا... پس نکنه تو تو کونت دستگاه سونگرافی داری؟ جونگی:ما عقلانی حرف می‌زنیم جوسو:ماهم... یهو داد زدم: واسین ببینم... چی زر میزنین... من مادر بچم خودم بهتر میفهمم بچم پسره😌 جینا دستشو سمتم دراز کرد +کسخللللل.....تو گچ میخوری من تاحالا هر کیو دیدم گچ میخورد بچش دختر شد _بیا برو تو باسنم عن اگه دختر بود الان قیافم کیری میشد جینا:مگه نشد؟؟ 😐😂😂 جوسو:😂 اولش از حرص نتونستم چیزی بگم...بعد ازجام بلند شدم _کسکش😑 اینو گفتمو رفتم تو اتاقم... سریع جلو اینه رفتم... به صورتم خیره شدم.. من که خیلی خوبم😕زر میزنه فقط😒 برگشتم تو حال... با عشوه نشستم... گیوم:باو یه زنگ بزن به مینهو مردیمم _الان میاد دیگه یه ربی گذشت... که مینهو اومد... تو دستش کلی نایلونو جعبه بود همرو گذاشت رو میز جونگی:چقد دیر کردی مینهو:میبینی که باید کلی خرید میکردم جینا:بچه چیههههه😃 مینهو:😐 +خودمم نمیدونم هنوز... الان بهتون توضیح میدم.... همه دور هم نشستیم... مینهو یه کیک گرفته بود با تم شکلاتی و رنگ ژله قرمز آبی....بعد یه بادکنک بزرگ زخمیم.... گیوم:این چیه😐 مینهو:ببینین... من برگه آزمایشو دادم به قناده...زنه توش کاغذ رنگی صورتی یا آبی ریخته....اگه آبی باشه ینی بچه پسره اگه صورتی باشه دختره گیوم:خب صورتیه یا آبی؟ مینهو:من نمیدونم که😐 داد زدم: خب واسین واسین.... قبل از ترکوندن بادکنک... همتون شرطی که بستیمو یادتونه درسته؟ 😈 جوسو:معلومه.... قراره دل سیر تو رستوران کیم فمیلی غذا بخوریم😌 گیوم:نه خیر... قراره شما سه تا آبروتون به گا بره.... منتظرم صدای مردونتونو وقتی اهنگ خانواده کوسه رو میخونین بشنومم😂😂😈 مینهو:خواهیم دید😐😏 من:خب کی سوزن میزنه؟ جینا:من منننن😃

_بیااا... یالغوز وحشی😐 جینا چشم غره ای رفتو سوزنو تو دستش گرفتو اماده شد.... چشامو بستم...همه شروع کردن شمردن شماره معکوس... ده... نه.... هشتتت... هفتتت... شیش... پنج... چهاررر سه... دوووو..... جوسو: دو و نیممممم.... جینا: دو و بیستو پنج گیوم:تخم خررر.... بگین یککک دیگه... :یکککک چشامو بستم.... هیجان زیادی داشتم... یهو صدا ترکیدن اومد.... همه ساکت شدن.... چشامو اروم باز کردم... جینا: وات د فاکک چرا اینطوریه😐 جونگی:هم صورتی هم آبی؟ 🤨 من:مینهوو مطمئنی زنه کارشو درست انجام داد؟ چرا هردوشو گذاش😶😕 جوسو:حتما دو جنسس😐 جینا محکم زد تو سرش... +شاسکول پلشتتت.... 😂😐😑 مینهو:واسین ببینمم... نکنهههه.... هممون سرو پا گوش شدیم... +نکنه دو قلوعه😐 _چییییییی😳 گیوم سرفش گرفت.... +مینهووو سر جدت شوخی نکن با مااا😑😑😬😂😐 مینهو:خب شما نظر دیگه ای دارین؟ جونگی:بلند شو برو برگه ازمایشو ببین خب مینهو :عاا باشع... ...... هممون عین افسرده ها ساکت نشسته بودیم....هیونجین داشت با کاغذ رنگیا بازی میکرد... جونگی:چتونه... شما... دو قلوهم چیز خوبیه من:کی کونشووو دارههه؟؟ چطوری بزرگشون کنم مینهو:تو الان نگران اینی؟ خودم بزرگ میکنم _چه گوه خوریا... مگه بچه توعه +پس بچه عممه؟ _برو بابا😒 جینا:باووو جمع کنین این قیافه هایه تخمی چیه به خودتون گرفتین... دوقلو خیلیم خوبه... 😎 جوسو:واسین ببینم... الان کی بازندس.. کی برندس من:فک کنم هم ما باید به شما مفت خورا غذا بدیم هم شما ابروتون به گای سگ بره... مینهو:😐اصن کی گفت شرط بزارین من:جوسو شروع کرد مینهو:حدس میزدم 😑 جوسو:خب که چی... مهم اینکه به غذا تو رستوران کیم فمیلی میرسیم... جینا:اره😌 من:باو گاییدی توو.. کیم فمیلی کیم فمیلی😒🖕🏿 جونگی:بسه.... کیکو بیارین حالا😀 ...... بعدازینکه اونا رفتن مینهو رفت حموم... منم نشسته بودم رو کاناپه و فکر میکردم... دو قلو اخه؟ 😕نه که بدم بیاد... بیشتر نگرانم...چطوری بزرگ میشن؟چطوری زایمان کنم😐فاکک دستامو رو صورتم گذاشتمو پاهامو به زمین میکوبیدم...خداااا😫 صدا باز و بست شدن در حمومو شنیدم.... +چیکار میکنی؟ برگشتم دیدم مینهو با حوله سفید واستاده... و منو نگا میکنه _عاا.. هیچی +الان میام اینو گفتو رفت اتاق خواب... خب بیا.. به من چه😐... 😒... +چیه ناراحتی؟ درحالی که کنارم نشست اینو گفت... _خب نه.. چرا ناراحت باشم +خیلی خوشحال به نظر نمیای... _اره.. چون حالا باید دوتا بچمو بزارم اینجا و برم به نقطه ای نامعلوم نگاه کردو مغرورانه گفت: میتونی نری با اخم نگاش کردم _بیخیال... چرا نرممم.... منتظرم به دنیا بیان زود.. و منم هرچی زودتر خلاص شم سرشو کج کردو عمیق نگام کرد...سعی کردم تو چشاش نگاه نکنم.... _چ.. چیه.. نگا میکنی +اگه مجبورت کنم بمونی چی _یااا... تو نمیتونی همچین کاری کنی😡 +اره... حق با توعه... _من میرم بخابم اینو گفتمو بلند شدم رفتم.... ....... تو حیاط منتظرش بودم.... بالاخره اومد پایین رفت سمت موتورش _هیی چیکار میکنی +ماشین مشکل داره... باید با موتور بریم _چی؟ ولی هوا سرده... چطوری چهااار نفر سوار موتور شن +چهارر نفر؟ _اره منو تو و دو قلو ها چشاشو با حرص بست... +مینسو اونا تو شکمت جاشون امنه _میدونم😒 +میخای اژانس بگیرم؟ _نه نه... با همون موتور میریم... اول با کمک مینهو سوار موتور شدم بعد خودش سوار شد... +منو محکم بگیر... به حرفش گوش دادمو دستامو دورش حلقه کردم... یاد قدیما افتادم😕💔 باد موهامو تکون میداد.... هرچند که چند روز دیگه بهاره... ولی هوا هنوز سرده...