جهان شعر و ترجمه
ادمینها: ابوالفضل پاشا و علیرضا شعبانی ارتباط و ارسال آثار: @Alirezashabani33
Show more5 118
Subscribers
+524 hours
+687 days
+23830 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂
فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهیی
مانندِ مرگ یک پرنده
مانندِ یک کنیسهی متروکه فراموش میشوی
مثلِ عشقِ یک رهگذر
و مانندِ یک گل در شب، فراموش میشوی...
■شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ ]
■برگردان: #تراب_حقشناس
#دیوار_نوشته_عربی | #جداریات
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂
مه داشت پل را میبلعید
زنِ سیاهپوش به ابتدای پل رسیده بود
باد
روسریاش را باز کرد
رنگها پاشید روی کمرش
قرمز نارنجی زرد
زن همچنان میرفت
ناخنهای بلندِ درختهای عریان حریفِ مه نمیشد
سوزنِ درختِ کاج مه را پاره نکرد
باد بافههای رنگی را میشمرد
نه
اینهمه رنگ به این شهرِ سیاه سفید نمیآید
مه زن را بلعید
بافه موهایش روی چنگالِ شاخهها اینجا و آنجا آویزان ماند
برای سالها
قرمز
نارنجی
زرد
■شاعر: #اکرم_رادپور
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂
هنوز جوان و نادان بودم
میخواستم بدانم:
از چه روی دهانام چنین سرخ است؟
بهار گفت:
برای بوسیدن.
آنگاه که زمین را مه فراگرفت
باید که میپرسیدم:
از چه روی دهانام چنین بیرنگ است؟
پاییز گفت:
از بوسیدن.
■شاعر: #آنا_ریتر [ Anna Ritter / آلمان، ۱۹۲۱–۱۸۶۵ ]
■برگردان: #آذر_نعیمیان
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
■ادامه
خودم را ادامه میدهم
در پیراهنی
که زیباترم میکند
در چمدانی
که حجمِ بیشتری از من را میگیرد
به خیابان میروم
تا باقیماندهام را گم کنم
حالا که هیچ اتوبوسی
ما را به جایی نمیرساند
حالا که هیچکدام از این ایستگاهها
چیزی برای منتظر ماندن ندارند
فکر کن
به زنی که زیباییاش را
کنارِ تابلوی «توقف ممنوع» جا گذاشته و...
بیا باقیماندهام را با خودت ببر
تنها شدهام
آنقدر تنها
که ادامهیی ندارم.
■شاعر: #پریسا_صالحی
📕●به نقل از: جلدِ شانزدهم کتابِ داروگ/ نشر: #کتاب_هرمز
🔺علاقهمندان برای تهیهی این کتاب یا جلدهای دیگر کتاب داروگ با #شهرام_فروغی_مهر، مدیر #نشر_کتاب_هرمز، با شمارهی ۰۹۱۶۷۳۰۴۷۱۱ تماس بگیرند یا در پیامرسان ایتا به همین شماره پیام بفرستند.
🔺لینکِ کانالِ کتابِ داروگ
https://t.me/darvagmagezine/891
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂|🆔 @jahan_tarjome
داروگ
🔶🔶🔶 داروگ شانزدهم منتشر شد.
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂
از زندگیات قصهیی بساز
که ارزشِ تعریف کردن
داشته باشد...
#دیوار_نوشته_انگلیسی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
🎼●قطعهی: «جادوی نی»
●آهنگساز و نوازنده: #امیر_جاهد
#موسیقی_بیکلام
#نوای_نی
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂
در بیدارهای شب
ای اتفاقِ صبح و ظهر
منظرِ تماشا را
افراشتی
و شبنمِ چشمهای سرشارِ مرا
مهتابِ ایوان کردی
و نسیم جانِ اندوه مرا
از ارواحِ خفتهی بیدها
گذر دادی
تا من باز
اجتماعِ ستاره و حیرت را
در دستهای خویش
افشا کنم
و از رسوب بلورهای ستاره
کاخی از کلام
بنا کنم
■شاعر: #شاپور_بنیاد [ ۱۳۷۸-۱۳۲۶ ]
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
Photo unavailableShow in Telegram
〇🍂
و کاش تمامِ چشمانی که تو را میبینند،
چشمانِ من بودند.
■شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ ]
■برگردان: #ناشناس
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
〇🍂
🍂
■فکرهای این مربع
برای فکرهای این مربعِ خودآزار
و پیش و پس رفتنهای اضلاعاش:
کروشه باز
[رسوخ او در رسمها متمایز است
میتواند خودش را به بیرون پرتاب کند
لبهی یک ضلع ایستاده
و به برآمدناش از پس یا هر پسوندی «نه» میگوید
نه! نه! نم پس نمیدهد
[بر نقشی لیز میخورَد
در اتاقی چند پنجرهاش تن داده به مرد
شاید کلافگیهایش تیغ بکشد
اگر برزخ نیز بریزد
انهدام: تروقتروق
اتاق
تاقدیسهای فروریخته
تاقتاق
طلاق
گفتم: شاید به رگم شعاع بتابانی
حامله به هوش که خدا یا ایزدِ تازهی تو
کروشه را باز کرد
[وزید زیر هوش
شکلی که سنگ نوشتهها به صرافت افتادند
ضمیمهی ذهن امپرسیونیسم
که شلنگانداز روی امروزِ ما
در فراسوی با
در فراسوی بی
در فراسوی بین
وقتی آغشته به لبهایت
زن تکثیر
زن تکرار
زاییده در انقراض عقربهها
بیتناسب به ربطِ واو
به ربطِ تا
در نسخهی لیلیث یا ناستازیا
«میتوانستم جهنمات را به آتش بکشم»
(جنونِ تکفعلِ برآمده از پیکرپاشی
در فصولِ مدونِ دانایی.
«درج در کتبِ یونانِ باستان»)
برمیگردم به فکرهای مربع:
[دست برده به عقربهها
دست برده بر سر بر سینه
تا کشالههایش ولنگوواز
تکهتکه از دهان افتاده
حالا کش آمده اضلاعاش
بیرون از خودش ایستاده به انقراض
گشتوگذارش که میزد از برزخ به زقزق
حالا تیر میکشد آه به سقوط به راه
برای زندگییی که از پل افتاد
زن با دو پرِ بسته به بالهایش، ادامهی نیامدناش در من
■شاعر: #آفاق_شوهانی
📕●به نقل از: جلدِ شانزدهم کتابِ داروگ/ نشر: #کتاب_هرمز و کانال تلگرام هفتاد
🔺علاقهمندان برای تهیهی این کتاب یا جلدهای دیگر کتاب داروگ با #شهرام_فروغی_مهر، مدیر #نشر_کتاب_هرمز، با شمارهی ۰۹۱۶۷۳۰۴۷۱۱ تماس بگیرند یا در پیامرسان ایتا به همین شماره پیام بفرستند.
🔺لینکِ کانالِ کتابِ داروگ
https://t.me/darvagmagezine/891
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂|🆔 @jahan_tarjome
داروگ
🔶🔶🔶 داروگ شانزدهم منتشر شد.
〇🍂
🍂
زنجیریِ زمانام من
در اسارت و در دام
به عشقِ این جهان گرفتار آمدم
گمشده در خویشتن
در خود پرسه میزنم
مشتاقِ تمامیتام من
وارستگی از هر چه هست
تا چشم خود را دوباره بگشایم
شاهدی خدشهناپذیر
در میانِ ادلهی متقن که به چالشاش میکشند
نه طردِ خیالها و استعارهها
که تجسدِ اسمها و ضميرها
جهانی که ما خود در خویشتن ابداع میکنیم
انجمنی از نشانهها
و در هستهاش
آن عابدِ پارسا
گلی، به نامِ سرخ
نیمی زن
و نیمِ دیگرش چشمهساری در سنگ
هر کس همان کلمات است که با خود میگوید
و تمنای من ماندگاری کلماتام بود
عقلِ آدمی
حیوانی با دستهای تابان
و چشمانی در سرانگشتان.
شب گرد آمده، وامیگسترد
گرهی از زمان، خوشهیی از مکان
من میبینم، میشنوم، نفس میکشم
و تمنای من سرسپاری به این روز و شب.
■شاعر: #اکتاویو_پاز [ Octavio Paz / مکزیک، ۱۹۹۸-۱۹۱۴ ]
■برگردان: #مهدی_جواهریان / #پیام_يزدانجو
#جهان_شعر_و_ترجمه
〇🍂🆔 @jahan_tarjome
attach 📎