cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

janan.roman

«بنام خدا» {رمان♡عشق♡بنفش}👈پارت گذاری روزای فرد ♥به قلم:هنا😍 { رمان ♡انتــقـام♡ خون ♡خواهرم&&} 👈پارت گذاری روزای زوج♥ به قلم نادی 😍 {رمان♡دریا♡عشق} 👈پارت گذاری کامل ♥بع قلم هنا 😍 جمعه ها هم پارت نداریم😊😊

Show more
Iran394 745The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
93
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

#پارت_آینده💦🔥 با اطمینان لب میزنم-دوست دارم نیشخندی میزنه-دوسم داری؟ خب سابت کن از لحنش میترسم، بااسترس میگم-چج چجوری؟ -لخت شو باید تمکینم کنی اگه بتونی خوب راضیم کنی جن.ده ی خوده من میشی اگرم نتونی زیر خواب سگم هوم؟ چطوره؟! آب دهنم وقورت میدم وآروم لباسام ومیکنم ولی لباس زیرام ونه باچشمای خمار اشاره ای به لباس زیرام میکنه-اونارم بکن باخجالت باقیشونم از بدنم درمیارم که نزدیکم میشه ولبم وبه دهن میگیره، سعی میکنم دست وپاشکسته همراهیش کنم که عقب میکشه ومیره سمت کمد باکنجکاوی نگاهش میکنم!. که از توی کمد وصیله ای مثل آل.ت تناص.لی مردانه بیرون میاره ومیگه-فکرکنم باکره باشی، من ک.یرم وبه خون الوده نمیکنم دختر عمو!..... بادرد خم میشم که بازوم ومیگیره وبلندم میکنه، کشون کشون میبرتم به سمت بیرون ودرهامون حین میگه-راضیم کردی ولی اگه بخوای با من باشی باید زیر سگمم جون بدی، همیشه یکی از فانتزیام این بود سک.س جن.دمو باسگم ببینم وحشت زده خواستم خودم وازش جداکنم که.....🔞🥵 #دختره_برای_اینکه_عشقشو_ثابت_کنه_باپسره🥵😱 #پسره_برای_بودن_بادختره_میگه_باید_تمکینم_کنی🔞😥 #دختره_رومیکنه_بعدش_میده_سگشم_بکنتش😳😢 ادامه توچنل زیر،بچه مچه جوین نده🔞🤬👇 https://t.me/joinchat/HkUiffEnZ8NmMjZk
Show all...
روانــےدوســـتـــ‌‌ داشتنـــے

پارت گذاری:هفته ای یک پارت نظرات زیاد=پارت هدیه اسم‌رمان:پینوکیوfR400 کپی ببینم هم حلالت نمیکنم هم ازت شکایت میکنم به‌قلم:خورشیدتاریک بنراتقریباهمه باتغییراتی واقعین در جوین شدن دقت کنین باتچکر🙏❤️😂 محافظ:👇 @mohafez34 بات:👇 @DBDBDBDBDBDBBBDDDBDDbot

رمانی که با هر پارتش پاره میشی😌😂 زده رو دست هرچی رمان طنزه! https://t.me/joinchat/woM-rmzQdyIwYWI0 ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ امروز روز عروسی منو امیر بود خیلی استرس داشتم توی آرایشگاه منتظر امیر بودم تا بیاد و ببینه چقد تغییر کردم و ازم تعریف کنه منم ذوق کنم. یکی از کارکنان رفت سمت پنجره فهمیدم یکی از دامادا اومده دختره گفت: _اسم عروستون چیه بگم بیاد؟ با صدای امیر لبخندی روی لبم نشست ولی با حرفی که زد سرخ شدم: _فرقی نمیکنه کی باشه فقط دست یکی رو بگیر زود بیار که بریم دیرمون شده ملت منتظر شامن! با صورتی قرمز شده جیغ کشیدم: _امیررررر ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ جرر پسره روز عروسیش میگه فرق نمیکنه فقط یکی رو بیار دیر شده😐😂 این پارتا همه واقعیه رمانش از بس طنزه که خودم از خنده جر خوردم🤣 بیا بجوین از افسردگی در بیای پشمک جان🙈😂 https://t.me/joinchat/woM-rmzQdyIwYWI0 https://t.me/joinchat/woM-rmzQdyIwYWI0
Show all...
تو این چنل قراره چالش بریم. به 10 نفر اولی ک جوین بدن اک مجازی میده!🍾💚 لینک وی آی پی رمانشو هم بصورت رایگان گذاشته فقططط امروز💁🏼‍♀🔥
Show all...
جوین🔥
شاه یک گرگینه‌ی جذاب هستش🥵💢 که امشب رفته پیشه یکی از زن های صیغه ایش ملکه تازه فهمیده شب هایی که شاه قیبش می زده کجا می‌ره🥺🍷 https://t.me/joinchat/SEh8vtm1qFKNhFq8 خسته روی تخت دراز کشیدم دستی روی جای خالی رادین کشیدم لاله گوشه‌ی اتاق نگران منو نگاه می کرد قطره اشکی از گوشه‌ی چشمم چکید با بغض زمزمه کردم : خودش راضی بود ؟ لاله تو سکوت بهم خیره شد اشکای دیگم با شدت روانه‌ی صورتم شدن بلند شدم جلوش وایسادم شونه هاشو گرفتم تکونش دادم : لاله تر...تروخدا...به..بهم بگو راضی بود ؟ سعی کرد آرومم کنه به سمت تخت برد : ملکه خواهش می کنم خونسردی خودتونو حفظ کنید ! دستشو پس زدم و با جیغ وسایل های روی میزو زدم پرت کردم پایین : نمی تونم ، نمی تونم آروم باشم...او...اون با اون زنای دورش خوش باشه ! جیغ دیگه‌ای کشیدم و زدم به تخته سینش : که با زنای دیگش خوش باشه می فهمی ؟
Show all...

#پارت_آینده💦🔥 با اطمینان لب میزنم-دوست دارم نیشخندی میزنه-دوسم داری؟ خب سابت کن از لحنش میترسم، بااسترس میگم-چج چجوری؟ -لخت شو باید تمکینم کنی اگه بتونی خوب راضیم کنی جن.ده ی خوده من میشی اگرم نتونی زیر خواب سگم هوم؟ چطوره؟! آب دهنم وقورت میدم وآروم لباسام ومیکنم ولی لباس زیرام ونه باچشمای خمار اشاره ای به لباس زیرام میکنه-اونارم بکن باخجالت باقیشونم از بدنم درمیارم که نزدیکم میشه ولبم وبه دهن میگیره، سعی میکنم دست وپاشکسته همراهیش کنم که عقب میکشه ومیره سمت کمد باکنجکاوی نگاهش میکنم!. که از توی کمد وصیله ای مثل آل.ت تناص.لی مردانه بیرون میاره ومیگه-فکرکنم باکره باشی، من ک.یرم وبه خون الوده نمیکنم دختر عمو!..... بادرد خم میشم که بازوم ومیگیره وبلندم میکنه، کشون کشون میبرتم به سمت بیرون ودرهامون حین میگه-راضیم کردی ولی اگه بخوای با من باشی باید زیر سگمم جون بدی، همیشه یکی از فانتزیام این بود سک.س جن.دمو باسگم ببینم وحشت زده خواستم خودم وازش جداکنم که.....🔞🥵 #دختره_برای_اینکه_عشقشو_ثابت_کنه_باپسره🥵😱 #پسره_برای_بودن_بادختره_میگه_باید_تمکینم_کنی🔞😥 #دختره_رومیکنه_بعدش_میده_سگشم_بکنتش😳😢 ادامه توچنل زیر،بچه مچه جوین نده🔞🤬👇 https://t.me/joinchat/HkUiffEnZ8NmMjZk
Show all...
روانــےدوســـتـــ‌‌ داشتنـــے

پارت گذاری:نامنظم اسم‌رمان:پینوکیوfR400 کپی ببینم هم حلالت نمیکنم هم ازت شکایت میکنم به‌قلم:خورشیدتاریک بنراهمه واقعین در جوین شدن دقت کنین باتچکر🙏❤️😂 محافظ:👇 @mohafez34 بات:👇 @DBDBDBDBDBDBBBDDDBDDbot

✅ ربات نیترو سین - NitroSeen: 👁‍🗨 افزایش تخصصی بازدید پستهای تلگرامی ❤️ افزایش لایک پستهای تلگرامی 📈 افزایش رای در نظرسنجی ها 📟 زمانبندی تکمیل سفارشها به دلخواه 👥 زیرمجموعه گیری و دریافت پورسانت 🔐 پرداخت مطمئن و امن رباتی که نیت رایگان بهت میده😍👇 🔗 https://t.me/NitroSeenBot?start=1303916680
Show all...
بهترین رمان مثبت ۱۸ از مونیکا فقط تو این چنله لاوم🥲✨🪴 #قسمتی_از_رمان🦩 #نیکا ازجام بلنند شدم اما ته دلم تیر کشید.. آی خدا لگدت کنه محمد خیلی وحشیی... با صدایی که از پشت سرم اومد سه متر پریدم هوا و جیغ خفه ای زدم... محمد:اهم اهم😐 برگشتم سمتش و بایه لبخند مسخره ای گفتم: من:م..محمد..ا..اینجایی.. محمد:پس خدا منو لگد کنه؟ من وحشیم نه؟! من:چ..ی...ن..نه محمد:نکنه باز دلت میخواد هوم؟😈 آب دهنمو صدا دار قورت دادم و گفتم: من:نه تروخدا با هرقدمی که نزدیکم میشد یه قدم میرفتم عقب تا اینکه به دیوار برخورد کردم... یهو.....📿😮 اگ ادامه رمان و میخوای زود جویین بده😱🤍
Show all...
اوه اوه جوین😐🔞
⁠ #برای بودن با من باید از بکارتت بگذری!!❌ میگذری دختره حاجی؟ با ترس به اونی که با هر کلمه ای که میگفت نزدیکم میشد نگاه میکردم.... #م...می‌گذرم... پوزخندی و کامل بهم چسبید... دستشو از بالا تا پایین بازوم کشید... #تو با یه لمس ساده از سمته من افتادی رو ویبره دُخی جون بعد میخوای بهم سرویس بدی؟ اونم هرشب؟ چشمامو بستم و با هر جون #کندنی بود بدونه توجه به نفسای داغش زمزمه کردم #من...من از پسش بر میام... #میتونی بعده هر رابطه که واسه تو فقط دردِ خودتو جمعو جور کنی؟ چون میدونی تو حتی اگه از #خونریزیم بمیری من کسی نیستم که بهت بها بدم...♨️🔞 چشمامو بستم و قطره ای اشکی رو گونم چکید.. از این حقارتی که بخاطر بودن با این مرد سنگی داشتم تحمل میکردم.. وقتی دید جوابی نمیدم پوزخندی صدا داری زد... #دیدی نمیتونی دختره حاجی؟ تو همینطوریشم زرد کردی بچه راهتو بکش برو به نگهبان میگم واست ماشین بگیره... خواست ازم فاصله بگیره که بالا خره دلو به دریا زدم و لب هامو با شدت روی لب هاش کوبیدم و به اشکام اجاره ی باریدن دادمخواست ازم فاصله بگیره که بالا خره دلو به دریا زدم و لب هامو با شدت روی لب #هاش کوبیدم و به اشکام اجاره ی باریدن دادم https://t.me/joinchat/SEh8vtm1qFKNhFq8
Show all...
attach 📎

اگه دنبال یه رمان فوق هیجانی وبزرگسال والبته متفاوت هستی زود جوین شو کیوتم مطمئنم خوشت میاد😍🔥🌪 https://t.me/joinchat/HkUiffEnZ8NmMjZk
Show all...
روانــےدوســـتـــ‌‌ داشتنـــے

پارت گذاری:نامنظم اسم‌رمان:پینوکیوfR400 کپی ببینم هم حلالت نمیکنم هم ازت شکایت میکنم به‌قلم:خورشیدتاریک بنراهمه واقعین در جوین شدن دقت کنین باتچکر🙏❤️😂 محافظ:👇 @mohafez34 بات:👇 @DBDBDBDBDBDBBBDDDBDDbot

#رایان به سمت اجاق گاز رفتم؛ با شعله ی کم روشنش کردم و اشاره کردم بیاد سمتم!. نگران، باقدم های کوتاه جلو اومدو با فاصله ازم ایستاد، انگار میدونست اتفاق خوبی در انتظارش نیست!. دستم و دور کمرش انداختم، اب دهنشو باصدا قورت دادوگفت:-میخوایم غذا درست کنیم؟ نگاهم خیره ی اتیش بودو اون کاملا لخت توی بغلم، بدون اینکه جوابی بهش بدم دستم و دراز کردم واز تو جا قاشق وچنگال قاشقی برداشتم وگذاشتم روی شعله های گاز، کمی نگهش داشتم نگاهی بهش انداختم:میخوام یه کاری کنم، تا دخترخوبی بشی حرفای منو خوب یادت باشه و اگرم یادت نبود مشکلی نداره یه سوختگی قشنگ میزارم جایی که نتونی به کسی نشونش بدی وراجبش حرف بزنی...🔞💦 https://t.me/joinchat/HkUiffEnZ8NmMjZk
Show all...