🌹شهرزاد قصه ها🌹

زیبا بودن یعنی "خودت" بودن! تونیازی به پذیرفته شدن توسط دیگران،نداری تونیازمند پذیرش خودت هستی

#کرج میدان اسبی الهی صبح امروزت زغم دور دلت ازحسرت هر بیش و کم دور خدا یارت، نگهدارت، به هرجا از اقبالت، دو چشم پر زِ نَم دور نصیبت حال خوش، شادی و لبخند لبت از ناله های دم به دم دور سلام صبح بخیر

#کرج عظیمیه شبها دفتر روز رو ورق بزن اگر کار خوبی کردی ، خدا رو شکر کن و اگر خطایی کردی ،با خودت تمرین کن دیگه تکرارش نکنی اگر دنیای درونت رو زیبا کنی بی گمان دنیای بیرونت هم زیبا میشه شبتون بخیر

نصفه شب بویِ تو می‌پیچد از آن سویِ خیال تا دمِ صبح اگر زنده بمانم خوب است ... #الهه‌_سلطانی

دستت را بگذار روی پیشانی ام انگار دست تو دست من باشد از زندگیم دفاع کن با سنگ و چاقو انگار زندگی تو زندگی من باشد عاشقم باش پرشور و دیوانه وار انگار قلب من  قلب تو  باشد #آتیلا_ژوزف 

‍ من کشف کرده ام... بالبانت مے شود،فلسفهے نظمِ جهان را به بازے گرفت وچشم هایت... چارهے تمام چراهاے دنیاست! منتازگے ها فهمیده ام... باچال گونه هایت مے شود تمام منطق ها را به چالش کشید! واز چاه چانه ات ،به معراج رسید! گاهی فکر مے کنم .... میشود در کنارت،تمام ریاضے را زیر سوال برد وقتے دستانم را مے گیری.. دو دوتا،چهار نمے شود یکے مے شود که مے ارزد به تمام چهار هاے دنیا #فرشته_گیلک

او در این دنیا سه چیز را دوست داشت: دعای شامگاهی، طاووس سفید، و نقشه‌ی رنگ‌پریده‌ی آمریکا‌. و سه چیز را دوست نداشت: گریه‌ی کودکان، مربای تمشک با چایی، و پرخاشجویی زنانه... و من همسرِ او بودم! #آناآخماتووا

از دور به خودم نگاه کردم و چقدر به خودم حق دادم که خسته و بی‌طاقت و غمگین باشم. من چه خوب تا امروز ادامه داده‌بودم و چه خوب تا اینجای مسیر را دوام آورده‌بودم و چه خوب حفظ ظاهر کرده‌بودم مقابل آدم‌ها. و حالا حق داشتم؛ حتی اگر تمام مسیر را باز می‌گشتم با این امید که فقط به شانه‌های کسی تکیه کنم و حس کنم که دیگر هیچ چیزِ جهان و آدم‌ها، به من مربوط نیست. من خسته‌بودم از اینکه همیشه خودم حواسم به همه چیز بود و همیشه خودم باید خودم را نجات می‌دادم. گاهی دلت می‌خواهد کسی از راه برسد و خستگی و تلاش‌های فراتر از تحمل تو را درک کند و تو را نجات بدهد. کسی که نگوید روی پای خودت بایست! نگوید تحت هر شرایطی ادامه بده! بگوید من حواسم به همه چیز هست، تو خسته‌ای، نگران هیچ چیز نباش و آرام بخواب. #نرگس_صرافیان_طوفان‌

از دور به خودم نگاه کردم و چقدر به خودم حق دادم که خسته و بی‌طاقت و غمگین باشم. من چه خوب تا امروز ادامه داده‌بودم و چه خوب تا اینجای مسیر را دوام آورده‌بودم و چه خوب حفظ ظاهر کرده‌بودم مقابل آدم‌ها. و حالا حق داشتم؛ حتی اگر تمام مسیر را باز می‌گشتم با این امید که فقط به شانه‌های کسی تکیه کنم و حس کنم که دیگر هیچ چیزِ جهان و آدم‌ها، به من مربوط نیست. من خسته‌بودم از اینکه همیشه خودم حواسم به همه چیز بود و همیشه خودم باید خودم را نجات می‌دادم. گاهی دلت می‌خواهد کسی از راه برسد و خستگی و تلاش‌های فراتر از تحمل تو را درک کند و تو را نجات بدهد. کسی که نگوید روی پای خودت بایست! نگوید تحت هر شرایطی ادامه بده! بگوید من حواسم به همه چیز هست، تو خسته‌ای، نگران هیچ چیز نباش و آرام بخواب. #نرگس_صرافیان_طوفان‌ @Matnh_nab 💖

عُد بي إلى حيث كُنت قبل أن ألتقيك، ثم أرحل... مرا بازگردان به جایی که بودم؛ پیش از دیدار تو پس آن‌گاه سفر کن ...! #محمود_درویش @Matnh_nab 💖