« پی دی اف رمان »
« بسم الله الرحمن الرحیم » تبلیغات 🌱👇🏻 I d 🌟 | @Missracula گپ درخواست رمان: https://t.me/+AWg6od7EWnc1MDBk https://t.me/Silenc_eonly
Show more15 081
Subscribers
+9424 hours
+3147 days
+30130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
- شبا چیکار میکنید صداتون تا سر کوچه میاد؟!🔞💯
عصبی به مرد تخس روبه روم خیره شدم و آروم لب زدم:
- همش تقصیر توعه ها من کاری نکردم!
قه قه ایی میزنه و روبه پیرزن فضول میکنه میگه:
- حاج خانوم شما مشکل داری من کاری میکنم همسرم از لذت جیغ بزنه؟!
پیرزن بهت زده و با صورتی قرمز خیره شد و گفت:
- حیا کن پسر جان عفت کلام داشته باش میخوای زنتو بکنی دیگه برا چی به من میگی؟!
خندید و من هم ریز ریز داشتم میخندیدم که گفت:
-حاج خانوم نکنه حاجی شبا خستت میکنه ناقلا؟!
پیرزن چنگی به صورتش زد و...
https://t.me/+HU6n3XbaqfJjNWI0
من حرفی ندارم پسره داستانمون خیلی رو داره😂❌
👍 1
Repost from N/a
- شبا چیکار میکنید صداتون تا سر کوچه میاد؟!🔞💯
عصبی به مرد تخس روبه روم خیره شدم و آروم لب زدم:
- همش تقصیر توعه ها من کاری نکردم!
قه قه ایی میزنه و روبه پیرزن فضول میکنه میگه:
- حاج خانوم شما مشکل داری من کاری میکنم همسرم از لذت جیغ بزنه؟!
پیرزن بهت زده و با صورتی قرمز خیره شد و گفت:
- حیا کن پسر جان عفت کلام داشته باش میخوای زنتو بکنی دیگه برا چی به من میگی؟!
خندید و من هم ریز ریز داشتم میخندیدم که گفت:
-حاج خانوم نکنه حاجی شبا خستت میکنه ناقلا؟!
پیرزن چنگی به صورتش زد و...
https://t.me/+atUfNyxVczllNjY0
من حرفی ندارم پسره داستانمون خیلی رو داره😂❌
Repost from « پی دی اف رمان »
پسره هوسِ بغل دختره رو کرده، میخواد بزور بغلش کنه😂😔
پارت واقعی🔥
لیارا بیخیال میگوید:
- نمیدونم…
- تاریک تر بشه هوا … یخ میزنیم از سرما ..
لیارا انگار که تازه متوجه اوضاع پیش آمده شده باشد ، با حالتِزاری میگوید :
- وایـي … میمیریم
دانیل لبخند میزند .. با لبخند خبیثی دست هایش را باز میکند :
- اینجا گرمه! … میای اینجا، بغلم!
لیارا متعجب از صراحت کلام دانیل ، دهانش باز و بسته میشود و آرام میگوید:
- چی؟
با اعتماد به نفس حرفش را تکرار میکند :
- امشب و که هستیم باید بیای بغلم ، سرما میخوری بیبی…
لیارا گیج شده ، خودش را در هودی دانیل جمع میکند :
- ممنون، هودی هست ..خیلی هم گرمه
دانیل ابرو بالا میاندازد … به لباسش اشاره میکند:
- ولی من سردمه!
هول کرده ، سعی میکند هودی اش را در بیاورد:
- خـ..ب ، شما هودی رو بپوشید ! مانتوِ من گرمه
❌🔥 ❌🔥 ❌🔥
دانیل مافیایه دو رگه ی روسی و ایرانی بخاطر ی مشکلی که تو ایران پیش میاد واسش مجبور میشه بیاد ایران.
که بعد دیدن لیارا ازش خوشش میاد و...
آدنـلـیــوب
• شما با بنر واقعی عضو شدید🌹 «آدنلیوب» به معنی کسی که انقدر یه نفر رو دوست داره که بقیه آدما به چشمش نمیان. نویسنده: #لونا آدنلیوب: آنلاین - شروق: آفلاین @Character_photo : شخصیت های رمان ارتباط مستقیم: @Adenliob
با گریه گفتم:
-#ارشیا اروم باش توروخدااا
ولی هیچ فایده ای نداشت فقط #داد میکشید...
+نمیتونم تحمل کنم #پناه میفهمی؟ نمیتونم تحمل کنم وقتی میفهمم دستاش بدنتو #لمس کرده دیوونه میشم!!
لعنتی تو که نمیفهمی وقتی #مرد باشی ولی هنوز بغض و عشق قبلیو و تو چشای زنت ببینی چه حسیه!!!نمیفهمی پناه نمیفهمی لعنتی...
هیچی نمیتونستم بگم صدای هق هقم کل خونرو برداشته بود!
+د لامصب نریز اون #اشکارو دیوونه میشم بسه پناه بسههه
شیشه عطرو برداشت و پرت کرد سمت #آینه
هزار تیکه شد و ریخت روی زمین!
دیگه نمیتونستم تحمل کنم #گناه من چی بود؟ گناه منی که #عشق اولم به خیانت ختم شد چی بود؟؟
با جیغ گفتم:
-ارشیا بسه بسه بسه
دیگه چیزی نمیدیدم چشمام داشت #بسته میشد فقط صدای دادشو شنیدم:
-پناه...نههههههه...
رمان زیبای دلبر زیبای من😍🖤🔥
فرصت خوندنشو از دست ندین😍❤️
پارت گذاری منظم و هر روز هم پارت دارن😍💃🏼
https://t.me/+B48Vk4N85YIwOWFk
https://t.me/+B48Vk4N85YIwOWFk
دلبر زیبای من🔥
غِیراَز 'تٌ' نَباٰشَدهیچکَسیٰاردِلَم•💍❤️🔗!! 👩❤️👨️ ژانر: فول عاشقانه، هیجانی🔞 شما با بنر واقعی عضو شدید✅ پایان خوش💞
👍 5🤩 3❤ 2
Repost from N/a
عشق سابقش داره میبو*ستش که نامزدش سر میرسه😱🔞💯
_ببین بعد اینهمه مدت سر راه هم قرار گرفتیم اینا نشونس، بیا و امیرتو ببخش
_ولی من نامزد دارم و خیلیم عاشقشم.
به امیر پشت کرده اما قلبش هنوز در حوالی او میتپد.
امیر عصبی فریاد میزند:
_تو فقط سهم منی... گور بابای نامزدت.
دست جلو برده و موهای بهارش را چنگ میزند و لبهایش را مُهر میکند که ناگهان در باز شد و نامزد بهار وارد اتاق میشود...
-اینجا چه خبره
https://t.me/+atUfNyxVczllNjY0
#ممنوعه❌
Repost from N/a
اتریسا دختر نابغه ایرانی در گیر مافیای دورگه مسکو میشه ❌ ❌
سرشو به گردنم نزدیک کردو پچ زد : زود باش تا صبح وقت نداریم!!
اب دهنمو از نزدیکی بیش از حدش قورت دادم و لب زدم : دارم کارمو میکنم! اینجا خیلی گرمه نمیتونم تمرکز کنم!!
عصبی لب زد : اگه جناب عالی زودتر سیستمو از کار مینداختی الان توی کمد قایم نشده بودیم!! حالام اون برق های کوفتی رو قطع کن!!
بخاطر گرما توی بغل رِوُن تکون خوردم که با حس کردن یه چیز سفت با چشمای گرد شده برگشتم سمتش!!
عصبی و خمار پچ زد : دیونم نکن بچهه کم تکون بخور!
سرش نزدیک تر شد و.......❤️🔥
https://t.me/+MBFR1SMr6dk0YjM0
👍 1
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.