cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مرکز مشاوره امیدسازان

دکتر علی محمد ناعمی ارائه خدمات: مشاوره تحصیلی، تربیتی مشاوره ازدواج مهارت های زندگی 👈مشاوره حضوری و تلفنی👉 آدرس: سبزوار، خ کاشفی شمالی-کاشفی ۱۵- ساختمان قائم- طبقه سوم تلفن : ۰۵۱-۴۴۲۴۰۳۵۵ ۰۹۳۹۵۷۲۹۸۳۹ ۰۹۱۵۳۷۱۷۰۸۳ تماس با ادمین: @t_omidsazan

Show more
Iran340 594The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
170
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

شهرداری که آشغال جمع می کند . شهردار ما هم سهمیه واکسن پاکبان هارو خودش میزنه :) @moshavereh_omidsazan
Show all...
attach 📎

می گویند منبر را از چوب درخت گردو می سازند که بسیار محکم و با کیفیت است. درخت گردو علاوه بر چوب مرغوب، سایه و بار خوبی هم دارد. اما درخت چنار میوه ندارد، سایه درست و حسابی هم ندارد، از آن چوبه دار میسازند. دعوای این دو درخت در شعر استاد شهريار شنیدنی ست! *گفت با طعنه منبری به چنار: سرفرازی چه میکنی؟ بی بار! نه مگر ننگ هر درختی تو؟ کز شما ساختند چوبه دار! *پس بر آشفت آن درخت دلیر، رو به منبر چنین نمود اخطار؛ گفت: گر منبر تو فایده داشت، کـار مردم نمی کشید به دار ! @moshavereh_omidsazan
Show all...
روی دیوار اتاق اساتید دانشگاهای آمریکا نوشته: اگر از علم خود ببخشید، به علم خویش افزوده اید.. در اتاق اساتید دانشگاه های اروپا نوشته: مزیت باسوادان بر بی سوادان همانند زندگان بر مردگان است.. در اتاق اساتید دانشگاه الازهر مصر نوشته: تفاوت باسوادان بر بی سوادان همان تفاوت ماه شب چهاردهم و شب اول است.(پیامبراکرم"ص") اون وقت در اتاق اساتید دانشگاه های ايران نوشتند: از اساتید محترم خواهش میکنیم بعد از اتمام کلاس ماژیک خود را تحویل دانشگاه بدهند...!!! :))) @moshavereh_omidsazan
Show all...
حسنين هيكل ميگويد: وقتى كانال سوئز را ملى اعلام كرديم دم شير را بريديم اما قبل از ما گاندى با استقلال هند يال شير را كوتاه كرده بود و مصدق با ملى كردن نفت دندان هاى شير را خرد كرده بود. @moshavereh_omidsazan
Show all...
بزرگی را گفتند تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟ گفت: هیچ کار گفتند: مگر میشود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟ گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی خوبی برای آنان باشم. فرزندان راستی گفتار و درستی رفتار پدر و مادر را می بینند، نه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمل نمیکنند. تخم مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند، پایان زندگیست ولی اگر با نیروی داخلی بشکند، آغاز زندگیست، همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد. درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود آنگاه خودت را خواهی دید... @moshavereh_omidsazan
Show all...
یکی از استادان دانشگاه در آفریقای جنوبی: برای نابودی یک ملت نیازی به حمله نظامی و لشکر کشی نیست! فقط کافیست سطح و کیفیت آموزش را پائین آورد و اجازه تقلب را به دانش آموزان داد، مریض به دست پزشکی که تقلب می‌کند خواهد مرد، خانه‌ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهد شد، منابع مالی را به دست حسابداری که موفق به تقلب شده از دست خواهیم داد، انسانیت به دست عالم دینی که موفق به تقلب شده می‌میرد و عدالت به دست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع می‌شود. سقوط آموزش پرورش = سقوط یک ملت 👈 جالب بدونید مجازات تقلب در کنکور کشور چین 7 سال زندان است! اما در ایران ... @moshavereh_omidsazan
Show all...
گوشه اى از فعالیت مردم کشورهای مختلف پس از بازنشستگی: •آلمان: آموزش دوره های نوین رانندگی و سپس خرید بنز و سفر به تمامی اروپا به همراه خانواده •آمریکا: شرکت در کلیه کنسرت ها و جشن ها به همراه خانواده •کانادا: آموزش شنا و سپس تفریح و نشاط به همراه خانواده •چین: آموزش دوره های رزمی و سپس ورزش و نشاط به همراه خانواده •انگلیس: تیراندازی، شکار و تفریح در جنگلها به همراه خانواده •ژاپن: خرید هواپیمای شخصی و تفریح و نشاط بر فراز آسمان به همراه خانواده •ایران: خرید یک پراید و کار در یک تاکسی تلفنی یا حق التدریس یا کار اداری با چندرعاز و یا کارگری بنایی... @moshavereh_omidsazan
Show all...
۹۰ ثانیه بیشتر وقتتان را نمی گیرد، اما ارزشی فراتر از ۹۰ دقیقه مطالعه دارد! مترجم استانداری شیراز تعریف می کرد در زمان استانداری آقای دانش منفرد، قرار بود قاضی القضات کشور سودان به شیراز بیاید من و استاندار به فرودگاه قسمت تشریفات رفتیم! وقتیکه هواپیما به زمین نشست، پای پلکان رفتیم! قاضی القضات سودان را به قسمت تشریفات آوردیم! اوایل شهریور ماه میوه های مختلف شیراز رسیده بود! سبدی از انواع میوه در قسمت تشریفات روی میز گذاشته بودند! هرچه تعارف به ین مهمان کردیم چیزی نخورد! به استانداری آمدیم، باز انواع میوه ها و تنقلات و غیره آماده بود، استاندار خیلی اصرار کرد ولی باز رییس قوه قضاییه سودان میل نکردند! بالاخره استاندار جلسه داشت، مترجم همراه رییس قوه قضاییه سودان برای سرکشی پر بازدید به دانشکده حقوق می روند! مترجم از او می پرسد، چرا با اینکه زیاد به شما تعارف شد ولی چیزی نخوردید!؟ می گوید من از کشور سودان آمده ام که مردم آن فقیر هستند و دسترسی به انواع میوه را ندارند، اگر من از این میوه ها بخورم از عدالت ساقط می شوم و در برگشت و مراجعت به سودان، دیگر عادل برای قضاوت بین مردم آن سرزمین نیستم! بنابراین حق خوردن از این میوه ها را ندارم! استاندار کلی هدیه به او داد که قبل از حرکت همه را نوشت که متعلق به دانشکده حقوق سودان است! استاندار گفت که ما این هدیه ها را به خودتان داده ایم! گفت من الان خودم نیستم، من الان رییس قوه قضاییه سودان هستم، بنابراین هرچه شما به من به عنوان هدیه داده اید نمی توانم برای خودم قبول کنم! اگر مسئولان ما همین متن را سرلوحه زندگی کاری و اجتماعی خود قرار دهند نه تنها یک ریال اختلاس نمی بینیم، بلکه هر روز شاهد آبادانی و پیشرفت این مملکت می شویم! اما چه سود که .... @moshavereh_omidsazan
Show all...
کارگر شهرداری پشت گاریش نوشته بود: به کارم نخند ، محتاج روزگارم... نخند. به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند ! به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند ! به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند ! به دستان پدرت... به جارو کردن مادرت... به راننده ی چاق اتوبوس... به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سر دارد... به راننده ی آژانسی که چرت می زند... به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی... به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان... نخند... نخند که دنیا ارزشش را ندارد... که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند: آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند. آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند... بار می برند... بی خوابی می کشند... کهنه می پوشند... جار می زنند... سرما و گرما را تحمل می کنند... و گاهی خجالت هم می کشند... خیلی ساده هرگز به آدم هایی که تنها پشتیبانشان "خدا"ست، نخند ! @moshavereh_omidsazan
Show all...
فيلسوفی لطیفه‌ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از چندلحظه او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟ گذشته را فراموش کنید و با آن آینده را بسازید به جای افسوس خوردن... @moshavereh_omidsazan
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.