شکنجهگاه گلبانو😇⚔
کاربر انجمن هنر مهبانگ @mahbanng بال فرشته: کامل خط خون و دلال مرگ: در انتظار مجوز چاپ معشوق ارواح: کامل تاوان: در حال تایپ جزیره برمودا: در حال تایپ لینک پیام ناشناس: https://HarfBeMan.pw/@golbanoo
Show more417
Subscribers
-524 hours
+637 days
+4930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
آیدن، وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه بود.
مردی که مرموز بود و خطرناک، مخصوصا با تتویی پشت گردنش که مشخص میکرد اون واقعا کیه، یه هیولا!
کسی که معروف بود به فرمانروای مرگ و سرنوشت درست منو مقابل این قاتل قرار داد.
وقتی خواهرم دزدیده شد و فق اون میتونست کمکم کنه.
این قرار نبود شروع یه عشق باشه، یه عشق خطرناک بین من و اون!❤️🔥🫣
پسر رمانش کراش همهست بس خاص و جذابه
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
عضویت محدوده و لینک به زودی منقضی میشه❗️
• صبح پاک کن 🩵
Repost from N/a
کنار در میایستم و انگار روح از تنم جدا می شود:
- از اولشم میخواستی همین کارو کنی آیدن مگه نه؟دختره رو فریب بدی، عاشقش کنی و بعد تو یه فرصت مناسب بکشیش تو روانیای پسر!
آیدن در اتاقش را باز میکندو میان چهارچوب در میایستد:
- پرواز، خوبی؟
این نگاهش هم دروغ بود؟ مگر نمیگفتند چشم ها دروغ نمیگویند.به اسلحهای که صبح از اتاقش برداشتم خیره میشوم. اسلحه را روی سرم میگذارمو فریاد میزنم:
- بازی بود، مگه نمیخواستی بکشیم بیا دارم میمیرم حالا راحت میشی چشم رنگی.
من چرا حس میکنم لحظهای چشمانش نم دارد؟
دستم روی ماشه میلغزد و فریادش را میشنوم:
- پرواز روانی شدی داری چیکارمیکنی؟
- دوستم نداری...هیچوقت نداشتی
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
پارت واقعی رمانه، قلمی قوی و متفاوت❗️
تا لینک منقضی نشده عضو شو
• ساعت ۲۲ پاک کن 🩵
Repost from N/a
#پارت_55
از بین گردوخاک برخواسته از چرخیدن ماشین مردی را میبینم که از پنجرهی سمت درست آیدن را نشانه رفته.
شوکه ام و میان آن لحظه تنها فرصت میکنم فریاد بزنم:
- آیدن مراقب باش!
نمیفهمم چطور خودم را مقابل آیدن میاندازم، از بازویش میگیرم و مردشلیک میکند، شیشهی پنجره خورد میشود و بر روی بدنم فرود میآید و من...بعد از ثانیهای دردی کشنده در بازویم حس میکنم.
من سپر آیدن شده ام و میان خونی که از بازویم جاری است سعی میکنم جلوی بسته شدن چشمانم را بگیرم.
اما آیدن سمت من میچرخد و مسخره است که فکرمیکنم آبی نگاهش نگران است؟ به دست زخمی ام خیره می شود و یک باره فریاد میکشد:
- تیرخوردی...پرواز!
دستانش را حس میکنم که صورتم را قاب میگیرد و صدای بلندش که میخواهد مانع از بیهوش شدنم شود:
- پرواز، نباید بخوابی نگام کن.
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
پارت واقعی رمانه و با سرچ کردن تو چنل میاره
لینکو سخت از نویسنده گرفتم🥲❤️🔥
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
Repost from N/a
پرواز اوکتای دختری که برای پیدا کردن مادرش و خواهر دوقلوی دزدیده شدش مجبور میشه از یه مرد کمک بخواد، مجبور میشه پیش مردی بمونه که وارث بزرگترین باند قاچاق ترکیست، آیدن مردی سرسخت و سرد!
مردی که از نظر خودش یه هیولاست و تاحالا طعم عشقو نچشیده، کسی که معروفه به فرمانروای مرگ!
اما با اومدن پرواز به عمارتش همه چی عوض میشه و طعم عشقو میچشه عشقی بین اون و پرواز که ممنوعهست🥹❤️🔥
عضویت محدوده و فقط چند نفر ظرفیت عضویت هست❗️
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
• صبح پاک کن 🩵
Repost from N/a
آیدن، وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه بود.
مردی که مرموز بود و خطرناک، مخصوصا با تتویی پشت گردنش که مشخص میکرد اون واقعا کیه، یه هیولا!
کسی که معروف بود به فرمانروای مرگ و سرنوشت درست منو مقابل این قاتل قرار داد.
وقتی خواهرم دزدیده شد و فق اون میتونست کمکم کنه.
این قرار نبود شروع یه عشق باشه، یه عشق خطرناک بین من و اون!❤️🔥🫣
پسر رمانش کراش همهست بس خاص و جذابه
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
https://t.me/+oWzLyidif2o0MDNk
عضویت محدوده و لینک به زودی منقضی میشه❗️
• ساعت ۲۰:۳۰ پاک کن 🩵
Repost from N/a
❤️🔥#شیطان_میخواهد_عاشق_شود!🔞
🪭 من فقط میخواستم #شیطانی که هزاران سال معبد رو تسخیر کرده بود و هیچ جوره نمیرفت رو از #معبد دور کنم؛
⛩ برای همین ازش خواستم تا دلیل کارش رو بهم بگه.🤔
اما تنها چیزی که اون می خواست:
- منو #عاشق کن!❤️
حالا من باید جون بکنم تا این یارو #عاشق یکی بشه، اما مگه به همین سادگیه؟😫
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
اون از هیچکس خوشش نمیاد!☝️🏻☹️
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
Repost from N/a
دستشو رو #کمرم گذاشت و خودشو بهم #چسبوند:
- ازم نترس #کشیش کوچولو!📿 فقط یه شبو با من باش! ⚡️
_ چی داری میگی؟
بهم نزدیکتر شد و با چشمای #قرمز و #خمارش گفت:🩸
+ #هاجیمه، تو خیلی #خوشمزه به نظر میای!
اون چش شده؟ قرارمون این بود که اون عاشق یه زن بشه نه من!💥😵💫
سرشو تو #گردنم فرو برد و #زمزمه کرد:
_ چرا زودتر #نفهمیدم؟ تو همونی که ۷۰۰۰ سال #دنبالش بودم‼️
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
#شیطان_میخواهد_عاشق_شود!
• صبح پاک کن 🩵
Repost from N/a
_ تو واقعا همه چیو #دیدی؟🫦
+ خب، تو اون #لحظه نمیشد #کاریش کرد!
با #بغض زانوهامو #بغل کردم و گفتم:
_ تو حتی #دوستم نداری و بعدشم ... 💔❄️
+ یوکی... .
_ نمیخوام #چیزی بشنوم، برو #بیرون!
بلند شدم تا #هلش بدم که #یقمو گرفت و گفت: 🙊
_ هیچوقت نگفتم #دوستت ندارم!💢🌪
به دنبال #حرفش لبامو شکار کرد و ...🙈
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
🧧 #پری_کوهستان
• ساعت ۱۷ پاک کن 🩵
Repost from N/a
دستشو رو #کمرم گذاشت و خودشو بهم #چسبوند:
- ازم نترس #کشیش کوچولو!📿 فقط یه شبو با من باش! ⚡️
_ چی داری میگی؟
بهم نزدیکتر شد و با چشمای #قرمز و #خمارش گفت:🩸
+ #هاجیمه، تو خیلی #خوشمزه به نظر میای!
اون چش شده؟ قرارمون این بود که اون عاشق یه زن بشه نه من!💥😵💫
سرشو تو #گردنم فرو برد و #زمزمه کرد:
_ چرا زودتر #نفهمیدم؟ تو همونی که ۷۰۰۰ سال #دنبالش بودم‼️
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
#شیطان_میخواهد_عاشق_شود!
• ساعت ۱۵ پاک کن 🩵
Repost from N/a
🧧 فن فیک: شیطان میخواهد عاشق شود!
🏮ژانر: عاشقانه، درام، فانتزی، یائویی
📜 خلاصه داستان: #معبد هیکارو، سالهاست که توسط #شیطانی تسخیر شده و تا به حال هیچ کشیش و راهبی نتوانسته با آن شیطان مقابله کند.🛡
در همین حال #کشیش_جوانی سعی میکند با اون ارتباط برقرار کند؛
اما #شرطی که شیطان میگذارد برایش غیر قابل درک است!‼️
https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk https://t.me/+-L2EUjsHU5VmMWJk
• صبح پاک کن 🩵
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.