فروید و روانکاوی
آموزش روانکاوی فروید از صفر صفر آیدی جهت تبلیغات: @Philosophyyar کانالهای ما: @ghalatnanevisimm @Schopenhauer71
Show more13 465
Subscribers
+2224 hours
+1457 days
+42930 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 دوستان دلگرمی شما برای من تنها انگیزهایست که دارم به فعالیت شبانهروزی خودم توی آکادمی ادامه میدم.
بنابراین اینکه وقت میذارید و مطالب رو میخونید یا گوش میدید (نود درصد مطالب، درسگفتارها، درنوشتارها کاملا رایگان است و در تمامی کانالها منتشر شده است) خودش بزرگترین دلگرمی است و دیگر نیازی به تشکر و ... نیست.
ارادتمند تمامی عزیزان علاقهمند: #ابوذر_شریعتی
چنل تخصصی تاریخ فلسفه از صفر | 444 | 1 | Loading... |
02 نمی توان انکار کرد که نیاز به دین، از بی پناهی دوران کودکی و نیاز به پدر سرچشمه می گیرد. افزون بر این، چنین احساسی فقط ادامه ی آن احساس در کودکی نیست، بلکه بر اثر ترس از نیروی چیره ی سرنوشت، پیوسته برقرار می ماند.
از نیازهای دوران کودکی هیچ نیازی را سراغ ندارم که مانند نیاز به محافظت از سوی پدر، نیرومند باشد. سرچشمه ی طرز فکر دینی را می توان در خطوط کلی شفاف تا احساس بی پناهی در کودکی، ردیابی کرد.
زیگموند فروید
#تمدن_و_ملالت_های_آن | فصل اول
به فارسی محمد مبشری | 1 822 | 70 | Loading... |
03 Media files | 1 722 | 54 | Loading... |
04 💥تحلیلی روانکاوانه از فیلمِ «روشنایی های شهرِ» چاپلین.
🔹میل، عشق و پس-مانده-مدفوع!
🔸برگزار شده در کانونِ فکرِ آتن
#ابوذرشریعتی
برشی از فصل آموزش مبانی فلسفی روانکاوی لکان | 1 873 | 51 | Loading... |
05 یونگ و امید اضطرابآلود
«هم مأیوس و سرخوردهام و هم نیستم. از دیگران مأیوسم و از خودم سرخورده. چیزهای شگفتانگیزِ بسیاری از مردم آموختم، و بیش از انتظاری که از خودم داشتم کارم را به سامان رساندم. نمیتوانم هیچ قضاوت نهایی دربارهٔ خودم داشته باشم، چون پدیدهٔ زندگانی و پدیدهٔ انسان بسیار بزرگ و عظیم است. هر چه مسنتر شدهام خودم را کمتر فهمیدهام یا اینکه نسبت به درونم کمتر واقف شده یا بصیرت کمتری داشتم.
از خودم در شگفتم. نومیدم، ناخشنودم. من دچار افسردگیام، دلشادم و این همه را یک جا هستم، و نمیتوانم این همه را جمعبندی کنم. در تعیین ارزشمندی یا ناارزشمندی نهایی ناتوانم؛ هیچ قضاوتی در مورد خودم و زندگیام ندارم. هیچ چیزی وجود ندارد که در مورد آن کاملاً مطمئن باشم.
در مورد هیچ چیز اعتقاد راسخی ندارم در مورد هیچ چیز. فقط میدانم به دنیا آمدهام و وجود دارم، و چنین به نظر میرسد که انگار به دست امواج سپرده شدهام. وجودِ من بر اساس چیزی است که آن را نمیشناسم. به رغمِ همهٔ تردیدها و عدم یقینم، حس میکنم مبنایی استوار شالوده و کُنه هستی را تشکیل داده و در نحوهٔ هستی من نوعی استحکام و پیوستگی مُدام وجود دارد.
دنیایی که در آن زاده شدهایم بیرحم و وحشی است و انباشته از ستمکاری، و همزمان آراسته به زیبایی الهی و این دیگر وابسته به خُلق و خوست که ما کدام عنصر را بر دیگری برتر بدانیم...
شاید، مثل همهٔ مسائل فراطبیعی، هر دو درست باشند: زندگی هم معنا دارد و هم معنا ندارد و یا هم بامعنی است و هم بیمعنا. من این امید اضطرابآلود را مشتاقانه ارج میگذارم که معنا غالب آید و در نبرد با بیمعنایی پیروز شود.
وقتی لائو تسو میگوید: «همه صاف و روشن هستند و تنها منم که مهآلودم.» چیزی را بیان میکند که من الان در ایام کهولت حس میکنم. لائو تسو نمونهای است از مردی با بصیرت برتر که ارزشمندی و بیارزشی را تجربه کرده است، و در پایان زندگیاش میخواهد به هستی خود بازگردد...
با این وجود، خیلی چیزها مرا سرشار میکنند، گیاهان، جانوران، ابرها، روز و شب، و آن وجودِ لایزال در انسان. هر چه از خودم نامطمئنتر شدم، احساس خویشاوندی با همهٔ چیزها در من بیشتر شد. در واقع چنین به نظر میرسد: آن احساس بیگانگی و جدایی که تا اکنون مرا از جهان جدا میکرد، به دنیای درونم کوچ کرده و بیگانگی غیرمنتظرهای را نسبت به خودم بر من آشکار ساخته است.»
#کارل_گوستاو_یونگ / #خاطرات_رؤیاها_تأملات | 2 241 | 54 | Loading... |
06 در واقع انسان خدا را اختراع کرده است، ولی این موضوع نیست که عجیب به نظر میرسد و وجود داشتنِ خدا هم موضوع شگفتآوری نیست. موضوع مهم و شگفتآور این است که چنین فکری، فکرِ ضرورت وجودداشتن خدا؛ بتواند به مغزِ حیوانی این همه وحشی و بدطینت مانند انسان بهوجود آید، بس که این فکر مقدس؛ مؤثر و عمیقا خردمندانه است و چنین شأن و شوکتی به انسان میبخشد.
👤 #داستایوفسکی
📖 برادران کارامازوف | 2 576 | 89 | Loading... |
07 آشنایی دقیق با مغالطهی آناکرونیزم یا زمانپریشی.
ارائه؛ ابوذر شریعتی
نقد به: تفسیرهای مندرآوردیِ روشنفکرانِ مثلا دینی از متون مقدس
چنل تخصصی تاریخ فلسفه از صفر | 1 859 | 9 | Loading... |
08 روزی که پروژهی خوانش و آموزش #تاریخ_فلسفه از صفر رو شروع کردیم اصلا فکرشم نمیکردم این همه استقبال بشه با خودم میگفتم نهایتا میشیم ۲۰ نفر ولی دیروز شدیم 300 نفر!
مرسی که انقد اهل عشق و عطش دانایی و دغدغهی حقیقت دارید.
سایر دوستان نیز میتونن تو این پروژه با ما همراه باشن چون از چیزی عقب نموندید چراکه تمامی فایلها متنها ویدئوها و مقالات ذخیره شده و در دسترستونه
آیدی جهت حضور:
@abozar_shariati | 1 896 | 2 | Loading... |
09 من به این نتیجه رسیدهام که در این دنیا باید آنچه را که کمی ناقص و کمی تکهپاره است دوست داشت.
از نامههای کامو و ماریا
#کامو | 2 197 | 48 | Loading... |
10 ❌ اطلاعیه: مهلت طرح فوق به پایان رسید.
علاقهمندان از هماکنون برای طرح جدید از تا ۲۴ ساعت آینده فرصت خواهند داشت که با سه برابر کمتر از هزینهی اصلی در این طرح شرکت کنند.
این طرح شامل یک سمینار تحت عنوانِ فلسفه بهعنوان التیامی برای زخمهای زندگی است به همراه فصل آموزشیِ بررسی دقیق و واوبهواوِ فلسفهی #شوپنهاور از صفر (بررسی فلسفهی شوپنهاور از کانت آغاز میشود چراکه شوپنهاور در سرآغاز کتاب جهان همچون اراده و تصور میگوید "کسی که کانت نخوانده کودک است!" و چنین فردی هرچه نقل قول از شوپنهاور بخواند یا حفظ کند بر سبیل پیشفرضهای نادرست خود فهم خواهد کرد که گاه در تضاد کامل با مراد اصلی فلسفهی او قرار میگیرد)
این پروژه در قالب ویدئو، فایل صوتی و متن از قبل به صورت آماده شده است و کافیست هنذفری را بردارید و به جهان شوپنهاور و راهکارهای او و فلسفه بهمثابهی التیامی برای زخمهای زندگی سفر کنید. 🍸🌹
ظرفیت پروژه: ۲۰ نفر
جهت حضور همین الان پیام دهید: (اولویت با دوستانیست که عضو کانالهای آکادمی هستند و زودتر اقدام به حضور در پروژه میکنند چراکه ادمین محترم به ترتیب پاسخ خواهد داد):
@akademiadmin | 584 | 1 | Loading... |
11 توتم و تابو درباره ی چه حرف می زند؟
از دید فروید، انسان ابتدایی، در دستهٔ آغازین زندگی میکرد. این دسته متشکل از نری مسلط (پدر) بود که شماری از مادهها را در انحصار خود داشت. این پدر نیرومند، پسران خود را از مادهها دور نگاه میداشت. روزی این پسران متحد شده پدر را کشتند و سپس وی را خوردند. دلیل این آدمخواری، به نظر فروید این بود که آنها اعتقاد داشتند با خوردن قربانی، نیرو و قدرت وی را تصاحب خواهند کرد. پس از مدتی، آنها از عمل خویش پیشیمان شده و جهت کفارهٔ عمل خویش، دو ممنوعیت را ابداع کردند: یکی این که نمادی به صورت یک نوع حیوان را به جای پدر گذاشتند؛ این نماد، توتم است. برادران، خوردن حیوان توتمی را حرام اعلام کردند، و دیگر این که ازدواج درون گروهی را حرام کردند (تابو) و با تحریم مادههای آزاد شده، از ثمرات پیروزیشان چشمپوشی کردند.
#توتم_و_تابو | 2 343 | 46 | Loading... |
12 کانال کا مجموعهی وسیعی است از بهترینهای دیروز و امروز هنر، از اپرا و نقاشی گرفته تا سینما و تئاتر و عکس.
https://t.me/ka_koohikar | 2 242 | 0 | Loading... |
13
ناهماهنگی حل نشده میان شخصیتها و امیال والدین در سرشت کودک منعکس میشود و سرگذشت رنجهای درونی او را بنیاد میکند.
#فریدریش_نیچه / #انسانی_بسیار_انسانی | 2 457 | 46 | Loading... |
14 ▶️ این هم فایل صوتی جلسهی لایو امشب.
(یکی از مباحثی که ناخواسته طرح شد این بود: آیا چنانکه علی شریعتی میگوید؛ فلاسفه پفیوزان تاریخاند؟)
🎙 سلسله لایوهای افلاطون شناسی رو تا دوازده لایو خدمت عزیزان تقدیم خواهم کرد امیدوارم مقدمهای بشه برای علاقهی بیشتر و مطالعهی بیشتر.
کانال تخصصی تاریخ فلسفه از صفر | 2 450 | 19 | Loading... |
15 لذتی لحظهای، که نتایجش نامطمئن باشد، رها میگردد، اما صرفاً با هدف اینکه در ادامه مسیر و در آینده، لذتی مطمئنتر حاصل آید. اما تاثیری که این جایگزین کردن بر روی روان میگذارد چنان نیرومند است که در یکی از اسطورههای خاص دینی منعکس شده است. دکترین پاداش در زندگی پس از مرگ بابت دست کشیدن ِ داوطلبانه یا اجباری از لذات زمینی، چیزی نیست جز فرافکنیِ اسطورهای این انقلاب ذهنی. ادیان با تعقیب کردن دقیق این خطوط، قادر شدهاند به واسطه وعده ی جبران در لوای وجود پس از مرگ، دست کشیدن کامل از لذت در زندگی فعلی را امکانپذیر کنند؛ اما از این راه نتوانستهاند بر اصل لذت غلبه کنند. این علم است که از همه بیشتر به غلبه بر اصل مذکور نزدیک شده است؛ در عین حال، علم است که در طی فعالیت در آن لذت فکری عطا میکند، و وعده تحقق دستاورد کاربردی در انتهای فعالیت را میدهد.
زیگموند فروید
"تمهیداتی در باب دو اصل مرتبط با کارکرد ذهن" | 2 515 | 27 | Loading... |
16 فقط ۱۲ ساعت برای پروژهی c زمان باقیست.
این پروژه کاملا آماده است. در قالب، ویدئو، فایل صوتی و متن | 2 295 | 1 | Loading... |
17 تشریف بیارید لایو
سلسله لایوهای #افلاطون_شناسی 🫴🫴
https://t.me/abouzar_shariati?livestream=f2fc6b361f986b9986 | 280 | 2 | Loading... |
18 منبع: 👆 چنل تخصصی freud
لطفا با حوصله بخوانید. | 2 731 | 2 | Loading... |
19 نه؛
هر چند، خانمها و آقایان، ما میتوانیم ادعا کنیم که در تصریح این موضوع بحث انگیز ما هیچ هدف مغرضانهای در سر نداریم. ما فقط میخواهیم حقیقتی را که معتقدیم توسط تلاشهای ما به دست آمده ابراز کنیم. ما، همچنین، حق رد کردن بی قید و شرط هر مداخلهای در کار علمی را که با ملاحظات عملی صورت میگیرد قائلیم، حتی قبل از آن که ببینیم آیا ترسی که میخواهد این ملاحظات را به ما تحمیل کند منطقی است یا نه.
بنابراین، مشکلاتی از این دست وجود دارد که بر سر علاقه شما به روانکاوی قرار میگیرد. این مشکلات احتمالاً برای شروع بیش از حد کافی هستند. اما اگر شما قادر هستید بر اثراتی که آنها بر شما میگذارند، فائق آیید، ما پیش خواهیم رفت.
۹ قسمت بالا؛
سخنرانی اول پیشگفتار فروید بر سخنرانیهای آشنایی با روانکاوی زیگموند فروید (۱۶-۱۹۱۵) را شامل می شود. | 2 708 | 9 | Loading... |
20 هشت؛
شما به هیچ وجه نمیتوانید از ارتباط نزدیک بین این قسمت اول تهور روانکاوی و قسمت دوم آن، که باید الان به شما بگویم، تصوری داشته باشید. این فرض دوم، که روانکاوی به عنوان یکی از یافتههایش در نظر میگیرد، ادعایی است که تکانههای غریزیای که میتوانند، در معنی محدود و وسیعتر کلمه، صرفاً جنسی توصیف شوند، یک نقش بسیار وسیع و هرگز تاکنون مطرح نشدهای را در ایجاد بیماریهای روانی و نوروزها دارند. این فرض همچنین مدعی است که همین تکانههای جنسی، سهمی را در والاترین ابداعات اجتماعی، هنری و فرهنگی روح بشری دارند که نبایستی این نقش کمتر از حد برآورد شود.
با توجه به تجربهام بیزاری نسبت به این نتیجه تحقیق روانکاوی مهمترین منبع مقاومتی است که در مقابل آن وجود دارد. مایلید بشنوید که ما این حقیقت را چگونه توجیه میکنیم؟ ما معتقدیم که تمدن تحت فشار الزامات زندگی به خرج ارضاء غرایز خلق شده و باور داریم که به حد زیادی مداوماً از نو خلق میشود، چون هر فرد که تازه واردی به جامعه بشری میباشد، این قربانی کردن ارضاء غریزی را به نفع تمامیت جامعه تکرار میکند. در میان نیروهای غریزی که بدین شکل استفاده میشوند، تکانههای جنسی نقش مهمی دارند؛ در این فرآیند آنها والایش میشوند ـ یعنی از اهداف جنسی خود منحرف شده و به اهداف دیگری که از نظر اجتماعی بالاترند و دیگر جنسی نیستند متمایل میشوند. اما این ترتیب ناپایدار است؛ غرایز جنسی به شکل ناقصی مهار میشوند، و، در مورد هر فردی که فرض میشود به کار تمدن سازی ملحق شده است، این خطر وجود دارد که غرایز جنسیاش ممکن است از این شیوه مصرف شدن سر باز زنند. جامعه معتقد است که برای تمدنش هیچ تهدیدی بالاتر از این نیست که غرایز جنسی آزاد شوند و به اهداف اصلی خود بازگردند. به همین دلیل جامعه نمیخواهد این بخش متزلزل از شالودهاش را یادآور شود. جامعه علاقهای برای به رسمیت شناختن نیروی سائقهای جنسی یا اثبات اهمیت زندگی جنسی برای فرد ندارد. در مقابل، با در نظر گرفتن یک هدف تربیتی، توجه از آن حوزه کلی ایدهها را منحرف میکند. این دلیل آن است که چرا جامعه این نتیجه تحقیق روانکاوی را نمیپذیرد و بسیار ترجیح میدهد که آن را به عنوان چیزی از لحاظ زیبا شناختی نفرت انگیز و از لحاظ اخلاقی سزاوار سرزنش، یا چیزی خطرناک نشان دهد. اما اعتراضاتی از این دست در برابر آنچه ادعا میکند یک نتیجه عینی کاری علمی میباشد بی تأثیر است؛ اگر تناقضی آشکار شود بایستی به شکل معقولانهای بازگویی شود. باید توجه داشت که تمایل به غیر حقیقی در نظر گرفتن آنچه خوشایند نیست در ماهیت انسان مسألهای ذاتی است، و پس از آن یافتن دلایلی برای مخالفت آسان است. بنابراین جامعه چیزی را که غیر قابل قبول است چیزی غیر حقیقی میسازد. جامعه با استدلالهای منطقی و واقعی با حقایق روانکاوی برخورد میکند؛ البته این استدلالها از منابع هیجانی بر میخیزند و جامعه، در برابر هر تلاشی جهت مخالفت با آنها، این اعتراضات را به شکل پیشداوری حفظ میکند. | 1 965 | 10 | Loading... |
21 هفت؛
من نباید شما، آموزشتان یا نگرش ذهنیتان را در مورد دشواری بعدی مسؤول بدانم. دو تا از فرضیههای روانکاوی حمله یا توهینی به تمامیت دنیا هستند و موجب تنفر آن شدهاند. یکی از این فرضیهها از یک پیشداوری عقلانی، و فرضیه دیگر از یک پیشداوری اخلاقی و زیبا شناختی تخطی میورزد. ما نباید این پیشداوریها را به چشم خواری نگاه کنیم؛ آنها چیزهای قدرتمندی هستند، رسوبات رشد بشری که مفید و واقعاً ضروری بودهاند. آنها با نیروهای هیجانی وجودشان را حفظ میکنند و کشمکش با آنها دشوار است.
اولین ادعای نامحبوب روانکاوی آشکار میکند که فرآیندهای روانی فی النفسه ناخودآگاه هستند و از تمام زندگی روانی فقط اعمال مشخص فردی و برخی بخشها خودآگاه هستند. شما میدانید برخلاف این مطلب، ما عادت داریم آنچه را روانی است با آنچه خودآگاه است یکی بدانیم. ما به خودآگاهی به عنوان ویژگی قطعی روانی مینگریم، و روانشناسی را به عنوان مطالعه محتوای خودآگاه میدانیم. در واقع برابر دانستن خودآگاه با جنبه روانی چنان به نظرمان بدیهی میرسد که هر گونه تضاد نظری در این مقوله برایمان بی معنا است. با این وجود روانکاوی نمیتواند از ایجاد چنین تضادی اجتناب کند؛ نمیتواند یکسانی خودآگاه و جنبه روانی را بپذیرد. روانکاوی آنچه را که روانی است به عنوان فرآیندهایی چون احساس، تفکر و میل، تعریف میکند و ملزم به اعتقاد به وجود تفکر ناخودآگاه و میل درک نشده که اشعاری به آن نیست میباشد. در گفتن این مسأله از آغاز، روانکاوی همدلی هر دوستی از تفکر علمی هشیار را به طرز سبکسرانهای از دست داده است، و خودش را در معرض این سوءظن قرار داده است که یک دکترین غامض خیالی است که میخواهد رمز و راز ایجاد کند و از آب گل آلود ماهی بگیرد. اما خانمها و آقایان، شما طبیعتاً تا الان نمیتوانید بفهمید که به چه حقی من باید جملهای چنین انتزاعی از نظر ماهیت مثل «آنچه روانی است خودآگاه است» را به عنوان یک پیشداوری توصیف کنم. نه میتوانید حدس بزنید که چه تحولی به انکار ناخودآگاه ـ که چنین چیزی باید وجود داشته باشد ـ انجامیده است و نه این که چه نفعی میتواند در این انکار وجود داشته باشد. این که ما جنبههای روانی را با خودآگاه منطبق کنیم یا به آن وسعت بیشتری بخشیم شاید نزاع بیهودهای بر سر واژهها به نظر آید؛ اما من میتوانم به شما اطمینان دهم که فرضیه وجود فرآیندهای روانی ناخودآگاه راهی را به یک سوگیری جدید مهم در دنیا و در علم باز میکند. | 1 584 | 9 | Loading... |
22 شش؛
روانکاوی برای دشواری دومیکه در رابطه شما با آن وجود دارد مقصر نیست؛ من باید خودتان را مسؤول بدانم، خانمها و آقایان، مسؤول از این لحاظ که شما دانشجویان پزشکی هستید. آموزشهای قبلی شما جهت خاصی به تفکرتان داده، که باعث دور شدن از روانکاوی میشود. شما آموختهاید که اساس آناتومیکی برای عملکردهای ارگانیسم و اختلالهایش بیابید، آنها را از نظر شیمیایی و فیزیکی توجیه کنید و به شکل بیولوژیک به آنها نگاه کنید. اما هیچ بخشی از توجه شما به زندگی روانی، که در آن، با این همه، پیشرفت این ارگانیسم بسیار پیچیده به حد نهاییاش میرسد، متمرکز نشده است. به همین دلیل شیوههای فکری روانشناختی برای شما بیگانه باقی مانده است. شما عادت کردهاید که آنها را با شک در نظر بگیرید، علمی بودن آنها را انکار کنید و آنها را به غیر متخصصین، شعرا، فلاسفه طبیعتگرا و عارفان بسپارید. این محدودیت بدون شک برای فعالیت پزشکی شما مضر است، چون، همان طور که در تمام روابط بشری قاعده است، بیمارانتان با ارائه نمای روانی خود به شما آغاز خواهند کرد، و میترسم به عنوان تنبیه مجبور شوید بخشی از نفوذ درمانی را که شما به دنبالش هستید به غیر پزشکان، شفادهندگان ذاتی و عارفان که بسیار آنها را خوار میشمارید بسپارید.
من از معذوریتی که برای این نقص در آموزشتان باید بپذیرم ناآگاه نیستم. هیچ علم کمکی فلسفی وجود ندارد که بتواند به اهداف پزشکی شما خدمت کند. نه فلسفه اندیشمندانه، نه روانشناسی توصیفی، نه آنچه روانشناسی تجربی نامیده میشود (که ارتباط نزدیکی به فیزیولوژی اندامهای حسی دارد)، آنگونه که در دانشگاه ها آموزش داده میشوند، در موقعیتی نیستند که به شما چیز قابل کاربردی در مورد رابطه میان بدن و ذهن بگویند یا کلید درک آشفتگی های ممکن عملکردهای روانی را فراهم سازند. درست است که روانپزشکی، به عنوان بخشی از پزشکی، اختلالات روانی را به طوری که مشاهده میشود توصیف میکند و آنها را در موجودیتهای بالینی جمع میکند؛ اما در لحظههای مساعد روانپزشکان خودشان هم در مورد این که آیا فرضیههای صرفاً توصیفی آنها سزاوار نام یک علم است تردید دارند. در مورد منشأ، مکانیزم یا روابط متقابل سمپتومهایی که این موجودیتهای بالینی مرکب از آنها هستند، هیچ اطلاعی وجود ندارد؛ هیچ تغییرات قابل مشاهدهای در ارگان آناتومیکی ذهن که مرتبط با آنها باشد وجود ندارد، یا تغییراتی هست که ربطی به آنها ندارد. این اختلالات روانی فقط وقتی تحت نفوذ درمان قرار میگیرند که بتوانند به عنوان اثرات جنبی آنچه از جهت دیگر یک بیماری ارگانیک است، شناسایی شوند.
این شکافی است که روانکاوی به دنبال پر کردن آن است. روانکاوی تلاش میکند که به روانپزشکی بنیاد روانشناختی گمشدهاش را برگرداند. روانکاوی امید دارد زمینه مشترکی که بر اساس آن همگرایی اختلال جسمی و روانی قابل فهم میشوند را کشف کند. با در نظر گرفتن این هدف، روانکاوی بایستی خودش را از هر فرضیهای که با آن بیگانه است، چه از نوع آناتومیکی، شیمیایی یا فیزیولوژیکی آزاد نگه دارد، و باید تماماً با نظریات کمکی روانشناختی خالص عمل کند؛ و من به همین دلایل، میترسم، شروع آن برای شما عجیب به نظر برسد. | 1 395 | 10 | Loading... |
23 دو
من با مواردی صحبتم را آغاز میکنم که با آموزش، با آموزش در روانکاوی مرتبط هستند. در آموزش پزشکی شما عادت کردهاید که چیزها را ببینید. شما یک نمونه آناتومیکال، تسریع یک واکنش شیمیایی، کوتاه شدن عضله در نتیجه تحریک عصبهایش را میبینید. بعداً، بیماران، سمپتومهای بیماریشان، نتایج فرآیند پاتولوژیکی و حتی در بسیاری موارد عامل بیماری به صورت منفرد در مقابل حواس شما به تماشا گذاشته میشوند. در بخشهای جراحی شما شاهد اقدامات فعالی هستید که برای کمک به بیمار انجام میشود و خودتان نیز ممکن است برای انجام آنها تلاش کنید. حتی در روانپزشکی شرح بیماران با حالتهای چهرهای تغییر یافتهشان، سبک گفتاری و رفتارشان، مشاهدات کافی به شما ارائه میدهد که اثر عمیقی بر شما میگذارند. بنابراین معلم طب در اصل نقش یک راهنما و مفسری را بازی میکند که در یک موزه همراه شما میباشد، در حالی که شما با اشیاء در معرض نمایش تماس مستقیم دارید و از طریق ادراکتان، از وجود حقایق جدید خودتان را متقاعد میسازید.
افسوس، در روانکاوی همه چیز متفاوت است. در درمان روانکاوی هیچ چیز به جز مبادله واژهها میان بیمار و آنالیست اتفاق نمیافتد. بیمار صحبت میکند، از تجارب گذشته خود و احساسات و شکایتهای فعلیاش حرف میزند، به آرزوها و تکانههای هیجانیاش اعتراف میکند. پزشک گوش میدهد، تلاش میکند که فرآیندهای تفکر بیمار را هدایت کند، ترغیب میکند، توجه او را به جهات معینی میاندازد، به او توضیحاتی میدهد و واکنشهای موافقت یا طردی که بدین روش در بیمار فراخوانده مشاهده میکند. بستگان ناآگاه بیمارانمان، که فقط توسط چیزهای ملموس و قابل دیدن تحت تأثیر قرار میگیرند ـ ترجیحاً با اعمالی از آن دست که در سینما مشاهده میشود ـ هرگز نمیتوانند تردید خود را از این که «فقط با حرف زدن میتواند کاری برای بیماری انجام بگیرد» بیان نکنند. البته این یک خط فکری بی ثبات و کوته نظرانه است. اینها همان افرادی هستند که مطمئناند بیماران سمپتومهایشان «صرفاً تصوری» است. واژهها ذاتاً سحرآمیزند و تا امروز عمده نیروی سحرآمیز باستانیشان را حفظ کردهاند. از طریق واژهها یک فرد میتواند دیگری را خشنود سازد و یا به یأس بکشاند، از طریق واژهها معلم دانش خود را به شاگردانش منتقل میسازد، با واژهها سخنران شنوندگانش را با خود همراه میسازد و قضاوت و تصمیماتشان را تعیین میکند. واژهها عواطف را فرا میخوانند و در کل وسیله نفوذ متقابل در میان انسانها هستند. بنابراین ما نباید استفاده از واژهها را در روان درمانی ناچیز بشماریم و اگر بتوانیم واژههایی که بین آنالیست و بیمارش میگذرد را بشنویم باید خشنود باشیم. | 1 357 | 10 | Loading... |
24 سه؛
اما ما نمیتوانیم چنین کاری را انجام دهیم. گفتگویی که در درمان روانکاوی است هیچ شنوندهای را بر نمیتابد؛ نمیتواند در معرض گذاشته شود. البته، یک بیمار هیستری یا نوراستنی، مثل هر بیمار دیگر، میتواند در یک سخنرانی روانپزشکی به دانشجویان معرفی شود. او شرحی از شکایتها و سمپتومهایش خواهد داد، البته نه هیچ چیز دیگری. اطلاعات به دست آمده از آنالیز فقط به شرط داشتن یک وابستگی هیجانی بیمار به پزشکش از طریق او ارائه میشود؛ به محض این که او فقط یک شاهد را مشاهده کند که نسبت به او احساس بی تفاوت داشته باشد، سکوت خواهد کرد. برای این که این اطلاعات شامل خصوصیترین چیزها در زندگی روانیاش است، تمام چیزهایی که، به عنوان یک شخص مستقل از نظر اجتماعی، او بایستی از دیگران پنهان سازد، و، فراتر از آن، هر چیزی که، به عنوان یک شخصیت متجانس، او نمیخواهد برای خودش بپذیرد.
بنابراین در یک درمان روانکاوی شما نمیتوانید به عنوان یک شنونده حضور پیدا کنید. این فقط میتواند برای شما بازگو شود؛ و، به بیان بسیار دقیقتر، فقط از طریق نقل قول است که شما میتوانید از سایکوآنالیز بدانید. در نتیجه دریافت آموختههایتان به شکل دست دوم، میشود گفت، شما برای قضاوت کردن، خودتان را در شرایط بسیار نامعمولی مییابید. این قضاوت آشکارا به حد زیادی بستگی به این خواهد داشت که شما چقدر برای اطلاع دهنده خود اعتبار قائل شوید. | 1 215 | 9 | Loading... |
25 چهار؛
بیایید برای لحظهای فرض کنیم شما در یک سخنرانی در مورد تاریخ و نه روانپزشکی شرکت کردهاید، و سخنران از زندگی و اقدامات نظامی اسکندر کبیر با شما صحبت میکند. شما برای باور کردن حقیقت آنچه او گزارش میدهد چه دلایلی میتوانید داشته باشید؟ در نگاه اول شرایط بسیار نامساعدتر از روانکاوی به نظر میرسد، چون استاد تاریخ از شما نقش بیشتری در لشکرکشیهای اسکندر نداشته است. روانکاو حداقل چیزهایی را گزارش میدهد که خودش در آن نقشی داشته است. البته به موقع خود ما به چیزهایی میرسیم که آنچه را که تاریخ شناس به شما گفته تأیید میکند. او میتواند شما را به گزارشهای ارائه شده توسط نویسندگان کهن ارجاع دهد، کسانی که یا خودشان در زمان وقایع مورد بحث بودهاند، یا به هر ترتیب، نسبتاً به آن نزدیک بودهاند ـ او میتواند، در این مورد، شما را به سراغ کارهای دیودوروس، پلوتارک، آریان و دیگران بفرستد. او میتواند سکهها و مجسمه شاه را که تاکنون باقی مانده است به شما نشان دهد و او میتواند تصویری از موزائیک پامپئین از جنگ ایسوس در اختیار شما قرار دهد. گرچه، دقیقتر بگوییم تمام این اسناد فقط ثابت میکنند نسلهای قدیمیتر به وجود اسکندر و واقعیت اقدامات او معتقد بوده، و انتقادگری شما میتواند تازه در این نقطه آغاز شود. بنابراین شما کشف میکنید که تمام آنچه در مورد اسکندر گزارش شده قابل اعتماد نیست یا با تمام جزئیاتش نمیتواند تأیید شود؛ اما با این حال من نمیتوانم فکر کنم که شما سالن سخنرانی را با تردید در مورد واقعیت اسکندر کبیر ترک میکنید. تصمیم شما اساساً با دو فرض تعیین میشود: اول، اینکه سخنران هیچ انگیزه قابل تصوری برای متقاعد کردن شما به آنچه خودش فکر نمیکند واقعی باشد ندارد، و دوماً، تمام کتابهای تاریخی موجود وقایع را به شکل تقریباً مشابهی توصیف میکند. اگر شما به بررسی منابع قدیمی بپردازید، همان عوامل را به حساب خواهید آورد ـ یعنی انگیزههای احتمالی اطلاع دهندهها و تطابق شواهد با یکدیگر. نتیجه بررسی شما بدون شک در مورد اسکندر اطمینان بخش خواهد بود، اما وقتی اشخاصی چون موسی یا نمرود مد نظر قرار گیرند، نتیجه احتمالاً متفاوت خواهد بود. فرصتهای بعدی به خوبی روشن خواهد ساخت که شما چه تردیدهایی را در مورد اعتبار اطلاع دهنده روانکاوی خود احساس خواهید کرد. | 1 345 | 9 | Loading... |
26 پنج؛
البته شما حق پرسیدن یک سؤال دیگر را دارید. اگر هیچ تأیید عینیای از روانکاوی وجود ندارد، و احتمال اثبات آن نیست، پس چگونه کسی میتواند روانکاوی را در کل فرا بگیرد، و در مورد حقیقت ادعاهای آن خود را متقاعد سازد؟ این واقعیت است که روانکاوی به سادگی نمیتواند فرا گرفته شود و افراد زیادی وجود ندارند که آن را به طور مناسب آموخته باشند. البته با این وجود یک روش عملی وجود دارد. شخص روانکاوی را بر روی خودش، یعنی با مطالعه شخصیت خودش یاد میگیرد. این کاملاً همان چیزی نیست که خودمشاهدهگری نامیده میشود، اما میتواند، اگر لازم باشد، تحت آن عنوان فرض شود. تعداد زیادی از پدیدههای روانی عموماً آشنا و بسیار رایج وجود دارد که، پس از کمی آموزش تکنیکی، میتواند موضوع آنالیز بر روی خود باشد. در این روش شخص احساس یقین مطلوبی از واقعیت فرآیندهای توصیف شده توسط آنالیز و صحت دیدگاههای آن را کسب میکند. با این همه، برای پیشروی با این روش محدودیتهای مشخصی وجود دارد. اگر شخص با یک آنالیست ماهر روانکاوی شود پیشرفتهای بسیار بیشتری خواهد داشت و اثرات آنالیز را بر خودش تجربه خواهد کرد، و میتواند از فرصت انتخاب تکنیک دقیق فرآیند از آنالیست خود استفاده کند. این شیوه عالی، البته، فقط برای یک شخص واحد قابل کاربرد است و هرگز نمیتواند برای یک سالن سخنرانی دانشجویان به کار رود. | 1 387 | 9 | Loading... |
27 یک؛
خانم ها و آقایان، ـ نمیتوانم بگویم که هر یک از شما از خواندهها یا شنیدههایتان چقدر در مورد روانکاوی دانش کسب کردهاید. اما عنوان موضوع سخنرانیام ـ «آشنایی ابتدایی با روانکاوی» ـ مرا وادار میسازد که با شما به گونهای برخورد کنم که انگار هیچ چیز در مورد روانکاوی نمیدانید و نیاز به اطلاعات ابتدایی از آن دارید.
با این حال، من میتوانم این فرض را قویاً در نظر بگیرم که شما میدانید روانکاوی شیوهای برای درمان طبی بیماران نوروتیک است. و اینجا میتوانم فوراً موردی را به شما ارائه دهم که چگونه در این حوزه یک سری چیزها به روشی متفاوت ـ و در واقع، اغلب به شیوه ای متضاد ـ از آنچه در جای دیگر در طبابت رخ میدهند، به وقوع میپیوندد. در جای دیگر وقتی ما به بیمار روش طبیای را معرفی میکنیم که برای او تازگی دارد، معمولاً عوارض آن را کمرنگ میکنیم و به بیمار اطمینانی دلگرم کننده از موفقیت درمان میدهیم. فکر میکنم ما در این کار محق هستیم، زیر ا با انجام این کار احتمال موفقیت را افزایش میدهیم. اما وقتی ما یک بیمار نوروتیک را وارد درمان روانکاوی میکنیم، به گونه متفاوتی عمل میکنیم. ما از دشواریهای روش، مدت طولانی آن، تلاشها و فداکاریهایی که میطلبد با او صحبت میکنیم؛ و در مورد موفقیت، میگوییم که ما نمیتوانیم با اطمینان قول آن را بدهیم، و آن بستگی به کردار وی، فهم او، انطباق و پشتکارش دارد. البته، ما برای چنین رفتار ظاهراً سرسختانه، همان طور که احتمالاً شما بعداً تأیید خواهید کرد، دلایل خوبی داریم.
پس، اگر من با شما به روش مشابهی با این گونه بیماران نوروتیک برخورد میکنم ناراحت نشوید. من جداً به شما توصیه میکنم که برای بار دوم به جمع شنوندگانم نپیوندید. در توجیه این توصیه به شما توضیح خواهم داد که هر آموزشی در روانکاوی لزوماً چقدر باید ناکامل باشد و چه مشکلاتی بر سر راه شما برای انجام قضاوتی از خودتان در مورد آن وجود دارد. به شما نشان خواهم داد که چگونه روند کلی آموزشهای گذشته و تمامی عادتهای فکری شما لاجرم شما را از مخالفان روانکاوی میسازد، و این که برای ایستادگی در مقابل این تضاد غریزی چقدر باید بر خودتان فائق آیید. البته، من نمیتوانم پیش بینی کنم از آن اطلاعاتی که به شما میدهم به چه میزان روانکاوی را میفهمید اما میتوانم این را قول دهم: که با گوش کردن آن یاد نخواهید گرفت که یک بررسی روانکاوانه را آغاز کنید یا درمانی از این دست را انجام دهید. هر چند، اگر واقعاً کسی از شما باشد که با آشنایی زودگذر با روانکاوی راضی نشده بلکه مایل است که در رابطه پایداری با آن وارد شود، من نباید فقط او را از انجام چنین کاری منصرف کنم بلکه به طور جدی به او در این باره هشدار میدهم. همان طور که شرایط موجود نشان میدهد، انتخاب چنین حرفهای هر شانسی که فرد برای موفقیت در دانشگاه میتواند داشته باشد را از بین میبرد، و، اگر روانکاوی را با کار در مطب آغاز کند، خودش را در جامعهای مییابد که تلاشهایش را نمیفهمند، جامعه ای که او را با بی اعتمادی و خصومت نگاه میکند، و تمامی ارواح خبیثهای را که درون آن در کمین نشستهاند روانه وی میکند. پدیدههای ملازم جنگ که هم اکنون در اروپا گسترش یافته است، میتواند به شما تصوری از انبوهی که این ارواح خبیث میتوانند باشند ارائه دهد.
با وجود این، علیرغم این مشکلات، افرادی وجود دارند که برایشان چیزی که به نظر میرسد دانش تازهای به همراه دارد هنوز جذابیتش را دارد. اگر برخی از شما جزء این گروه هستید و علیرغم هشدارهای من برای سخنرانی بعدیام باز به اینجا میآیید، خوش آمدید. البته، همه شما حق آموختن ماهیت دشواریهای روانکاوی را که من اشاره میکنم، دارید. | 1 797 | 10 | Loading... |
28 سلام و عرض احترام خدمت دوستان و عزیزان کانال فروید و روانکاوی.
تنها ۲۴ ساعت تا پایان طرح فوق زمان باقیست. اگر علاقه مند بوید میتونید با نصف هزینهی اصلی در این تایم تعیین شده در پروژهی کاملا آماده شدهی فروید و روانکاوی از صفر، شرکت کنید.
تو این پروژه من از مبانی فلسفی این دو متفکر بزرگ هم گفتم به طور مثال مبانی فکریفلسفیِ دکارن، کانت، شوپنهاور، نیچه و سوسور و ... رو هم بررسی کردهام. چراکه اینها اصلیترین مبانی فلسفی و زبانشناختی برای روانکاوی هستند که شوربختانه کثیری از خود متخصصین این حوزه هم از آن غافلاند.
جهت حضور در پروژهی فوق عبارت فروید و لکان رو به آیدی زیر ارسال کنید:
@akademiadmin
ارادتمند: #ابوذر_شریعتی | 3 288 | 4 | Loading... |
29 ▪️پدیدارشناسیِ مسالهی "ازخودبیخودشدن"
چرا دوست داریم از خود بیخود شویم؟ | 1 959 | 37 | Loading... |
30 جامعه چیزی را که غیر قابل قبول است
چیزی غیر حقیقی میسازد.
زیگموند فروید | 2 255 | 31 | Loading... |
31 💥بررسیِ چهار اصطلاحِ کلیدی نزدِ لکان در ذیل مباحثِ:
❓ عشق چیست؟ رابطهی جنسی کدام است؟ و همچنین
performatives
Speech acts
foundihg word
▶️ «عشق دالِّ خسران است»
🎙 ارائه: #ابوذر_شریعتی
نمونهای از دورهی آموزشیِ روانکاوی فروید و لکان از صفر.
جهت حضور در این طرح عبارت فروید را به آیدی زیر ارسال کنید:
@akademiadmin
تا ۴۰ ساعت آینده این پکیج آموزشی ارزشمند با ۵۰ درصد تخفیف خدمت عزیزانی که در چنل فروید و لکان عضو هستند تقدیم خواهد شد. | 2 369 | 74 | Loading... |
32 دوستانی که عضو چنل فروید و روانکاوی هستند، اگر علاقهمند بودند که به صورت جدی و تخصصی و از صفر صفر بدون نیاز به هیچ پیشنیاز و ... اصول اصلی و اساسی مبانی روانکاوی فروید و لکان را بیاموزند، با اعمال تخفیف ۵۰ درصدی میتونن تو این دورهی آموزشی ارزشمند که در قالب ویدئو، فایل صوتی و مقاله آماده شده است شرکت کنند.
این طرح مخصوص اعضای کانال است پس برای شرکت در این طرح عبارت فروید و لکان را به آیدی زیر ارسال کنید:🙏🏻☘😊
@akademiadmin
مهلت این طرح تا ۴۸ ساعت آینده میباشد و پس از آن هزینهی طرح آموزشی به حالت اولیه باز خواهد گشت. | 2 611 | 4 | Loading... |
33 عشق عاملی تمدن ساز است
در این معنی که تحولی از خودخواهی به دگرخواهی ایجاد میکند.
این امر صادق است هم در مورد عشق جنسی به زنان با همه الزامات اش برای صدمه نزدن به چیزهایی که برای زنان عزیزند و هم در مورد عشق غیر جنسی شده و والایش یافته و همجنس خواهانه به سایر مردان از کار جمعی بر می خیزد.
بنابراین اگر عشق خودشیفته منشانه در توده ها دچار محدودیت هایی میشود که خارج از توده اثری ندارند، این امر خود سند قاطعی است بر اینکه ماهیت شکل گیری توده عبارت است از انواع جدیدی از پیوندهای لیبیدینال بین اعضای توده.
روانشناسی تودهای و تحلیل ایگو
#زیگموندفروید | 2 790 | 36 | Loading... |
34 شکوفایی اولیه زندگی جنسیِ دوران طفولیت، محکوم به نابودي است. زیرا که خواسته هاي آن با واقعیت و با مرحله ناکافیِ تحول کودك سازگار نیست؛ این شکوفایی در آزاردهنده ترین وضعیتها و در میان دردناکترین احساسات به پایان میرسد.
از دست دادن عشق و شکست، در پس خود، زخمهایی دائمی را در قالب داغ خودشیفتگی بر حرمت نفس (regard-self) به جاي میگذارد، که به نظر من و همچنین به نظر مارچینفسکی بیش از هر چیز دیگر به «حس حقارت» (inferiority of sense) که در روان رنجوري، شیوع بسیار دارد کمک میکند. جستجوهاي جنسی کودك، که تحولات جسمانی او محدودیت هایی بر آن تحمیل میکند، به هیچ نتیجه ی رضایت بخشی منتهی نمیشود؛ و ریشه گلایه هاي بعدي از قبیل «من نمیتوانم کاري را به اتمام برسانم؛ من نمیتوانم در کاري موفق شوم»، ناشی از همین امر است.
زیگموند فروید | دیگرسوی اصل لذت
پن:
جهت ثبتنام و شرکت در پروژهی آموزش اصول و مبانی فلسفی و زبانشناختی فروید و لکان (از جمله شوپنهاور و سوسور) عبارت روانکاوی را به آیدی زیر ارسال کنید:
📱 @akademiadmin | 2 744 | 26 | Loading... |
35 درست همان طور که اگوی لذت هیچ کاری جز آرزو کردن، تلاش برای حاصل شدن لذت، و پرهیز از عدم لذت از عهدهاش بر نمیآید، اگوی واقعیت نیز تنها میتواند تقلا کند که به آن چه سودمند است دست یابد و از خود در برابر آسیب محافظت کند.در حقیقت، جایگزین کردن اصل لذت با اصل واقعیت به این معنی نیست که اصل لذت از اریکة قدرت به زیر کشیده میشود، بلکه در حقیقت از آن محافظت میگردد.
لذتی لحظهای، که نتایجش نامطمئن باشد، رها میگردد، اما صرفاً با هدف اینکه در ادامة مسیر و در آینده، لذتی مطمئنتر حاصل آید. اما تاثیری که این جایگزین کردن بر روی روان میگذارد چنان نیرومند است که در یکی از اسطورههای خاص دینی منعکس شده است. دکترین پاداش در زندگی پس از مرگ بابت دست کشیدن ِ داوطلبانه یا اجباری از لذات زمینی، چیزی نیست جز فرافکنیِ اسطورهای این انقلاب ذهنی. ادیان با تعقیب کردن دقیق این خطوط، قادر شدهاند به واسطة وعدة جبران در لوای وجود پس از مرگ، دست کشیدن کامل از لذت در زندگی فعلی را امکانپذیر کنند؛ اما از این راه نتوانستهاند بر اصل لذت غلبه کنند. این علم است که از همه بیشتر به غلبه بر اصل مذکور نزدیک شده است؛ در عین حال، علم است که در طی فعالیت در آن لذت فکری عطا میکند، و وعدة تحقق دستاورد کاربردی در انتهای فعالیت را میدهد.
«تمهیداتی در باب دو اصل مرتبط با کارکرد ذهن»
زیگموند فروید.
| 2 694 | 35 | Loading... |
36 این جایگزین شدن قدرت جمع به جای قدرت فرد، گام تعیینکنندهای در راه تمدن است. ماهیت این جایگزینی این است که اعضای جمع خود را از حیث امکانات ارضای امیال خود محدود میکنند، در صورتی که فرد چنین محدودیتی را نمی شناخت.
بنابراین عدالت؛ یعنی این تضمین که نظام حقوقی پس از استقرار یافتن به نفع هیچ یک از افراد در هم شکسته نشود، از لوازم بعدی تمدن است.
زیگموند فروید | تمدن و ملالت های آن
ترجمهی محمد مبشری
پن:
جهت ثبتنام و شرکت در پروژهی آموزش اصول و مبانی فلسفی و زبانشناختی فروید و لکان (از جمله شوپنهاور و سوسور) عبارت روانکاوی را به آیدی زیر ارسال کنید:
@akademiadmin | 2 640 | 16 | Loading... |
37 ما باید رابطههایی را که برایمان ارزشمندند بارهاوبارها احیا کنیم؛ حتی زمانی که ایگو و قلبمان مجروح و دردمندند (شاید حتی در چنین زمانهایی بیشتر نیاز به این کار داریم).
نقطهٔ مشترک همهٔ ما انسانها این است که میخواهیم دوست بداریم و دوست داشته شویم. وقتی این را متوجه شوید، احساس همدلی بیشتری با دیگران پیدا میکنید. میفهمید همهٔ ما بخشی از وجودی بزرگتریم.
درست یا غلط از آب درآمدن انتظاراتمان مهم نیست؛ نفس امید است که اهمیت دارد. امید کورسوی کوچک درونی از جنس ایمان است که در ظلمت تردید ما را هدایت میکند
«مسئولیت شما در قبال خودتان این است: با افرادی دوستی کنید و به آنها عشق بورزید که به ذهن شما احترام میگذارند.
دوست خوب مانند خانه است جایی آمن، که حس میکنی به آن تعلق داری
کاش میدانستم نباید نگران باشم که به اندازهٔ کافی خوب نیستم و اینکه عشق یعنی پیداکردن یک خانهٔ جدید. والدین ما تا ابد زنده نمیمانند. بنابراین ما باید یک قبیله، خانواده، جامعه یا گروهی برای خودمان دستوپا کنیم که بودن در کنار آنها رنگوبوی خانه را تداعی کند. جایی که احساس کنیم دیده میشویم و میتوانیم متقابلاً دیگران را ببینیم و درک کنیم.
#ناتاشا_لان / #از_عشق_گفتن | 2 904 | 73 | Loading... |
38
«آرامش حقیقی در این است که به دردهای همدیگر وارد شویم و خودمان را درون آنها بشناسیم.»
زندهبودن در چنین دنیای فانی و شکنندهای سخت است. قلبهایمان جوری شکسته میشود که دیگر نمیتوان ترمیمشان کرد. دردی به وجود میآید که جزءِ لاینفک زندگیمان میشود. باید یاد بگیریم که چگونه تحملش کنیم، چگونه درون آن از خودمان مراقبت کنیم، و چگونه از یکدیگر مراقبت کنیم. باید بدانیم چگونه اینجا زندگی کنیم؛ جایی که ممکن است در هر لحظه و برای همیشه زندگیای را که میشناسیم تغییر کند.
شعار و شادباشگویی دردی را دوا نمیکند. درواقع، این نوع حمایت فقط باعث میشود احساس کنید کسی در دنیا شما را درک نمیکند.
#مگان_دیواین / #عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست | 2 734 | 62 | Loading... |
39
هیچ چیز در زندگی آن قدر که فکر میکنید مهم نیست، مگر هنگامی که در حال فکر کردن به آن هستید.
«همانی باش که هستی و هرآنچه احساس میکنی بگو، چون آنهایی که ناخشنود میشوند اهمیتی ندارند و آنهایی که اهمیت دارند ناخشنود نمیشوند.»
#جیمز_اسمیت / #چطور_اعتماد_به_نفس_داشته_باشیم | 3 022 | 66 | Loading... |
40 امشب گفتوگوی پیرمرد و زرتشت و پیامِ نخستینِ زرتشت (معرفی ابرانسان) رو تفسیر میکنیم.
دو جهان متفاوت که با زیر ذرهبین قرار دادن سایر آثار نیچه، میشه معانی متن رو استخراج و استنباط کرد. به همین منظور آموزههای نیچه در تبارشناسی اخلاق، غروب بتها، سپیده دمان و ارادهی قدرت رو هم خواهیم خوند.
دوستانی که علاقهمند هستند و وقت و حوصلهی کافی دارند جهت ثبتنام در پروژه عبارت زرتشت را برای آیدی زیر ارسال کنند تا از شرایط ثبتنام، هزینه و ... مطلع شوند:
@abozar_shariati | 2 766 | 4 | Loading... |
Repost from تاریخ فلسفه از صفر
Photo unavailableShow in Telegram
دوستان دلگرمی شما برای من تنها انگیزهایست که دارم به فعالیت شبانهروزی خودم توی آکادمی ادامه میدم.
بنابراین اینکه وقت میذارید و مطالب رو میخونید یا گوش میدید (نود درصد مطالب، درسگفتارها، درنوشتارها کاملا رایگان است و در تمامی کانالها منتشر شده است) خودش بزرگترین دلگرمی است و دیگر نیازی به تشکر و ... نیست.
ارادتمند تمامی عزیزان علاقهمند: #ابوذر_شریعتی
چنل تخصصی تاریخ فلسفه از صفر
👍 19❤ 11
نمی توان انکار کرد که نیاز به دین، از بی پناهی دوران کودکی و نیاز به پدر سرچشمه می گیرد. افزون بر این، چنین احساسی فقط ادامه ی آن احساس در کودکی نیست، بلکه بر اثر ترس از نیروی چیره ی سرنوشت، پیوسته برقرار می ماند.
از نیازهای دوران کودکی هیچ نیازی را سراغ ندارم که مانند نیاز به محافظت از سوی پدر، نیرومند باشد. سرچشمه ی طرز فکر دینی را می توان در خطوط کلی شفاف تا احساس بی پناهی در کودکی، ردیابی کرد.
زیگموند فروید
#تمدن_و_ملالت_های_آن | فصل اول
به فارسی محمد مبشری
👍 33❤ 5👏 2
💥تحلیلی روانکاوانه از فیلمِ «روشنایی های شهرِ» چاپلین.
🔹میل، عشق و پس-مانده-مدفوع!
🔸برگزار شده در کانونِ فکرِ آتن
#ابوذرشریعتی
برشی از فصل آموزش مبانی فلسفی روانکاوی لکان
یونگ و امید اضطرابآلود
«هم مأیوس و سرخوردهام و هم نیستم. از دیگران مأیوسم و از خودم سرخورده. چیزهای شگفتانگیزِ بسیاری از مردم آموختم، و بیش از انتظاری که از خودم داشتم کارم را به سامان رساندم. نمیتوانم هیچ قضاوت نهایی دربارهٔ خودم داشته باشم، چون پدیدهٔ زندگانی و پدیدهٔ انسان بسیار بزرگ و عظیم است. هر چه مسنتر شدهام خودم را کمتر فهمیدهام یا اینکه نسبت به درونم کمتر واقف شده یا بصیرت کمتری داشتم.
از خودم در شگفتم. نومیدم، ناخشنودم. من دچار افسردگیام، دلشادم و این همه را یک جا هستم، و نمیتوانم این همه را جمعبندی کنم. در تعیین ارزشمندی یا ناارزشمندی نهایی ناتوانم؛ هیچ قضاوتی در مورد خودم و زندگیام ندارم. هیچ چیزی وجود ندارد که در مورد آن کاملاً مطمئن باشم.
در مورد هیچ چیز اعتقاد راسخی ندارم در مورد هیچ چیز. فقط میدانم به دنیا آمدهام و وجود دارم، و چنین به نظر میرسد که انگار به دست امواج سپرده شدهام. وجودِ من بر اساس چیزی است که آن را نمیشناسم. به رغمِ همهٔ تردیدها و عدم یقینم، حس میکنم مبنایی استوار شالوده و کُنه هستی را تشکیل داده و در نحوهٔ هستی من نوعی استحکام و پیوستگی مُدام وجود دارد.
دنیایی که در آن زاده شدهایم بیرحم و وحشی است و انباشته از ستمکاری، و همزمان آراسته به زیبایی الهی و این دیگر وابسته به خُلق و خوست که ما کدام عنصر را بر دیگری برتر بدانیم...
شاید، مثل همهٔ مسائل فراطبیعی، هر دو درست باشند: زندگی هم معنا دارد و هم معنا ندارد و یا هم بامعنی است و هم بیمعنا. من این امید اضطرابآلود را مشتاقانه ارج میگذارم که معنا غالب آید و در نبرد با بیمعنایی پیروز شود.
وقتی لائو تسو میگوید: «همه صاف و روشن هستند و تنها منم که مهآلودم.» چیزی را بیان میکند که من الان در ایام کهولت حس میکنم. لائو تسو نمونهای است از مردی با بصیرت برتر که ارزشمندی و بیارزشی را تجربه کرده است، و در پایان زندگیاش میخواهد به هستی خود بازگردد...
با این وجود، خیلی چیزها مرا سرشار میکنند، گیاهان، جانوران، ابرها، روز و شب، و آن وجودِ لایزال در انسان. هر چه از خودم نامطمئنتر شدم، احساس خویشاوندی با همهٔ چیزها در من بیشتر شد. در واقع چنین به نظر میرسد: آن احساس بیگانگی و جدایی که تا اکنون مرا از جهان جدا میکرد، به دنیای درونم کوچ کرده و بیگانگی غیرمنتظرهای را نسبت به خودم بر من آشکار ساخته است.»
#کارل_گوستاو_یونگ / #خاطرات_رؤیاها_تأملات
👍 26❤ 7👏 1
در واقع انسان خدا را اختراع کرده است، ولی این موضوع نیست که عجیب به نظر میرسد و وجود داشتنِ خدا هم موضوع شگفتآوری نیست. موضوع مهم و شگفتآور این است که چنین فکری، فکرِ ضرورت وجودداشتن خدا؛ بتواند به مغزِ حیوانی این همه وحشی و بدطینت مانند انسان بهوجود آید، بس که این فکر مقدس؛ مؤثر و عمیقا خردمندانه است و چنین شأن و شوکتی به انسان میبخشد.
👤 #داستایوفسکی
📖 برادران کارامازوف
👍 49❤ 3
Repost from تاریخ فلسفه از صفر
09:39
Video unavailableShow in Telegram
آشنایی دقیق با مغالطهی آناکرونیزم یا زمانپریشی.
ارائه؛ ابوذر شریعتی
نقد به: تفسیرهای مندرآوردیِ روشنفکرانِ مثلا دینی از متون مقدس
چنل تخصصی تاریخ فلسفه از صفر
👍 4❤ 1
Repost from تاریخ فلسفه از صفر
Photo unavailableShow in Telegram
روزی که پروژهی خوانش و آموزش #تاریخ_فلسفه از صفر رو شروع کردیم اصلا فکرشم نمیکردم این همه استقبال بشه با خودم میگفتم نهایتا میشیم ۲۰ نفر ولی دیروز شدیم 300 نفر!
مرسی که انقد اهل عشق و عطش دانایی و دغدغهی حقیقت دارید.
سایر دوستان نیز میتونن تو این پروژه با ما همراه باشن چون از چیزی عقب نموندید چراکه تمامی فایلها متنها ویدئوها و مقالات ذخیره شده و در دسترستونه
آیدی جهت حضور:
@abozar_shariati
❤ 8👍 2
من به این نتیجه رسیدهام که در این دنیا باید آنچه را که کمی ناقص و کمی تکهپاره است دوست داشت.
از نامههای کامو و ماریا
#کامو
👍 29👏 3❤ 1
❌ اطلاعیه: مهلت طرح فوق به پایان رسید.
علاقهمندان از هماکنون برای طرح جدید از تا ۲۴ ساعت آینده فرصت خواهند داشت که با سه برابر کمتر از هزینهی اصلی در این طرح شرکت کنند.
این طرح شامل یک سمینار تحت عنوانِ فلسفه بهعنوان التیامی برای زخمهای زندگی است به همراه فصل آموزشیِ بررسی دقیق و واوبهواوِ فلسفهی #شوپنهاور از صفر (بررسی فلسفهی شوپنهاور از کانت آغاز میشود چراکه شوپنهاور در سرآغاز کتاب جهان همچون اراده و تصور میگوید "کسی که کانت نخوانده کودک است!" و چنین فردی هرچه نقل قول از شوپنهاور بخواند یا حفظ کند بر سبیل پیشفرضهای نادرست خود فهم خواهد کرد که گاه در تضاد کامل با مراد اصلی فلسفهی او قرار میگیرد)
این پروژه در قالب ویدئو، فایل صوتی و متن از قبل به صورت آماده شده است و کافیست هنذفری را بردارید و به جهان شوپنهاور و راهکارهای او و فلسفه بهمثابهی التیامی برای زخمهای زندگی سفر کنید. 🍸🌹
ظرفیت پروژه: ۲۰ نفر
جهت حضور همین الان پیام دهید: (اولویت با دوستانیست که عضو کانالهای آکادمی هستند و زودتر اقدام به حضور در پروژه میکنند چراکه ادمین محترم به ترتیب پاسخ خواهد داد):
@akademiadmin
👍 2👏 1