cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

☠ عروس ارواح ☠

☄️⁩🔥🔞 عروس ارواح .🔞⁦☄️⁩🔥

Show more
Iran267 905The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
241
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

عروس ارواح❤️ https://t.me/joinchat/U4ZSaQ3OrK_k2w6_
Show all...

تسخیر سری سوم قسمت پنجم دوستان اگه دوست داشتین پست رو share کنید 😉❤ #ترسناک #جن #روح 👻. @arvah0_chanel
Show all...
130873859_204492661346524_2512559193651883457_n.mp46.18 MB
تسخیر سری سوم قسمت سوم دوستان اگه دوست داشتین پست رو share کنید 😉❤ #ترسناک #جن #روح 👻. @arvah0_chanel
Show all...
10000000_446903836712897_907076421725039021_n.mp49.06 MB
تسخیر سری سوم قسمت چهارم دوستان اگه دوست داشتین پست رو share کنید 😉❤ #ترسناک #جن #روح 👻. @arvah0_chanel
Show all...
131076964_1066111990533511_6072528286624750875_n.mp47.75 MB
#پارت_۸ 🔥🎭 عروس ارواح 🔥🎭 مشت آرومی به شکمش زدم و گفتم: -کثافت ! از کنارش رد شدم که برم سمت در و رودتر از کلاس خارج بشم که کارمون نرسه به سکس اما اون مچ دستم رو گرفت و با نگه داشتنم گفت: -کدومش؟ اولی یا دومی!؟ ایستادم و به صورت جدیش نگاهی انداختم. من کشته مرده ی همین جذابیت و جذبه اش شده بودم. لبخند زدم و گفتم: -دومی رو که بیشتر دوست دارم ولی فعلا اولی... تو گلو خندید و بعد گفت: -شرطم اینه بعداز آخرین کلاس بریم خونه ی ما! از پیشنهادش جا خوردم.ما تازه یک‌ماهی میشد که باهم دوست شده بودیم و حالا اینکه بخوام به این زودی برم خونشون اونم با ریسک پذیرفتن دیده شدن توسط خونوادش یکم حس ناخشوایندی بهم دست میداد. سرمو تکون دادم و گفتم: -نه آرون فکر خوبی نیست... دست به کمر تماشام کرد و گفت: -تو دلت نمیخواد به جای خلوت و آروم یکم باهم وقت بگذرونیم!؟ مردد و باتردید جواب دادم: -چرا دلم‌میخواد ولی....ولی اگه خانواده ات مارو باهم دیدن‌چی!؟ لبخند مرموزی زو و گفت: -نمیبینن...میریم واحد ما که خالیه...هومم!؟ قبول
Show all...
تسخیر سری سوم قسمت دوم دوستان اگه دوست داشتین پست رو share کنید 😉❤ #ترسناک #جن #روح 👻. @arvah0_chanel
Show all...
10000000_824672521440516_7237048540218601333_n.mp48.39 MB
تسخیر سری سوم قسمت اول دوستان اگه دوست داشتین پست رو share کنید 😉❤ #ترسناک #جن #روح 👻. @arvah0_chanel
Show all...
129932780_297241411648290_4668712724982294206_n.mp46.66 MB
#پارت_۷ 🔥🎭 عروس ارواح 🔥🎭 دستهامو رو قفسه ی سینه اش گذاشتم و گفتم: -آرون...بریم...نمیخوام مشکلی پیش بیاد و کار به حراست و اخراج بکشه! نمیدونم چرا اینقدر خونسرد بود.چرا من ترس داشتم اما اون نه. البته اون کلا همیشه همین مدلی بود.آروم،مغرور،مبهم ولی باجذبه... و از نظر من شیرینتر از عسل ترین پسر کلاس و دانشگاه! نگاهی به میز استاد انداخت و گقت: -بنظرت جون نمیده تو روی اون‌پیز دراز بکشی و من یکم کلوچه بخورم!؟ با این حرفش حس کردم یه مایع داغ و لزجی تو واژن*م جمع شده.پاهامو قفل کردم که سررزیر نشه و بعدهم جواب دادم: -جون میده اما نه توی دانشگاه...بریم آرون من نگرانم یه نفر مارو باهم اینجا ببینه! نفس عمیقی کشید و بعد انگشتای کشیده ی دستشو لای موها عقب و جلو کرد و گفت: -باشه ولی شرط داره! چشمامو واسش تو کاسه چرخوندم و گفتم؛ -جناب آقای آرون فتوحی کلاس درس جای اینکارا نیست! اونم واسم چشم درشت کرد و مثل خودم با لحنی مثلا جدی و ترسناک گفت؛ -سرکار خانم اناشید سماوات یا شرطمو قبول میکنی یا همینجا میکنمت.کدومش!؟ مشت آرومی به شکمش زدم و گفتم: -کثافت !
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.