برگی برای زیتون

از شما چه خبر؟ https://t.me/BChatBot?start=sc-113329-tWN6eH4

اینکه آدم غم و غصه هاشو بریزه تو خودش یه اتفاق دو سر سوخته. یه سر ماجرا اینه که خودت به شدت عذاب می‌کشی و غم از دلت خالی نمیشه. و احساس سبکی بعد از گریه رو نداری و مدام اون اشک‌های ریخته نشده روی قلبت سنگینی می‌کنه. سر دیگه‌ی ماجرا نگاه دیگران به توعه. اینکه احساس میکنن تمام جهان و اتفاقاتش به کتفته و هیچ چیز برات مهم نیست. اینکه تو جمع میرن کسی رو آروم میکنن و دلداری میدن که داره گریه می‌کنه. و تویی که یک گوشه به زمین خیره شدی و تمام غم های جهان رو داری وارد قلبت می‌کنی حکم یه آدم بیخیال و بی احساس رو داری. دومیش حتی از اولی هم سخت تره. باور کنید.

ولی من هیچ وقت یادم نمی‌ره؛ «هر موقع غم داشتم، ازم دور موندی! هیچ وقت».

«این نیز بگذرد».

موقعیت؛ شمردن جای آنژیوکت‌ دست جای شاباش، دیدن ویدیو کال از عروسی برادرم و گریه .. گریه .. گریه. «غم امشب تا همیشه روی قلبم می‌مونه».

•

فی‌الواقع تنها چیزی که خوشحالم می‌کنه؛ «رسیدن آبانه».✨

بیاید حرف بزنیم؛ https://t.me/BChatBot?start=sc-113329-tWN6eH4

@aleafforolives •

به لحاظ روحی، جسمی، فلان، بیسار و تشکیلات‌ش؛ در قعر یک چاه تاریک نشستم و حوصله‌ی صغیر و کبیر آن چه در عالم و آن چه در آدم است رو؟ خیر، هرگز و ابدا.