❤️کلیپ کده❤️

⛔️ هر وقت طلا میفروختم از شانس من فرداش کلی قیمتا بالا میرفت و میلیونی ضرر میکردم تا اینکه با این چنل آشنا شدم و یاد گرفتم کی طلاهامو بفروشم و دوباره کی بخرم 👇🏻 💰 ARZ_ASADI ARZ_ASADI

آیا اطلاع دارید که به زودی ارزهای دیجیتال رشد شدیدی را انجام خواهند داد؟ برای نمونه ارز TON فقط در کمتر از چند هفته 600 درصد رشد داشته کانال زیر چنین ارز هایی معرفی میکنه حتما عضو بشید 👇 ARZ_ASADI ARZ_ASAD

پروکسی سوپر 🍓 دانلوده فیلم 😀😀😀 🇮🇷Use Proxy       🇺🇸Use Proxy 🇬🇧Use Proxy       🇩🇪Use Proxy

🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 یک خبر داغ : ایلان ماسک مدیر عامل اینستاگرام و توییتر پروکسیهایی رو طراحی کرده که به طور خودکار به اینترنت استارلینک وصل میشن. فعلا تعدادی از این پروکسی ها در اختیار کاربران ایرانی قرار داده شده، و ما براتون اینجا گذاشتیم: . @ProxyStarlink

ضد حال😂

🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی²⁵👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730

#قسمت ۳۲ #وسعت اندوه اولش لبخندی می زنه، اما وقتی مزاحم پشت سرم رو می بینه، با اخمی به سمتش می ره که پسر پا به فرار میذاره. لبام رو جمع می کنم و به هیکل لاغرش نگاه می کنم و پی به این می برم که ازمن کوچیک تره. زمزمه می کنم: ـ و احمق تر. با صدا کردن پرهام به سمتش برمیگردم. ـ هوم؟ چیزی گفتی؟ آروم می گم: نه، هنوزم فردین وار رفتار می کنی داداش پرهام!؟ اخمی می کنه؛ اما می گه: ـ آره، هنوزم اون جوریم. کلا من آدمی هستم که اگه کسی به من احتیاج داشته باشه، زودی می رم کمکش. ـ آخی، آخی، چه قدر تو مهربونی آخه! می یاد جواب بده که گوشیش زنگ میخوره. با دیدن شماره می گه: ـ ای وای من، مامان منو می کشه. خندم می گیره و می گم: ـ پس برو تا نمردی. می خوام ازش خداحافظی کنم که می گه: ـ اومده بودم یه سری خرید کنم. ازداروخونه. یه دورم تو خیابونا زدم که ببینم این چند سال تغییر نام ندادن که دیدم نه، بدو بیا با هم بریم. خبر دارم که واحد رو به روی ما می شینی؛ البته با وجود پارمین من از هیچی بی خبرنیست. می دونی که؟ با سر تایید می کنم و بعد قبول می کنم و بدون هیچ گونه تعارف الکی با هم به سمت ماشین می ریم. البته این ماشین عموئه و حالا که دقت می کنم می بینم پرهام هم مثل ساراست و علاقه ی وافری به گرفتن زوری داره. با این فکر میخندم و پرهام که داره سوار می شه خندم رو می بینه. تلفن مادرش رو با گفتن دارم می یام قطع می کنه و می گه: ـ یادم نمی یاد بابا دستگاه قلقلک توماشین کار گذاشته باشه، پس این خندت برای چی بود؟ خودم رو می زنم به کوچه ی شریف علی چپ و می گم: ـ من؟ من و خنده؟ اصلا من خندیدم؟ توهم زدی پسر. همون جور که ماشین رو روشن می کنه می گه: ـ باشه، نگو، می دونی که اصراربیخودنمی کنم. اصلا بخند، بخند که دنیا به روت بخنده. مثل همون موقع ها ... بخند. و من به جای خنده، غم دلم رو می گیره و تو دلم می گم: ـ کجای کاری که من خیلی وقته خنده هام از ته دل نیست. تلخه. تلخ. به لطف پرهام کمی به پاهام که با این همه قدم زدن درد گرفته استراحت میدم و منتظر می شم تا بره تو کوچه. دم در خونه پیادم می کنه و می گه: ـ تو برو بالا، منم ماشین رو پارک کنم می یام. سری تکون می دم و ازش تشکر می کنم که آوردم خونه و اونم با خنده یه " کاری نکردم " می گه و منو راهی می کنه. دکمه ی آسانسور رو می زنم و می رم بالا. وقتی تو طبقه ی خودمون می یام بیرون، صدای گریه نوزادی توجهم رو جلب می کنه. با شنیدن صدا کمی مکث می کنم؛ اما با فکر این که ممکنه بخاطر ورود پرهام مهمون دعوت کرده باشن بی توجه می شم و می رم سمت واحدخودم. دونه دونه وسایل ها رو تو کابینت ها جا به جا می کنم. **** چشمام رو باز می کنم و به یه صبح تکراری دیگه لبخند می زنم. از اون لبخند هایی که مثل همیشه منو به یاد بابکم می اندازه و این حرفش که لبخندات به آدم امید زندگی می ده. بعد از مدت ها این امید زندگی رو می زنم .......