تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی
درباره: اسلامشناسی، تاریخ، اندیشهی سیاسی * صفحهی من در سایت آکادمیا: http://independent.academia.edu/AdnanFallahi * لینک نخستین مطلب کانال: https://t.me/AdnanFallahi/2
Show more- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Data loading in progress...
https://shly.top/aMXaS
[3]. نگاه کنید به گزارش بخش عربیِ رادیو و تلویزیون دولتی ترکیه(TRT):
https://shly.top/er8Lb
[4]. نک. "فَصْلٌ الْإِنْكَارُ عَلَى النِّسَاءِ الْأَجَانِبِ كَشْفَ وُجُوهِهِنَّ" در: ابن مفلح، الآداب الشرعية، 1/280
✍️عدنان فلّاحی
https://t.me/AdnanFallahiالسائل : حلق اللحية والشارب هل فيه التعزير؟ الشيخ : هل هو معصية؟ السائل : نعم. الشيخ : طيب يجب فيه التعزير. السائل : كذلك الشارب؟الشيخ : لا الشارب لا لأ...
https://shly.top/mzLDF
[2]. https://shly.top/aw7ib
[3]. مقامات دولت ترکیه، بارها بر حفظ موجودیت دولت اسراییل و لزوم راهحل دو دولت تأکید کرده اند. از جمله رجب طیب اردوغان در سخنرانی سال2003 در دانشگاه جان اف. کندی امریکا اعلان کرد:
ترکیه هیچ تصوری را که حق موجودیت اسرائیل را انکار کند، نخواهد پذیرفت. همه باید بدون قید و شرط بپذیرند که اسرائیل عنصری ضروری از موزاییک خاورمیانه است. نیز همواره یک کشور فلسطینی باید در کنار اسرائیل در مرزهای شناخته شده و امن زندگی کند و امنیت و رفاه مردم فلسطین تضمین شود.
https://shly.top/ko9UN
و نیز هاکان فیدان وزیر امور خارجه وقت ترکیه در مقالهی مفصلی با عنوان "سیاست خارجی ترکیه در آغاز قرن ترکیه" بر راه حل تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای1967 برای ایجاد صلح و امنیت پایدار در منطقهی خاورمیانه تأکید میکند (Hakan Fidan, Turkish Foreign Policy at the Turn of the ‘Century of Türkiye’: Challenges, Vision, Objectives, and Transformation, Insight Turkey, 2023, Vol. 25 / No. 3 / pp. 11-25).
[4]. https://shly.top/0xtxM
@AdnanFallahiدرباره: اسلامشناسی، تاریخ، اندیشهی سیاسی * صفحهی من در سایت آکادمیا: http://independent.academia.edu/AdnanFallahi * لینک نخستین مطلب کانال:
https://t.me/AdnanFallahi/2... با تعجب میگویم: ای کاش میدانستم/ آیا [بنو] امیه خوابند یا بیدار؟ و اگر قوم ما در خواب رفتهاند/ پس بگو برخیزید که هنگام قیام است و از جایگاهت فرار کن و بگو/ فاتحه بر اسلام و عرب [خوانده میشود][1].اگرچه شرقشناس مجاری ایگناتس گلدزیهر (1912م) در تعلیق خود بر این پیشگویی ناکام نصر بن سیار به این نکته اشاره کرده که با سر کار آمدن عباسیان، اعراب "متحمل برخی ضربات شدند"[2] اما تا پایان اسلام هنوز مدتها مانده بود، چراکه اکنون پس از سپری شدن نزدیک به 1300سال از این پیشگویی والی امویان ـ که از بزرگان دوران خود در سیاست و کفایت بود[3] ـ اسلام همچنان در اقلیم ایران پابرجاست و بلکه به گفتهی ابن خلدون ایرانیان بزرگترین خدمات را به علوم اسلامی و حتی زبان عربی کردند[4]. نهایتا به نظر میرسد انذارها و هشدارها و نهیبهای پیوسته و متداوم خطییان، واعظان و... در زوال و امحای سنتهای ریشهدار و تثبیتشده را نباید خیلی جدی گرفت. ــــــــــــ ارجاعات: [1]. مورخانی مثل مسعودی، ابن خلدون و... این اشعار را با الفاظ مشابه آوردهاند، ضمن اینکه در کتاب الامامة والسیاسة منسوب به ابن قتیبه نیز این اشعار آمده است. محل اتکای ما در اینجا کتاب مسعودی (346هـ) است (نک: المسعودي، مُرُوج الذهب، 3/240، قم، دار الهجرة، 1409ق). [2]. گلدزیهر و دیگران، اسلام در ایران و شعوبیه، ص156، ترجمه: محمود رضا افتخار زاده، تهران، مؤسسه نشر میراثهای تاریخی اسلام و ایران، 1371. [3]. ذهبی دربارهی نصر بن سیار میگوید: «وَكَانَ مِنْ رِجَالِ الدَّهْرِ سُؤدُداً وَكَفَاءةً» (سیر اعلام النبلاء، 5/464) [4]. ابن خلدون مینویسد: «بيشتر دانندگان حديث كه آنها را براى اهل اسلام حفظ كرده بودند ايرانى بودند يا از لحاظ زبان و مهد تربيت ايرانى به شمار مى رفتند زيرا فنون در عراق و نواحى نزديك آن توسعه يافته بود و همه عالمان اصول فقه چنانكه مى دانى و هم كليه علماى علم كلام و همچنين بيشتر مفسران قرآن ايرانى بودند و به جز ايرانيان كسى به حفظ و تدوين علم اسلامی قيام نكرد» (مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، 2/1150). ✍️عدنان فلّاحی https://t.me/AdnanFallahi
درباره: اسلامشناسی، تاریخ، اندیشهی سیاسی * صفحهی من در سایت آکادمیا: http://independent.academia.edu/AdnanFallahi * لینک نخستین مطلب کانال:
https://t.me/AdnanFallahi/2اگر بتوان تمدن اسلامی را با یکی از خروجیهایش نامگذاری کرد پس بر ما لازم است که آن را «تمدن فقه» بخوانیم؛ و این نامگذاری منطبق بر همان معنایی است که ما تمدن یونانی را «تمدن فلسفه» و تمدن معاصر اروپایی را به مثابه «تمدن علم و تکنیک» میخوانیم[1].با این توضیحات عجیب نیست که فقها از منزلت و طبقهی اجتماعی بی بدیلی در فرهنگ مسلمانان برخوردار باشند و فقه نیز سرآمد تمام علوم باشد. راویان اهل سنت حتی حدیثی را از پیامبر اسلام (ص) روایت میکردند که بر اساس آن، فقها در جایگاه جانشینان یا میراثداران پیامبران (ورثة الأنبیاء) وصف شدهاند[2]. بر همین اساس، محدثان در کتب خود، ابوابی را تحت عناوینی مانند: فضل العلم والعالم، فضل العلماء و... ذکر میکردند[3]. و برخی از علما نیز صریحا فقه را برترین علوم قلمداد کردهاند[4]. بنابراین حمله به این طبقه یا نقد بیمحابای آنها عملی بسیار مذموم و ناپسند شمرده میشد و روایات و اقوال متعددی نیز از علمای سلف در تقبیح حمله به فقها و علما نقل شده است. از جمله ابن مبارک میگوید: "هر کسی علما را خوار بشمارد، آخرتش بر باد رفته است"[5] و ابن عساکر نیز با کنایه به کسانی که دربارهی علما بدگویی میکنند میگوید: "گوشت علما رحمة الله علیهم مسموم است"[6]. با این وجود یکی از نوگراییهای سید قطب در نفی این احترام طبقاتی رقم خورد. سید قطب هیچ اعتنایی به مرجعیت نهادهای سنتی دینی ـ مانند الازهر مصر ـ نداشت و بر اساس دیدگاهها و تعاریفش از مفاهیمی چون اسلام و جاهلیت، علمای دینی معاصرش را دنیاطلب و بیاهمیت میشمرد. اغراق نیست اگر بگوییم که سید به جز فقیه پاکستانی ابوالأعلی مودودی ـ و احتمالا انگشت شمار افرادی دیگر ـ سایر فقهای معاصرش را جدی نمیگرفت. سید قطب در مانیفست عقیدتی مشهورش «معالم في الطریق» درباره اکثریت مطلق علمای معاصرش میگوید:
کسی که از ذکر خدا غافل است و چیزی جز زندگانی دنیا را نمیخواهد ـ و امروزه این وضعیت جمیع «علما!» است ـ جز این ظاهر [حیات دنیوی] را نمیداند[7].سید همچنین تمرکز روی نوزایی فقه و تلویحا فقهخوانی را نیز کاری بیهوده میدانست. سید قطب از آنجا که تمام جوامع معاصرش را جاهلی میپنداشت معتقد بود در جایی که نتوان توحید و شریعت را اجرا کرد، صرف مشغول شدن به تعلیم و تعلم فقهیات کاری عبث است و از این رو وی، پدیدهای موسوم به نوزایی یا پویایی فقه را مورد تمسخر قرار میداد. این دیدگاه سید البته با انتقاد برخی دوستداران وی همچون فقیه بزرگ معاصر یوسف قرضاوی نیز مواجه شد[8]. نهایتا با مقایسهی دیدگاه ارتدکسی قدما و سید قطب ناظر بر بزرگداشت طبقهی فقها و علمای دین و تمجید از تحصیل علم فقه (مجرد از شرایط و واقعیت جامعه)، متوجه یکی دیگر از مظاهر نوگرایی یا نواندیشی سید میشویم که بر گسست فکری بین او و قدما بیش از پیش دلالت دارد. ــــــــــــــ ارجاعات: [1]. الجابری، تکوین العقل العربي، ص96، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربية، طـ10، 2009. [2]. محدثان بزرگ اهل سنت مانند ابن ابی شیبه، احمد حنبل، بخاری، ترمذی و... این حدیث را نقل کردهاند. [3]. گفتنی است واژگان «علم» و «علما» در ادبیات محدثین، اصطلاحی خاص بود که فقط علوم دینی ـ و در رأسشان علم حدیث و فقه ـ و طبقهی علمای دین را در بر میگرفت و ـ برخلاف برخی تعابیر و تفاسیر بیضابطهی معاصر ـ شامل فی المثل دانش طب، ریاضی، مهندسی و... نمیشد و دانشمندانِ خارج از طبقهی محدثان و فقها را نیز منظور نداشت. برای مطالعهی بیشتر نک: فرانز روزنتال، العلم في تجل: مفهوم العلم في الاسلام في القرون الوسطی، ص70،71،73، ترجمة يحیی القعقاع وإخلاص القنانوة، قطر، المرکز العربي للأبحاث ودراسة السياسات، 2019. [4]. ابن الجوزي، صيد الخاطر، ص177، دمشق، دار القلم، 2004. [5]. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 8/408، بیروت، مؤسسة الرسالة. [6]. ابن عساکر، تبيين كذب المفتري، ص29، بیروت، دار الکتاب العربي. [7]. «والذي يغفل عن ذكر الله، ولا يريد إلا الحياة الدنيا ـ وهو شأن جميع "العلماء!" اليوم ـ لا يعلم إلا هذا الظاهر»(سید قطب، معالم في الطریق، ص133، القاهرة، دارالشروق، طـ6، 1979. [8]. نک: القرضاوي، الإجتهاد، ص186ـ ،کویت، دارالقلم، 1996. ✍️عدنان فلّاحی https://t.me/AdnanFallahi
درباره: اسلامشناسی، تاریخ، اندیشهی سیاسی * صفحهی من در سایت آکادمیا: http://independent.academia.edu/AdnanFallahi * لینک نخستین مطلب کانال:
https://t.me/AdnanFallahi/2📜ماهیت خلافت عثمانی و نابودگرانش: روایت شیخ محمد رشید رضا برغم گذشت یک قرن از زوال امپراتوری عثمانی و تاسیس جمهوری ترکیه، همچنان نوستالژی خلافت عثمانی[1] و مویهکردنِ بر زوال آن، در میان طیفهای گستردهای از علمای مسلمین به شکل پیدا و پنهان وجود دارد؛ هرچند که امروزه در خاستگاه اصلی عثمانی یعنی جمهوری ترکیه، هیچکدام از نیروهای موثر حاضر در سپهر سیاسی ترکیه ـ از تمام دستهها و گرایشها ـ چنین دغدغهای ندارند و بیش از پیش سودای حفظ استقلال جمهوری ترکیه، تمامیت ارضی، توسعهی اقتصادی و افزایش قدرت نرم و سخت آن را در سر میپرورانند. اما این نوستالژی بر چند روایت تاریخی بنا شده که شالودهی آن هستند. با فرو ریختن این روایات، کل این نوستالژی نیز از هم خواهد پاشید. این روایتهای تاریخی را میتوان ذیل دو کلانروایت خلاصه کرد: 1) دولت عثمانی یک دولت مقتدرِ اسلامی، برپاکنندهی شریعت، و حامی منافع تمام امت مسلمین بود. 2) نابودی و اضمحلال این دولت، محصول توطئهی خارجی و عناصر خائن داخلی ـ و در رأس آنها مصطفی کمال اتاتورک (پدر و بنیانگذار جمهوری ترکیه) ـ بود. اما مراجعه به اسناد و شواهد متقن تاریخی و گذر از مشهورات…