سایت کایه دو فمینیسم
مطالعات فمینیستی در سینما سردبیر: نزهت بادی Website: cahiersdufeminisme.com Instagram:https://instagram.com/cahiers_du_feminisme
Show more3 686
Subscribers
-324 hours
-37 days
-1930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
مادر از صبح تا شب کار کرده و پول درآورده است. پدر با خشونت و تحقیر پولهایش را از او میگیرد و کتکش میزند و به او فاحشه میگوید.
هر بار که مرد، دلیا را کتک میزند و بعد به زود با او رابطه جنسی برقرار میکند، در توجیه کارش میگوید: میدونی که من توی جنگ بودم. در واقع مرد شکستخورده در جنگ با خشونت علیه زن، مردانگی خدشهدارشدهاش را احیا و ترمیم میکند. دختر جوان دلیا با خشم و نفرت به مادر میگوید: هیچ وقت مثل تو نمیشم و بعد میپرسد: چرا نمیروی؟ کمی بعدتر مادر را میبینیم که با دوستش حرف میزند و میگوید مدتی است همه پولهایش را به شوهر نمیدهد و مقداری از آن را میدزدد تا پسانداز کند. برای اینکه قشنگترین لباس عروسی شهر را برای دخترش بخرد. مادر میتواند برود، با مرد محبوب قدیمیاش اما میماند تا دخترش شبیه خودش نشود. در انتها با تصمیم تکاندهندهای که مادر و دختر میگیرند، نه فقط سرنوشت خود، بلکه سرنوشت همه زنان را تغییر میدهند. گزینهای که سینما معمولا پیش روی زنان فراموششده در زندگی زناشویی میگذارد، ترک خانه و تجربه عشقی خارج از ازدواج است اما دالیا به عصیانی دیگر دست میزند و برای تغییری بزرگتر از خانه قدم بیرون میگذارد. جایی که صدها زن دیگر همچون او برای بازپسگیری ارزششان در کنار هم ایستادهاند. کورتلزی، فیلم را در پنجاهسالگیاش درباره یک زن خانهدار معمولی تحت خشونت خانگی در سال ۱۳۴۶ ایتالیا ساخته است تا نشان دهد زنان معمولی بسیاری، کشور ایتالیا را ساختهاند. ماجرا از آنجا آغاز میشود که کوتلزی کتابی درباره حقوق زنان برای دختر ۱۱ سالهاش میخواتد و دخترک باور نمیکند که روزکاری زنان هیچ ارزش و حقی نداشتند. پس کورتلزی تصمیم میگیرد با ساختن فیلمی نشان دهد که مبارزه زنان چه پیشینه دیرینهای دارد. کورتلزی تاکید میکند آنچه زنان بهسختی به دست میآورند، بهآسانی میتواند از دست برود، مگر اینکه نسل جوان با آگاهی، میراث جنبش زنان را حفظ کنند و ادامه دهند. زمان نمایش فیلم، زنان بسیاری شجاعت مییابند تا درباره خود حرف بزنند. زنی به کورتلزی میگوید: من دلیا بودم اما دیگر نیستم. دستاورد بزرگ فیلم همین است: زنانی که تصمیم میگیرند دیگر قربانی نباشند.
در چهل و چهارمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم فردایی هم هست ساخته پائولو کورتلزی میپردازیم و با تمرکز بر ملودرامهای زنانه پیرامون اهمیت کنش سیاسی زنان برای تغییر بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
@cahiersdufeminisme
ماریان نقاش استخدام شده است تا نقاشی هلوئیز را بکشد و برای مردی بفرستد که تابهحال هلوئیز را ندیده و قرار است بر اساس آن نقاشی، میلش نسبت به هلوئیز برانگیخته شود و او را برای همسری برگزیند. وقتی هلوئیز تصویر خودش را میبیند، به ماریان میگوید: آیا مرا اینطور میبینی؟ پرسش آمیخته به اعتراض هلوئیر از این جهت است که ماریان، او را به عنوان یک ابژه جنسی برای نگاه خیره مردانهای نگریسته است که میخواهد صاحب تابلوی نقاشی و هلوئیز به طور توامان شود. فیلم به طرز سحرانگیزی نگاه خیره زنانه را جایگزین نگاه خیره مردانه میکند تا زنان از دید خودشان شناخته و دیده شوند. هلوئیز دوست ندارد کسی پرترهاش را بکشد و نمیخواهد تن خود را به همسر نادیدهاش عرضه کند. پس ماریان مجبور است ساعتها پنهانی او را در نظر بگیرد و در دیدارهای کوتاهشان تکتک اجزای او را به خاطر بسپارد و در خلوتش دوباره به یاد بیاورد تا بتواند نقاشی او را بکشد. از خلال این نظربازی رازآمیز است که میبیند تن غایب هلوئیز با تن خودش آمیخته میشود. در ابتدا به نظر میرسد که ماریان به عنوان نقاش به هلوئیز به عنوان سوژه خیره شده اما بعد میبیند هلوئیز نیز به او چشم دوخته است و هر دو در حال نگریستن به یکدیگرند. فیلمهای سلین سیاما مخصوصا پرتره بانویی در آتش، نمونههای درخشانی برای تحلیل سینما از منظر نگاه خیره زنانه هستند که در مقابل نگاه خیره مردانه قرار میگیرد و زنان را از ابژهای برای دیده شدن به عامل نگاه بدل میکند و با جایگزینی زاویهدید زنانه در روایت و تصویر، زنان را از نگاه زنان و برای زنان به تصویر میکشد.
در چهل و سومین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم پرتره بانویی در آتش ساخته سلین سیاما میپردازیم و با تمرکز بر نگاه خیره زنانه پیرامون شناخت زنان از زاویهدید خودشان بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
@cahiersdufeminisme
داستان با رویایی یک مرد مامور سابق اطلاعات (مرتضی سربندی) و یک دختر جوان (ریحانه جباری) آغاز میشود. دختر در معرض تجاوز قرار میگیرد و در دفاع از خود، مرد را میکشد و به زندان میافتد و به اعدام محکوم میشود. از اینجا به بعد شاهد تلاش و مبارزه مادر ریحانه (شعله پاکروان) برای نجات جان دخترش هستیم که او را به مواجهه با پسر مقتول میکشاند. پسر سربندی حاضر نیست ننگ تجاوز را بر سابقه پدرش بپذیرد و شرط میگذارد که اگر ریحانه بگوید پدرش قصد تجاوز نداشته است، از قصاص چشمپوشی میکند اما ریحانه نمیپذیرد. ریحانه در همان آغاز پروندهاش به جرم رابطه نامشروع با سربندی، ۳۰ ضربه شلاق خورده است و گویی حاضر است جانش را از دست بدهد اما بر حقش در دفاع از خود در برابر تجاوز اصرار کند. مادر ریحانه که از اجرای عدالت در سیستم قضایی ناامید شده، میکوشد از پسر سربندی رضایت بگیرد و این بار رنج را از روی شانههای دخترش و پسر مقتول بردارد و برای هر دو که تحت فشار بسیاری هستند، مادری کند. در صحنه پایانی فیلم، شعله پاکروان در روز اجرای حکم اعدام در ماشین روبروی زندان نشسته و منتظر است تا پسر سربندی از راه برسد و خبر بخشش ریحانه را بدهد و او، پسر را در آغوش بگیرد و به او بگوید: پسرم. چند دقیقه بعد زنی از راه میرسد و در ماشین را باز میکند و شعله را در آغوش میگیرد و میگرید. ریحانه اعدام شده است و شعله با بهت و ناباوری نگاه میکند. پسر سربندی ترجیح داده است از حیثیت و شرافت ازدسترفته پدرش محافظت کند، تا اینکه پسر مادری دلشکسته و دادخواه باشد.
در چهل و دومین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل مستند هفت زمستان در تهران ساخته اشتفی نیدرزول میپردازیم و با حضور آسیه امینی، فعال حقوق زنان پیرامون پرونده ریحانه جباری بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833
@cahiersdufeminisme
زن طلاهایش را فروخته و با ارثیه پدریاش، پول پیش خانه را پرداخت کرده و با حقوقش اقساط خانه را داده است اما خانه فقط به نام شوهر است و زن هیچ مدرک قانونی ندارد. حالا پس از مرگ شوهرش، برادر و خواهرهای شوهرش میخواهند خانه را بفروشند و سهمشان از ارث شوهرش را بگیرند. زن اگر خانه را بفروشد، آواره میشود و باید سربار برادرشوهرش شود و اگر ازدواج کند، حضانت دخترش را از دست میدهد. زیرا زنی که پابهپای شوهر کار کرده و خانه و زندگی ساخته، از زندگی مشترک سهمی ندارد و همه چیز در اختیار شوهر است و میراث مرد هم فقط به پسرش میرسد. حالا با زنی مسلمان در جامعه مذهبی و سنتی اردن مواجه هستیم که در آن رابطه جنسی بدون ازدواج، گناه و حرام است و زن بعد از مرگ شوهرش باید از غیرت و آبروی شوهرش محافظت کند اما تنها چاره پیش رویش این است که باردار شود و پسری به دنیا بیاورد. گویی همه سرنوشت یک زن به مرد گره خورده است: شوهری که او را شریک خانه و زندگی نمیداند، برادری که از او میخواهد مثل یک بیوه خوب از حقش بگذرد، برادرشوهری که میخواهد سایه بالای سر او و دخترش باشد و پسری که از مادرش برای دریافت میراث پدر حق بیشتری دارد. اما نوال میخواهد حقش را بگیرد، نه فقط برای اینکه عمرش را برای ساختن خانه و زندگی صرف کرده است، بلکه برای اینکه دخترش یاد بگیرد که زیر سایه هیچ مردی باقی نماند.
در چهل و یکمین جلسه سینماتک کایه دو فمینیسم به نقد و تحلیل فیلم انشاءالله یک پسر ساخته امجد الرشید میپردازیم و با حضور مرضیه محبی، وکیل دادگستری پیرامون حقوق زنان پس از مرگ شوهر بحث و گفتوگو میکنیم.
برای شرکت در جلسه لطفا از طریق شماره زیر در واتساپ با ما در ارتباط باشید
+905524358833