Lana del Gay (مارماهیچو سابق).

خب الان فهمیدم که واقعی بود چون واقعا منطقیه که ته این همه خبر خوب یهو بگایی شه کاملا طبیعیه

دفترچه ی ژورنال جدیدمو باز کردم بازم صفحه ی آخرش شد برای اتودا

میشه بهم آهنگی بدید که فکر می‌کنید ماهرخِ رویایی باشه؟:))) خودم نمیدونم اهنگِ امروزم چیه

ته ژورنالی که از اتفاق دقیقا امروز به پایان رسید، تعداد بارهایی که تو کل زندگیم اجرا/تمرین کردم رو چوب خط میزنم. لامصب امروز دقیییقا ۵۰ اُمیش بود. ماهرخ بخدا که تو خوابی

ولی خب راستش من عادت ندارم. ببخشینا ولی همش فکر میکنم نکنه خوب نباشم و الکی از اون اجرام تعریف میشه تا چمیدونم یکی لاس بزنه باهام و بلایی که سر هر دخترِ هنری تو ایران میاد رو سرم بیارن. عادت ندارم باور هم نمیکنم به همه چیز هم شک دارم و اَه.

وای قراره تک تک فریم های امروزو به مهیار بگم

آخه میدونین چرا هنوز تو شوکم؟ این چند روزه اتفاقای عجیب خیلی داره برام میوفته مثلا فهمیدم دوتا استادام از دوتا کلاس مختلف تو حوزه های مختلف، حدود ۱۳ ساله که باهم دوستن و تو یه اجرا کار کردن، یا یکی از استادامو تو مرکز شهر بعد از کلاس ۴ بار اتفاقی با مانیا دیدم و واقعا فکر کردم تو یه جهان شبیه سازی گیر کردم. از طرفی هم امروز. صحنه. وات د فاک امکان نداشت

کردم اینکارو؟

وای فکرشم نمیکردم با استاد مورد علاقم اتود کنم.😐

ولی امروز انقد خوشحالم که فهمیدم وقتی میگن "فلانی از خوشحالی سکته کرد" یعنی چی